حكمت

حكمت | مهدویت

سرباز حضرت ولی عصر (عج)
حكمت

پالایش اعتقادت و کشف حقیقت در بین اقوال گوناگون اهل علم با استغاثه به امام عصر(عج)

اعوذبالله من الشیطان الرجیم 

بسم الله الرحمن الرحیم 

سلام علیکم 

امدادهاى غيبى،نقش بزرگى در دست يافتن به باورهاى علمى،شناخت حقيقت و پالايش عقيده دارند.انسان،هر قدر هم كه ورزيده و ماهر و آگاه باشد،به دليل محدود بودن معلوماتش،نمى‌تواند به تمام ابعاد مسائل مورد بررسى خود احاطه يابد و از كلّيۀ زواياى آنها آگاه شود.از اين رو،اگر بخواهد واقع را به ويژه در مسائل پيچيدۀ علمى بيابد،به امدادهاى غيبى،و به تعبير ديگر، به گونه‌اى از الهام و اشراق،نياز دارد.بدين جهت،الكسيس كارل،معتقد است كه اكتشافات علمى،تنها نتيجۀ انديشۀ انسان نيست.وى در اين زمينه مى‌گويد:

«به يقين،اكتشافات علمى،تنها محصول و اثر فكر آدمى نيست و نوابغ،علاوه بر نيروى مطالعه و درك قضايا،از خصايص ديگرى چون:اِشراق و تصوّر خلّاقه،برخوردارند.آنان با اشراق،چيزهايى را كه بر ديگران پوشيده است، مى‌يابند و روابط‍‌ مجهول بين قضايايى را كه ظاهراً با هم ارتباطى ندارند، مى‌بينند و وجود گنجينه‌هاى مجهول را به فراست در مى‌يابند.تمام مردان بزرگ،از موهبت«اشراق»برخوردارند و بدون دليل و تحليل،آنچه را دانستنش اهمّيت دارد،مى‌دانند....يك دانشمند بزرگ،خود به خود،به سوى راهى كه منجر به كشف تازه‌اى خواهد شد،كشانده مى‌شود.اين،همان كيفيتى است كه پيش از اين،«الهام»ناميده مى‌شد.

دانشمندان را مى‌توان به دو دسته تقسيم كرد:يكى منطقى و ديگرى اشراقى.

علوم،ترقّىِ‌ خود را مرهون اين دو دسته متفكّرند.در علوم رياضى نيز كه اساس و پايه‌اى كاملاً منطقى دارد،اِشراق،سهم دارد....در زندگى عادى نيز مانند قضاياى علمى،اشراق،يك عامل شناسايى قوى و در عين حال خطرناك است و تميز آن از توهّم،گاه دشوار است...و فقط‍‌ مردان بزرگ و پاكان ساده‌دل مى‌توانند با آن به كمال و اوج زندگى معنوى برسند.اين موهبت،حقّاً شگفت‌انگيز است،تا جايى كه درك واقعيت،بدون دليل وتعقّل،براى ما غير قابل تفسير مى‌نمايد.» 

 

همين نظريّه را دانشمند رياضيدان فرانسوى،ژاك هاداما،تأييد مى‌كند،آن جا كه مى‌گويد:

«وقتى ما به شرايط‍‌ اكتشافات و اختراعات مى‌انديشيم،محال است بتوانيم اثر ادراكات ناگهانى درونى را ناديده بگيريم.هر دانشمند پژوهشگرى،كم و بيش،اين احساس را كرده است كه زندگى و مطالب علمى او،از يك رشته فعاليت‌هاى متناوب تشكيل شده است كه در پاره‌اى از آنها،اراده و شعور وى مؤثّر بوده و بقيّه،حاصل يك سلسله الهامات درونى بوده‌اند.»

بنابراين،مى‌توان گفت ، هر چه امدادهاى غيبى و الهامات درونى يك انديشمند افزون‌تر شوند،آرا و عقايدش درست‌ترند و مى‌تواند حقايق علمى بيشترى را كشف كند،و اگر اين امدادها به كمال برسند،آرا و عقايد انسان از خطا مصونيت مى‌يابد.

امّا ريشۀ اين اشراق‌ها و الهامات درونى چيست‌؟مادّه گرايان از پاسخ دادن بدان ناتوان‌اند؛ولى خداپرستان مى‌دانند كه ريشۀ آن،خداوند است.خداوند متعال است كه بر بنده‌اش منّت مى‌گذارد و اين موهبت را به هر كه بخواهد،به اندازۀ شايستگى‌اش و به مقتضاى حكمت الهى،عنايت مى‌فرمايد،و دعا يكى از وسايل دستيابى به اين شايستگى است.از اين رو،امام سجّاد عليه السلام خداوند را مى‌خواند و به ما مى‌آموزد كه خداوند را اين گونه بخوانيم تا ما را بر آراى استوار، مدد برساند:

«و أَعوذُ بِكَ‌ مِن دُعاءٍ محَجوبٍ‌،و رَجاءٍ مَكذوبٍ‌،و حَياءٍ مَسلوبٍ‌،وَ احتِجاجٍ‌ مَغلوبٍ‌،و رَأيٍ‌ غَيرِ مُصيبٍ‌. 

[خدايا !] به تو پناه مى‌برم،از:دعاى به مانع خورده،اميد دروغين،بى‌حيايى، استدلالى كه شكست خورده،و رأى نااستوار.»

منبع حدیث: کتاب شریف بحار الأنوار، تالیف آقای محمد باقر مجلسی (ره) ،جلد ۹۴، صفحه ۱۵۶ حدیث ۲۲ به نقل از كتاب أنيس العابدين.

به علاوه،مى‌بايد توجّه كنيم كه«دعا»،يكى از ريشه‌هاى الهام و اشراق است و انسان را به سوى ريشه‌هاى ديگر نيز مى‌كشاند.

منبع: کتاب شریف مبانی شناخت،تالیف آقای محمد ری شهری،انتشارات موسسه فرهنگی دارالحدیث

___________________

سوره مبارکه عنكبوت آیه شریفه ۶۹:

« وَ الَّذِينَ‌ جٰاهَدُوا فِينٰا لَنَهْدِيَنَّهُمْ‌ سُبُلَنٰا وَ إِنَّ‌ اللّٰهَ‌ لَمَعَ‌ الْمُحْسِنِينَ‌ » 

«و كسانى كه در [راه] ما كوشيده‌اند به يقين راههاى خود را بر آنان مى‌نماييم و در حقيقت خدا با نيكوكاران است.»

جهاد به معناى استفراغ وسع و به كارگيرى تمامى توان است و عبارت «فينا» بر خلوص دلالت دارد. بنابراين خداوند به دو شرط‍‌ راه خود را به انسان نشان مى‌دهد، نخست به‌كارگيرى از تمام توان و دوم اخلاص. در واقع كسانى كه اين دو شرط‍‌ را در زندگى معنوى خود ايجاد مى‌كنند و با تمامى توان براى خدا به ميدان مى‌آيند، به وعدۀ خداوند، به طور قطع  راههاى الهى به آنها نشان داده مى‌شود. در اين آيه از راه خدا به سُبُل تعبير شده است و با توجه به اينكه سُبُل به معناى راهها است، درمى‌يابيم كه براى رسيدن به خدا راههايى وجود دارد.

پيامبران الهى در احتجاج با مخالفان خود اين نكته را مطرح مى‌كردند، كه چرا در مسير زندگى بر خدا تكيه نمى‌كنيد، در حالى كه خداوند متعال، راههاى رسيدن به مقصد را به ما نشان داده و تبيين كرده است. از اين رو در سورۀ مبارکه ابراهيم ،آیه شریفه ۱۲ مى‌فرمايد:

« وَ مٰا لَنٰا أَلاّٰ نَتَوَكَّلَ‌ عَلَى اللّٰهِ‌ وَ قَدْ هَدٰانٰا سُبُلَنٰا » 

«و چرا بر خدا توكل نكنيم و حال آنكه ما را به راههايمان رهبرى كرده است.»

بنابراين پيامبران راههايى به سوى مقصد دارند، كه خداوند آنها را به سوى آن راهها هدايت كرده است.

در قرآن كريم واژۀ «سُبُل» علاوه بر پيامبران، در سورۀ نحل براى زنبور عسل نيز به كار رفته است: 

سوره مبارکه نحل، آیه شریفه ۶۹:

« وَ أَوْحىٰ‌ رَبُّكَ‌ إِلَى النَّحْلِ‌ أَنِ‌ اتَّخِذِي مِنَ‌ الْجِبٰالِ‌ بُيُوتاً وَ مِنَ‌ الشَّجَرِ وَ مِمّٰا يَعْرِشُونَ‌ ثُمَّ‌ كُلِي مِنْ‌ كُلِّ‌ الثَّمَرٰاتِ‌ فَاسْلُكِي سُبُلَ‌ رَبِّكِ‌ ذُلُلاً » 

«و پروردگار تو به زنبور عسل وحى [ الهام غريزى] كرد كه از پاره‌اى كوهها و از برخى درختان و از آنچه داربست [و چفته‌سازى] مى‌كنند خانه‌هايى براى خود درست كن سپس از همۀ ميوه‌ها بخور و راههاى پروردگارت را فرمانبردارانه بپوى.»

از اين رو مطابق اين آيه معلوم مى‌شود كه زنبور عسل هم به سوى پروردگار خود راههايى دارد.

در آيۀ  شریفه هجدهم سورۀ مباركۀ مائده به واژۀ صراط‍‌ و همچنين سُبُل اشاره شده است: 

« يَهْدِي بِهِ‌ اللّٰهُ‌ مَنِ‌ اتَّبَعَ‌ رِضْوٰانَهُ‌ سُبُلَ‌ السَّلاٰمِ‌ وَ يُخْرِجُهُمْ‌ مِنَ‌ الظُّلُمٰاتِ‌ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ‌ وَ يَهْدِيهِمْ‌ إِلىٰ‌ صِرٰاطٍ‍‌ مُسْتَقِيمٍ‌ » 

«خدا هركه را از خشنودى او پيروى كند، به وسيلۀ آن [كتاب] به راههاى سلامت رهنمون مى‌شود، و به توفيق خويش آنان را از تاريكيها به سوى روشنايى بيرون مى‌برد و به راهى راست هدايتشان مى‌كند.»

صدق الله العلی العظیم 

در اينجا واژۀ سبيل، جمع بسته شده و صراط‍‌ به صورت مفرد آمده است. از اين آيه چنين استنباط‍‌ مى‌شود كه راههاى مختلف بايد به صراط‍‌ مستقيم منتهى شوند. خداوند به وسيلۀ قرآن و به وسيلۀ پيامبر (صلّى الله عليه و آله) كسانى را كه از رضوان و خشنودى خداوند پيروى كنند به راههاى سلام، هدايت مى‌كند. سلام يا سلامتى نامى از نامهاى خداوند است و يا چون يكى از نامهاى بهشت، دار السلام است، مى‌توان از آن به بهشت تعبير كرد، همچنين مى‌توان از آن، سلامتى مادى و معنوى را برداشت كرد. بنابراين خداوند انسان را به راههاى خدا، راههاى بهشت يا راههاى سلامتى مادى و معنوى هدايت مى‌كند و به اين وسيله رهروان را از تاريكيها مى‌رهاند و به عالمى نورانى وارد مى‌كند و در نتيجه، آنها را به صراط‍‌ مستقيم هدايت مى‌كند. به اين ترتيب، اين آيه نشان مى‌دهد، راههاى فرعى و سبيلهاى مختلف، بايد به صراط‍‌ مستقيم منتهى شوند.

منبع: کتاب شریف اخلاق، تالیف آقای محمد ری شهری،انتشارات مرکز الکترونیکی دانشگاه قرآن و حدیث

___________________

وضعیت علم و علما در زمان غیبت

به خطبه ای که امیرمؤمنان علیه السلام درباره وضعیت علم و علما در زمان غیبت امام علیه السلام فرموده اند، گوش جان می سپاریم:
 

«اللّهمَّ و إنّی لَأعلَمُ أنَّ العلمَ لایأرزُ کُلُّه و لایَنقَطِعُ مَوادُّهُ و أنَّک لاتُخلی أرضَکَ مِن حُجَّهٍ لک علی خَلقک ظاهرٍ لیس بِالمُطاعِ أو خائفٍ مَغمورٍ کَیلاتَبطُلَ حُجَّتُکَ ولایَضِلَّ أولیاؤُکَ بَعدَ إذ هَدَیتَهُم. بل أینَ هم و کَم؟ أُولئک الأقلُّونَ عَدداً و الأعظمونَ عِندَ اللهِ جلَّ ذِکرُهُ قَدراً، المُتَّبِعونَ لِقادَهِ الدّین الائمّه الهادینَ الَّذینَ یَتَأدَّبونَ بآدابِهِم و یَنهَجونَ نَهجَهُم فَعِندَ ذلک یَهجُمُ بِهِمُ العلمُ علی حقیقهِ الایمانِ فَتَستَجیبُ أرواحُهُم لِقادَهِ العلمِ و یَستَلینونَ مِن حَدیثِهِم ما استَوعَرَ عَلی غیرهم و یأنسونَ بما استَوحَشَ مِنهُ المُکذِّبونَ و أباهُ المُسرِفونَ.

أُولئک أتباعُ العلماءِ. صَحِبوا أهلَ الدُّنیا بِطاعهِ اللهِ تبارک وتعالی و أولیائِهِ و دانوا بالتَّقیَّهِ عَن دینهم و الخوفِ مِن عَدُوِّهم. فأرواحُهُم مُعَلَّقَهٌ بالمَحلِّ الأعلی. فَعلماؤُهُم و أتباعُهُم خُرسٌ صُمتٌ فی دَوله الباطلِ، مُنتَظِرونَ لِدَوله الحقِّ. و سَیُحِقُّ اللهُ الحقَّ بِکلماتِهِ و یَمحَقُ الباطِلَ.

هاها طوبی لَهُم علی صَبرِهِم علی دینِهم فی حالِ هُدنَتِهِم. و یا شوقاه إلی رؤیَتِهم فی حالِ ظُهورِ دَولَتِهِم. و سَیَجمَعُنَا اللهُ و إیّاهُم فی جَنّاتٍ عدنٍ و مَن صَلَحَ مِن آبائِهِم و أزواجِهِم و ذُرّیّاتِهِم.

خدایا من می دانم که همه علم مخفی و پنهان نمی ماند و منابع آن نمی خشکد و تو زمینت را از حجّتت بر خلقت خالی نمی گذاری که او یا ظاهر و آشکار ست امّا مطاع (مردم) نیست و یا ترسان و ناشناخته است. خالی نگذاشتن زمین از حجّت از آنروست که حجّت تو از بین نرود و دوستانت پس از آنکه هدایتشان نمودی، گمراه نگردند. امّا اینها کجا هستند و تعدادشان چه قدر است؟ تعداد اینها بسیار بسیار کم ولی قدر و منزلت ایشان نزد خداوند -جلّ ذکره- بسیار بسیار بزرگ است. اینها پیروان پیشوایان دین و ائمه هدی علیهم السلام هستند، متأدّب به آداب ایشان بوده و مسیر اهل بیت را می روند. اینجاست که (مورد لطف خدا قرار گرفته و) علم به آنها هجوم می آورد؛ علمی که مبتنی بر حقیقت ایمان است. در نتیجه هجوم علم ارواح ایشان، ندای پیشوایان دانش را لبیک می گوید و احادیث ائمه علیهم السلام که برای غیر ایشان سخت و دشوار می نماید، برای اینها نرم و پذیرفتنی می گردد و به آنچه تکذیب کنندگان (ائمه یا احادیث ائمه علیهم السلام) از آن وحشت دارند و اهل اسراف از آن سرباز می زنند، انس پیدا می کنند.

اینها پیروان علما هستند، با اهل دنیا در اطاعت از دنیا و اولیای او همنشین هستند امّا در دین و اعتقاداتشان به خاطر ترس از دشمن تقیه می کنند. پس ارواح اینها به محل اعلی آویخته است. (یعنی ابدان ایشان داخل مردم هست ولی ارواحشان در میان مردم نیست.) علمای اینها و پیروانشان در زمان دولت باطل خفه و ساکت هستند و در انتظار دولت حق به سر می برند. و خداوند با کلماتش حق را به ثبوت و ظهور می رساند و باطل را از بین می برد. خوشا به حال ایشان به خاطر صبرو تحمل دینداری در زمان آرامش خود (قبل از ظهور امام زمان علیه السلام). و چه قدر مشتاق هستم که اینها را در حالی که دولتشان ظهور کرده است، دیدار کنم. و خداوند ما و ایشان را در بهشت های برین به همراه پدران و همسران و فرزندان نیکوکارشان جمع خواهد کرد.»

منبع حدیث:کتاب شریف اصول کافی، کتاب الحجّه، باب نادرٌ فی حال الغیبه، حدیث ۳

امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه خود تصریح کرده اند به اینکه زمین از حجّت خدا خالی نمی ماند. قبل از ظهور دولت امام عصر علیه السلام حجّت های خدا از دو حال خارج نیستند؛ یا در میان مردم به صورت آشکار و شناخته شده زندگی می کنند که در این حال مطاع نیستند یعنی نوع مردم خود را موظف به اطاعت از ایشان نمی دانند. و یا اینکه به صورت ناشناخته و با ترس در میان مردم زندگی می کنند که این مربوط به دوره غیبت ایشان است. امّا در هر دو حال - چه حضور آشکار و چه غیبت - اینها وسیله هدایت و نجات مردم هستند. هدایتگری ایشان منحصر به زمان ظهور و آشکار بودنشان نیست بلکه در زمان غیبت هم از دوستان و پیروان خود دستگیری کرده و آنها را با لطف و عنایت خاص خود به درجه بالای معرفت و هدایت الهی می رسانند. اینها هرچند که از لحاظ شماره بسیار ناچیز هستند ولی منزلت و ارزش آنها نزد خدا بسیار بزرگ است. اینها در همه شؤون زندگی به دستورات امامان خود عمل می کنند و خصوصاً در مسائل دینی و امور فکری خود را مقیّد به کتاب و سنّت و احادیث اهل بیت علیهم السلام می دانند. و همین مشی ایشان سبب می شود که تا مورد لطف و عنایت خاص الهی قرار گرفته و حقیقت علم به ایشان هجوم می آورد، وجدانشان بیدار می شود و قلب آنها پر از نور معرفت می گردد. این امر لبیک گفتن به ندای منادیان علم واقعی را برای آنها آسان می کند و ایشان را به جایی می رساند که پذیرفتن احادیثی که برای دیگران دشوار است، برای آنها سهل و آسان می گردد و احساس بیگانگی و غربت با معارف اهل بیت علیهم السلام نمی کنند.

در اثر این کمالات روحی و معنوی به درجه ای رسیده اند که در عین مصاحبت با اهل دنیا فقط در محدوده اطاعت از خداوند با آنها وجه مشترک دارند ولی در اعتقادات و دین خود از آنها پرهیز می کنند و به روش تقیه عمل می کنند. پس ابدان ایشان در میان مردم هست ولی ارواحشان بالاتر از دنیاست و به همین دلیل در زمان حکومت و دولت باطل به سنت صبر و سکوت عمل می کنند و در انتظار دولت حق روزگار می گذرانند.

 

نقش توسّل به امام عصر علیه السلام در دستگیری علمی ایشان

این نعمت های بزرگ به اختیار اینها به دست نیامده و صنع خودشان نیست بلکه فقط و فقط به برکت پیروی خالصانه از پیشوایانشان که سبب جلب لطف و عنایت ایشان شده به دست آورده اند و غیبت امام علیه السلام تأثیری در این امر ندارد. دستگیری و لطف امام علیه السلام به همان اندازه که در زمان حضور و ظهور ایشان به دوستان و ارادتمندانشان می رسد، در زمان غیبت هم وجود دارد و کسانی که هیچ گاه امام زمان خود را ندیده و یا دیده اند امّا نشناخته اند، چه بسا از آنها که در زمان حضور ائمه علیهم السلام زندگی می کردند، از الطاف ایشان بیشتر بهره مند شوند.

امام علیه السلام از طرف خدا معلّم و مربّی انسان ها و وسیله دستگیری و هدایت آنهاست. هرکس به کمالی از کمالات معنوی و روحی نایل می شود یا در مسیر علم و معرفت به جایی می رسد، چه بداند و چه نداند، مدیون الطاف خاصّ امام علیه السلام است که چه بسا خود اصلاً متوجه این امر نباشد و در واقع ولیّ نعمت خود را نشناسد، امّا نشناختن او حقیقت مطلب را تغییر نمی دهد.

با این ترتیب مهم ترین چیزی که در راه تکامل علمی و معنوی باید فراراه انسان باشد، همانا اعتقاد راستین به مقام امام علیه السلام و کمالات ایشان و تلاش در مسیر استفاده بیشتر و کامل تر از برکات وجودی آن حضرت است که می تواند در زمان غیبت ایشان به اندازه زمان ظهور و حتی بیشتر از آن وجود داشته باشد. توسل به ایشان در طلب علم و استمداد از آن وجود مقدس، در فهم صحیح کتاب و سنت نقش بسیار مهم و اساسی در وجدان معارف اهل بیت علیهم السلام و آشنایی عمیق با مذهب ایشان دارد. این توسل باید با قلب و زبان و از روی اعتقاد به وساطت حضرت در رسیدن فیض خدا به انسان ها باشد.

در این راه هر چیزی که پیوند انسان را از لحاظ عملی و اعتقادی با امام زمانش محکم سازد، می تواند مؤثر و کارساز باشد. فراموش نکردن ایشان به عنوان ولیّ نعمت حقیقی، محبّت ورزیدن به ساحت مقدسش از همه راه های ممکن، در فراق او سوختن و انتظار ظهورش را داشتن، فرج ایشان را از خدا خواستن و زیاد دعا کردن در این امر، تلاش در راه اعتلای نام و مقام ایشان در جامعه، متذکر کردن دل ها به آن وجود مقدس، آشنا شدن و آشنا کردن بیشتر مردم به جایگاه خاصّ حضرت در پیشگاه خدا از طریق نشر و بیان فضایل و کمالات ایشان و به طور کلّی هر تلاشی که در جهت معرفی بیشتر ایشان به صورت خصوصی یا عمومی صورت گیرد، همه اینها برای نیل به رضای پروردگار و بالا رفتن از نردبان تکامل علمی و معنوی لازم و ضروری است.

آشنایی با اصطلاحات علمی و آموختن دروس خاصّ دینی بدون ارتباط محکم قلبی با امام عصر علیه اللام انسان را به نور معرفت و هدایت الهی نمی رساند. ممکن است انسان چیزهایی را بلد شود و بتواند به دیگران هم یاد بدهد، ولی آنچه مهم است متحول شدن و منقلب گشتن روح و قلب انسان به حالتی است که قبل از کسب دانش از آن محروم بوده و در حقیقت خارج شدن از تاریکی جهل و گمراهی به نور هدایت و معرفت می باشد که این امر با صرف یاد گرفتن اصطلاحات و علوم رسمی به دست نمی آید. چیزی ماورای اینهاست که فقط با لطف و عنایت خاصّ امام زمان علیه السلام که باب هدایت الهی است به دست می آید. البته طلب علم با آداب و شرایطش لازم و ضروری است، امّا آنچه باید از این طریق نصیب انسان شود، چیزی فوق اینهاست که صنع خدای متعال می باشد و احتیاج به عنایت خاص امام علیه السلام دارد.

 

منبع: کتاب شریف گوهر قدسی معرفت،تالیف آقای محمد بنی هاشمی ، انتشارات منیر

 

 

والعاقبه للمتقین 

التماس دعا 

یا مهدی


موضوعات مرتبط: سیر و سلوک ، مهدویت
برچسب‌ها: محمد ری شهری , محمد بنی هاشمی

تاريخ : چهارشنبه دهم مهر ۱۳۹۸ | 3:43 | نویسنده : سرباز حضرت ولی عصر (عج) |

بهره وري اصحاب امام عصر (عج) از تاييد روح القدس ؛ روح القدس كيست؟

اعوذبالله من الشیطان الرجیم 
بسم الله الرحمن الرحیم 
سلام علیکم 

آیه شریفه ۵۲ سوره مبارکه شوری:

وَكَذَٰلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا كُنتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَٰكِن جَعَلْنَاهُ نُورًا نَّهْدِي بِهِ مَن نَّشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ

این گونه بر تو  روحی را بفرمان خود وحی کردیم؛ تو پیش از این نمی‌دانستی کتاب و ایمان چیست ؛ ولی ما آن را نوری قرار دادیم که بوسیله آن هر کس از بندگان خویش را بخواهیم هدایت می‌کنیم؛ و تو مسلّماً به سوی راه راست هدایت می‌کنی.

 

صدق الله العلی العظیم 

___________________

امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«إنّ‌ اللّه تبارك و تعالى خلق الخلق ثلاثة أصناف و هو قول اللّه عزّ و جلّ‌: وَ كُنْتُمْ‌ أَزْواجاً ثَلاثَةً‌ فَأَصْحابُ‌ الْمَيْمَنَةِ‌ ما أَصْحابُ‌ الْمَيْمَنَةِ‌ وَ أَصْحابُ‌ الْمَشْئَمَةِ‌ ما أَصْحابُ‌ الْمَشْئَمَةِ‌ وَ السّابِقُونَ‌ السّابِقُونَ‌ أُولئِكَ‌ الْمُقَرَّبُونَ‌ فالسّابقون هم رسل اللّه عليهم السّلام و خاصّة اللّه من خلقه،جعل فيهم خمسة أرواح أيّدهم بروح القدس فبه عرفوا الأشياء و أيّدهم بروح الإيمان فبه خافوا اللّه عزّ و جلّ‌ و أيّدهم بروح القوّة فبه قدروا على طاعة اللّه و أيّدهم بروح الشّهوة فبه اشتهوا طاعة اللّه عزّ و جلّ‌ و كرهوا معصيته و جعل فيهم روح المدرج الّذي به يذهب النّاس و يجيئون و جعل في المؤمنين:أصحاب الميمنة روح الإيمان فبه خافوا اللّه و جعل فيهم روح القوّة فبه قدروا على طاعة اللّه و جعل فيهم روح الشّهوة فبه اشتهوا طاعة اللّه و جعل فيهم روح المدرج الّذي به يذهب النّاس و يجيئون.»

 امام صادق عليه السلام فرمود:  همانا خداى - تبارك و تعالى - مخلوقات را سه دسته آفريد، چنانچه فرمايد:«شما سه دسته بوديد كه با هم جفت شديد

أصحاب ميمنه،چه كسانی هستند أصحاب ميمنه‌؟(خوش سرانجام و با بركت)

و اصحاب مشئمه.چه کسانی هستند اصحاب مشئمه؟(بدبخت و شوم)

و سابقون سابقون(پيشروان درجه يك)آنان مقربانند»

سابقون همان رسولان خدا و مخصوصين درگاه او از ميان خلق مي باشند. كه خدا در ايشان پنج روح قرار داده است: 

۱ - ايشان را بروح القدس مؤيد ساخت و بوسيله آن همه چيز را بدانند و بشناسند.

۲ - ايشان را با روح ايمان مؤيد ساخت و با آن از خداى عز و جل بترسند.

۳ - آنها را بروح قوه مؤيد ساخت و با آن بر اطاعت خدا توانائى يافتند.

۴ - آنها را بروح شهوت (ميل و اشتها) مؤيد ساخت و با آن اطاعت خدا را خواستند و از نافرمانيش كراهت يافتند.

۵ - در ايشان روح حركت نهاد كه همه مردم با آن رفت و آمد كنند. و در مؤمنين اصحاب میمنه  روح ايمان نهاد كه با آن از خدا بترسند و در ايشان روح قوه نهاد و با آن بر اطاعت خدا توانائى يافتند، و در ايشان روح شهوت نهاد و يا آن خواهان اطاعت خدا گشتند و در ايشان روح حركت نهاد كه مردم با آن روح رفت و آمد كنند.

منبع حدیث:

کتاب شریف الکافی،تالیف آقای محمدبن یعقوب کلینی (ره) ،جلد ۱ , صفحه ۲۷۱

___________________

«السابقون هم رسل الله» آنهايي که سبقت در بندگي دارند، وجود مقدس رسول الله يا رسولان خدا هستند. و بعد «و خاصة الله في خلقه» کساني که بندگان خاص خدا هستند. که البته در بعضي روايات داريم اين سبقت، سبقت در عالم ميثاق بوده است. آنجايي که آتشي برافروخته شده و گفتند که وارد اين آتش بشويد، کساني که در بندگي خدا سبقت گرفتند، وارد آتش شدند و آتش بر آنها گلستان شد، وجود مقدس نبي اکرم، اهل بيت، تابعين و شيعيان حضرت بودند که سبقت گرفتند. اينها «السابقون» مي شوند، که انبياء تبعيت از رسول اکرم کردند و جزو شيعيان پيامبر هستند. انبياء به دنبال نبي اکرم در آتش رفتند و بعد «اولئک المقربون» شدند. و در مقام بندگي از آن عالم سبقت گرفتند و به مقام قرب رسيدند، بعد حضرت فرمودند: خدا در اين اهل سبقت پنج روح قرار داده است. اينها در ورود به محيط توحيد و بندگي سبقت گرفتند و بلا و سختي ها را خريدند که ظاهر اين آتش بلا بود هرچند باطنش رحمت خدا بود.

اما اين پنج روح اول «روح القُدُس» است که همه معرفت شان به روح القدس برمي گردد که «و به عرف الاشياء» و نيز مويد به «روح الايمان» هستند که شعبه اي از روح الايمان در همه سابقون وجود دارد. خود روح الايمان نبي اکرم است. حقيقت روح الايمان باطن وجود حضرت است که «و به خاف الله عزوجل» اگر خوف خدا در قلوب سابقون و انبيا است بواسطه روح الايمان در مدار نگه داشته مي شوند. و نيز در آنها «روح القوه» است که مويد به روح القوه هستند و بواسطه آن قدرت بر طاعت دارند. تمام قدرت طاعت در روح القوه است. و نيز «ايدهم بروح الشهوه» يه روحي است که بواسطه آن اشتها به اطاعت و بندگي دارند و کراهت از معصيت دارند. و نيز «روح المَدرَج» هم هست که «به يذهب الناس و يجيئون» که در همه انسان ها وجود دارد و رفت و آمد و کارهاي عادي و بطور کلي زندگي شان با اين روح مي گذرد. اما در مومنين که اصحاب الميمنه هستند، چهار روح وجود دارد و روح القدس ديگر نيست ولي در اصحاب المشئمه که دنبال انبياء نيستند، فقط روح المدرج است. يعني تفاوت اين دسته ها در درجات حيات است.

سرچشمه کلمه حيات وجود مقدس نبي اکرم و اهل بيت شان است. سابقون کساني هستند که سبقت بسوي رسول اکرم و اهل بيت مي گيرند و درجاتي ازحيات طيبه رسول اکرم در وجودشان جريان پيدا مي کند. انبياء در سبقت به سوي رسول اکرم بر امم خودشان سبقت ميگيرند، لذا در آنها روح القدس هم جريان پيدا ميکند و مويد به روح القدس مي شوند. يعني آن شعبه از روح رسول اکرم هم در  وجودشان است. آنها که جز سابقون نيستند ولي مومنين هستند، آن شعبه از روح نبي اکرم آنها را تائيد نمي کند و فقط مويد به چهار قوه از قواي نبي اکرم هستند. کفار هم فقط روح المدرج دارن؛ فقط مي خورند و مي آشامند. 

 

منبع:آقای سید محمد مهدی میرباقری،برنامه سمت خدا

___________________

«سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ لُقْمَانَ‏ وَ حِکْمَتِهِ الَّتِی ذَکَرَهَا اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ، فَقَالَ: أَمَا وَ اللَّهِ مَا أُوتِیَ لُقْمَانُ الْحِکْمَةَ بِحَسَبٍ وَ لَا مَالٍ وَ لَا أَهْلٍ وَ لَا بَسْطٍ فِی جِسْمٍ وَ لَا جَمَالٍ وَ لَکِنَّهُ کَانَ رَجُلًا قَوِیّاً فِی أَمْرِ اللَّهِ مُتَوَرِّعاً فِی اللَّه‏ ... وَ یَعْتَبِرُ وَ یَتَعَلَّمُ‏ مَا یَغْلِبُ‏ بِهِ‏ نَفْسَهُ‏ وَ یُجَاهِدُ بِهِ هَوَاه ُوَ یَحْتَرِزُ بِهِ مِنَ الشَّیْطَانِ فَکَانَ یُدَاوِی قَلْبَهُ بِالْفِکْرِ وَ یُدَاوِی نَفْسَهُ بِالْعِبَرِ- وَ کَانَ لَا یَظْعَنُ إِلَّا فِیمَا یَنْفَعُهُ- فَبِذَلِکَ أُوتِیَ الْحِکْمَةَ وَ مُنِحَ الْعِصْمَةَ  »


از امام صادق(ع) پرسیدند: چرا خدا به لقمان حکمت داد و چرا این ‌قدر آدم ارزشمندی شد؟ امام صادق(ع) در پاسخ، ابتدا به شیوه زندگی و برخی رفتارهای خوب لقمان اشاره می‌کنند و بعد می‌فرماید: لقمان کسی بود که فکر می‌کرد و عبرت می‌گرفت و علم مبارزه با هوای نفس را آموزش می‌دید تا به وسیله آن بر هوای نفس خود غلبه کند و با نفس خود مجاهده کند و و خودش را از شرّ شیطان محافظت کند.. به همین دلیل بود که خداوند به لقمان حکمت و عصمت داد.

 

منبع حدیث: کتاب شریف تفسیر قمی،جلد۲،صفحه۱۶۲‏

نکته مهمي که در اين روايت ديده مي‌شود، اين است که خداوند گذشته از حکمت، عصمت را نيز به او داد. اين روايت ظاهراً بيانگر اين است که خداوند متعال روح‌القدس يا درجه‌اي از آن را که منشأ عصمت انبياء‌ و ائمه(ع) است، به ‌لقمان داده است؛ اما نبوت و رسالت و امامت را به او نداده است. از اين رو لقمان در همان محدوده وجدان روح‌القدس، ‌معصوم از خطا بود و از همين جاست که سخنان او حکمت خوانده مي‌شود؛ زيرا از استعمالات لغت و آيات و احاديث روشن مي‌شود که حکمت، دانش معصوم و خطاناپذير است.

 

منبع:آقای رضا برنجکار، مقاله مفهوم حکمت در قرآن کریم و حدیث

___________________

در قرآن کریم چهار مرتبه واژه روح‌القدس به کار رفته که سه بار آن، مربوط به حضرت عیسی(ع) است. در همین راستا خداوند در آیه شریفه ۲۵۳ سوره مبارکه بقره می‌فرماید:

«وَ آتَیْنَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ وَ أَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ»

همچنین در آیه شریفه ۱۱۰ سوره مبارکه مائده می‌فرماید:

«یا عیسَی ابْنَ مَرْیَمَ اذْکُرْ نِعْمَتی‏ عَلَیْکَ وَ عَلی‏ والِدَتِکَ إِذْ أَیَّدْتُکَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَ کَهْلاً»،

در اینجا باید به این نکته تأکید کرد که حضرت عیسی(ع) و مادرشان حضرت مریم(س) توسط روح‌القدس تأیید شدند، در واقع به دلیل تأیید روح‌القدس است که آن معجزه رخ می‌دهد و حضرت مریم(س) بدون اینکه همسری داشته باشد، فرزندی را به دنیا می‌آورد. همچنین حضرت عیسی (ع) به برکت همین تأیید، توان‌هایی برایش ایجاد شد که از جمله آن توان‌ها، بدون پدر به دنیا آمدن و سخن گفتن ایشان در گهواره با مردم است، همچنین ایشان در هنگام پیری هم با مردم سخن می‌گوید، منظور از سخن گفتن ایشان در دوران پیری ـ براساس اسناد و روایت ـ سخن گفتن پیش از دوران ظهور است.

در همین راستا، خداوند در آیه ۱۵۹ شریفه سوره مبارکه نساء می‌فرماید:

«وَ إِن مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلَّا لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ»،

این یعنی تمام اهل کتاب پیش از مرگ حضرت عیسی (ع) به او ایمان می‌آورند و پشت سر او قرار می‌گیرند تا اینکه عیسی (ع) آنها را به امام زمان (عج) ملحق می‌کند، این کار عیسی (ع) در راستای نصرت امام عصر(عج) است، اهل کتاب به وسیله عیسی(ع) جذب و در نتیجه شیعه می‌شوند، کاری که حضرت عیسی (ع) در این موقعیت انجام می‌دهد، کاری بس بزرگ است و از عهدۀ کسی بر  نمی‌آید و این، اهمیت و عظمت کار عیسی (ع) را نشان می‌دهد.

 خداوند عیسی (ع) را زنده نگه داشت، چراکه قرار بود سال‌ها بعد کار بزرگی انجام دهد، این کار نیاز به دمِ عیسی دارد، آن هم عیسی‌ای که بیش از ۲۰۰۰ سال است تحت تعلیم و تربیت الهی قرار دارد و از آنجایی که خداوند کار عبثی انجام نمی‌دهد، قطعاً این امر برای هدف خاصی بوده که آن، نصرت و یاری امام زمان (عج) در دوران آخرالزمان با گرویدن اهل کتاب به تشیع است و حتی بر اساس اسناد، حضرت عیسی (ع) قبل از مرگ و در فضای آخرالزمان به زمین باز خواهند گشت.

خداوند در آیه  شریفه ۳۰ سوره مبارکه مریم می‌فرماید:

«إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْكِتَابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا»،

عطا و فهم کتاب و حکمت به حضرت عیسی (ع) به تأیید روح القدس فراهم شد، حضرت عیسی(ع) در اینجا خود را عبد و نبّی معرفی می‌کند که در همان دوران کودکی و در گهواره کتاب به او عطا شده، پس نتیجه می‌گیریم که او قدرت درک عطای کتاب را حتی در دوران کودکی نیز داشته که این برخاسته از تأیید روح القدس است. مشابه این موضوع را در آیه  شریفه ۱۰۰ سوره مائده داریم:

«وَ إِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجیلَ ... »،

یکی از تأثیرات تأیید روح القدس، عطا و درک کتاب، حکمت، تورات و انجیل است، پس با تأیید روح القدس توان درک انسان افزایش می‌یابد.

 همچنین معجزات عیسی(ع) اعم از حیات بخشیدن و زنده کردن مردگان، از گِل پرنده ایجاد کردن، شفا دادن نابینا، خبر دادن از غیب و ... همگی برگرفته از تأیید روح القدس است، به عبارت دیگر، تأیید روح القدس توان‌هایی را در وجود حضرت عیسی (ع) ایجاد کرد که به موجب آن، می‌توانست کارهای مختلفی را انجام دهد، بنابراین اگر حضرت عیسی(ع) توانست در گهواره سخن بگوید و اگر تاکنون حدود ۲۰۰۰ سال عمر کرده و اگر می‌تواند پیش از دوران ظهور نیز با مردم سخن بگوید باز هم به خاطر تأیید روح القدس است. حضرت عیسی (ع) ۲۰۰۰ سال پیش می‌توانست مرده زنده کند، خبر از غیب بدهد و ...، اما حضرت عیسی (ع) قرار است تمام اهل کتاب را شیعه و پیرو امام عصر (عج) کند.

  بر اساس روایات، تمام انبیاء و اولیای الهی به تأیید روح القدس رسیده‌اند و اصلاً با معرفت به ایشان به مقام نبوّت رسیده‌اند. خداوند در آیه شریفه  ۳۵ سوره مبارکه احقاف می‌فرماید:

«...أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ ...»،

امام باقر(ع) دربارۀ علت نامیده شدن این انبیا به «اولواالعزم» می‌فرماید:

«فَثَبَتَتِ‏ الْعَزِیمَةُ لِهَؤُلَاءِ الْخَمْسَةِ فِی الْمَهْدِی‏»، (کافی،ج۲، ص۸)

مقوله اولواالعزمی به خاطر امام مهدی(عج) در این پنج نفر ثبت شد و ایشان به خاطر امام عصر (عج)، «اولواالعزم من الرسل» نامیده شدند.

پس تمام انبیاء به یاری اهل بیت(ع) عزم داشتند ـ برخی کمتر و برخی بیشتر ـ این عزم در رسولان بیشتر و در اولواالعزم من الرسل(ع) نسبت به رسولان نیز بیشتر بوده است، در میان آنها نیز حضرت عیسی(ع) بیشترین عزم را داشته و این عزم را با تأیید روح القدس به دست آورده، شاید به همین خاطر باشد که از میان چهار آیه‌ای که دربارۀ روح‌القدس در قرآن به کار رفته، سه آیه به طور خاص درباره حضرت عیسی (ع) است، به نظر می‌رسد او بیشترین بهره را از وجود روح‌القدس برده است. وجه مشترکات تمام انبیای اولواالعزم یاری و نصرت اهل‌بیت (علیهم‌السلام) بوده است. بر اساس روایات برخی از انبیاء در دوران ظهور امام عصر(عج) رجعت خواهند کرد و توان‌هایشان را برای یاری حضرت مهدی (ع) بکار خواهند گرفت.

بنابراین می‌توان معجزات انبیای اولوالعزم را مانند حضرت موسی(ع) در تبدیل عصا به مار، شکافتن دریا و ... همگی با تأیید روح‌القدس دانست.

 خداوند در آیه شریفه ۱۰۲ سوره مبارکه نحل می‌فرماید:

«قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّکَ بِالْحَقِّ لِیُثَبِّتَ الَّذینَ آمَنُوا وَ هُدیً وَ بُشْری‏ لِلْمُسْلِمینَ»،

بگو: «آن را روح القدس از طرف پروردگارت به حق فرود آورده، تا کسانی را که ایمان آورده‌اند استوار کند و برای مسلمانان هدایت و بشارتی است».

با توجه به این فراز قرآن ما نیز می‌توانیم از روح القدس همچون انبیاء بهره‌مند شویم. به عنوان مثال، در روایات آمده است که وقتی «دعبل خزایی» شروع به خواندن اشعاری در وصف خاندان عصمت و طهارت(ع) ‌کرد، هنگامی که دعبل این ابیات را در محضر امام رضا(ع) خواند، امام بسیار گریستند و سپس به دعبل فرمود:

«یا خزاعی نطق روح القدس علی لسانک بهذین البیتین»

«ای دعبل خزاعی این روح القدس بود که این دو بیت را بر زبان تو جاری کرد.»

 این نشان از تأثیرگذاری روح القدس در سطوح مختلف بر مومنان است. اگر ما نیز به تأیید روح القدس برسیم، وجه مشترکی را با انبیاء پیدا می‌کنیم که آن ایجاد توان‌هایی برای نصرت و یاری اهل‌بیت(ع) است، همچنانکه وقتی دعبل خزایی در محضر امام رضا(ع) شعرخوانی کرد، امام رضا(ع) فرمود:

«یَا دِعْبِلُ مَرْحَباً بِنَاصِرِنَابِیَدِهِ وَ لِسَانِهِ» (بحارالأنوار، ج‏۴۵، ص۲۴۲)

آفرین به کسی که ما را نصرت می‌کند، در واقع دعبل توانست با اشعارش امام رضا(ع) و اهل بیت(ع) را یاری کند. تمام کسانی که خدمتگزار آستان اهل بیت(ع) هستند، به تأیید روح القدس می‌رسند و تا زمانی که کسی این تأیید را دریافت نکند، توفیق خدمتگزاری نخواهد داشت. در واقع تمام کسانی که به تأیید روح القدس رسیده باشند ـ از کمترین اندازه تا بیشترین اندازه ـ توان یاری امام(ع) را دارند و تفاوت فقط به میزان بهره‌گیری از روح القدس است. حال که می‌توانیم با عملکردمان اهل بیت(ع) را نصرت کنیم، برای اینکه بتوانیم این نصرت را افزایش دهیم باید درصدد بهره‌مندی بیشتر از روح‌القدس باشیم تا توانمان بیشتر و توفیق خدمتگزاری بیشتری را داشته باشیم.

 بر اساس روایات اهل‌بیت(ع) می‌توان به صراحت اعلام کرد که منظور از روح القدس «حضرت زهراء(س)» است، در تأیید این سخن به روایاتی در این باره اشاره می‌‌کنیم:

ـ امام صادق(ع) ذیل آیۀ «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ»، می‌فرماید:

«[لَیْلَةُ اَلْقَدْرِ] خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ یَعْنِی فَاطِمَةَ ... وَ اَلرُّوحُ رُوحُ اَلْقُدُسِ وَ هِیَ فَاطِمَةُ»،

منظور از «الروح» و «روح القدس» حضرت فاطمه زهراء(س) است (بحارالأنوار ج۲۵ ص۹۷).

 

  «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ، «اللیلة» فاطمة و «القدر» الله، فمن عرف فاطمة حق معرفتها، فقد أدرک لیلةالقدر»، منظور از «اللیلة»، فاطمه(س) و منظور از «الْقَدْر»، خداوند است،

پس هر کس معرفت به حضرت زهرا (س) پیدا کند، آنگونه که حق آنست، به درستی که شب قدر را درک کرده است (تفسیر فرات‏ کوفی ص۵۸۱).

 

ـ «و الروح روح القدس و هو فی فاطمة» (تأویل الآیات الظاهره ص۷۹۱).

 

ـ إنّ فاطمةَ (س) هی لیلةُ المبارکه فی القُرآن»، به درستی که فاطمه(س) همان «لیلة مبارکه» است که در قرآن آمده است. (کافی ج۲، ص۳۸۸، ح۴).

 

بنابراین اینکه انبیاء(ع) و در رأس آنان اولواالعزم من الرسل(ع) و در رأس آن حضرت عیسی(ع) مورد تأیید روح القدس قرار گرفتند، در واقع یعنی مورد تأیید حضرت زهراء(س) قرار گرفتند و به تربیت‌های فاطمی مفتخر شدند.

 روح القدس یا همان حضرت زهراء(س) زمانی ما را تأیید می‌کند که قصد و نیت نصرت اهل بیت(ع) را داشته باشیم، حال اگر می‌خواهیم از تأیید بیشتری بهره‌مند شویم، باید سعی کنیم میل به نصرت و یاری اهل بیت(ع) را بیشتر در خود تقویت و نیّات خود را اصلاح کنیم، در واقع هر کسی توانسته این تأیید را دریافت کند، یعنی میل و علاقه به نصرت و یاری امام (ع) داشته است.

خداوند در آیه شریفه ۱۱۰ سوره مبارکه  مائده فرمود:

« وَ إِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجیلَ ... »،

یکی از تأثیرات تأیید روح القدس، درک بیشتر کتاب، حکمت، تورات و انجیل است، پس با تأیید روح القدس توان درک انسان افزایش می‌یابد، ما با استفاده از تأیید روح القدس می‌توانیم جهت اصلاح میل و نیّتمان برای نصرت امام (ع) استفاده کنیم. پس می‌توان چنین نتیجه گرفت که حضرت مریم (س) علاقه‌مند به نصرت امام زمان بوده و دلیل بر این سخن این است که حضرت زهراء(س) او را مورد تأیید قرار داد و توانست بدون همسر، عیسی (ع) را به دنیا بیاورد، همچنین عیسی (ع) نیز علاقه‌مند به نصرت امام زمان (عج) بوده، چراکه آنقدر مورد تأیید حضرت زهراء(س) قرار گرفته که خداوند عمری ۲۰۰۰ ساله به او عطا کرده تا بیشتر بتواند امام (ع) را نصرت کند.

بنابراین شایسته است از خدا بخواهیم زندگیمان را در مسیر نصرت اهل بیت(ع) قرار دهد و در این مسیر از حضرت زهراء (س) بسیار کمک بگیریم. ما می‌توانیم برای استجابت بسیاری از خواسته‌هایمان از فاطمۀ زهراء(س) کمک بگیریم، اما به میزان ظرفی که به درِ خانۀ آن حضرت می‌بریم، پاسخ دریافت می‌‌کنیم، اما اگر وقتی دامنۀ خواسته‌مان را وسعت دهیم، مثلاً نصرت امام (ع) را بخواهیم، قطعاً بهرۀ بیشتری را خواهیم برد.

 خداوند در آیه شریقه ۱۰۲ سوره مبارکه نحل می‌فرماید:

«قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّکَ بِالْحَقِّ لِیُثَبِّتَ الَّذینَ آمَنُوا وَ هُدیً وَ بُشْری‏ لِلْمُسْلِمینَ»،

بر اساس این آیه، خداوند گاهی اوقات روح القدس را تنزّل می‌دهد و به عبارتی آن را بیشتر در دسترس مومنان قرار می‌دهد، حتی می‌توان گفت هرچه به سمت آینده پیش می‌رویم،خدا با برپا کردن صحنه‌های مختلف، سهولت بهره‌مندی ما را از روح القدس بیشتر فراهم می‌کند .

در حقیقت از آنجایی که در فضای آخرالزمان صحبت از یاری حضرت مهدی (عج) می‌شود و چون یاری ایشان به تأیید روح القدس نیاز دارد، پس در دوران آخرالزمان حضرت زهراء(س) بیشتر جلوه می‌کند. 

 

منبع: آقای محمود ابوالقاسمی، در مصاحبه با خبرگزاری تسنیم 


والعاقبه للمتقین 
التماس دعا 
یا مهدی


موضوعات مرتبط: سیر و سلوک ، مهدویت
برچسب‌ها: محمد مهدی میرباقری , رضا برنجکار

تاريخ : سه شنبه پانزدهم مرداد ۱۳۹۸ | 4:51 | نویسنده : سرباز حضرت ولی عصر (عج) |

آخرالزمان، عرصه برگزیده شدن مومنان خالص و صادق برای نصرت امام عصر (عج)

اعوذبالله من الشیطان الرجیم 
بسم الله الرحمن الرحیم 
سلام علیکم 

آیات شریفه ۲ و ۳ سوره مبارکه عنکبوت

« أَ حَسِبَ النّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنّا وَ هُمْ لايُفْتَنُونَ


آيا مردم گمان كردند همين كه بگويند: «ايمان آورديم»، به حال خود رها می‌شوند و آزمايش نخواهند شد؟!


وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبِينَ


ما كسانی را كه پيش از آنان بودند آزموديم (و اينها را نيز امتحان می‌كنيم); تا خداوند كسانی را

كه راست می‌گويند و كسانی را كه دروغ می‌گويند مشخص سازد. »

 

صدق الله العلی العظیم 

___________________

امتحان الهى و تمييز مؤمنان خالص و واقعى 


دوران غيبت، دورانى پر از آشوب‌ها و فتنه‌هاى گوناگون است و هرچه زمان پيش مى‌رود و به ويژه به پايان غيبت نزديك مى‌شود فتنه‌ها و زمينه‌هاى ضلالت فزونى مى‌يابد. از سوى ديگر امام زمان را هنگام ظهور بايد ياورانى يارى كنند كه از ايمانى خالص و واقعى بهره‌مند باشند و چون در دوران غيبت، هر لحظه امكان ظهور وجود دارد، پس همواره بايد صف مؤمنان و ياران حقيقى حضرتش از كسانى كه تنها ادعاى ايمان و پيروى از امام را دارند، متمايز شود و در سنت تغييرناپذير پروردگار، تمييز اين دو گروه از هم به وسيلۀ انواع امتحانات الهى صورت مى‌گيرد. از اين رو يكى ديگر از حكمت‌هاى غيبت حضرت مهدى (عج) متمايز ساختن شيعيان حقيقى از غير آنان به وسيلۀ امتحانات گوناگون الهى معرفى شده است. 
بر اساس احاديث معصومان(عليهم السلام) ، امتحانات دوران غيبت چنان سخت است كه در پايان كار و هنگام ظهور، تنها عدۀ اندكى بر دين و ايمان راستين و اعتقاد به امامت آن حضرت، ثابت و راسخ باقى مى‌مانند و لياقت يارى و سربازى او را مى‌يابند. در برخى از اين احاديث از اين امتحانات دشوار به «غربال شدن» - و آن هم به صورت پى‌درپى - تعبير شده است تا افراد ناخالص جدا شوند و مؤمنان خالص و حقيقى، كه تعدادشان هم بسيار كم است، باقى بمانند . دشوارى امتحانات الهى در زمان غيبت - كه هرچه به ظهور نزديك‌تر مى‌شود، دشوارتر مى‌گردد - به اندازه‌اى است كه عدۀ بسيار زيادى كه مؤمن، موحد و شيعه بوده‌اند، گاه فقط‍‌ ظرف يك روز از دين، اسلام و تشيع خارج مى‌شوند . 

منبع: جزوه شریف کلام و عقاید ۴، تالیف آقای افضلی، مرکز آموزش الکترونیکی دانشگاه قرآن کریم و حدیث 

___________________

امام على عليه السلام فرمود:

«هان! آزمايش و فتنه‌تان،همچون روزى كه خداوند،پيامبر خود صلى الله عليه و آله را برانگيخت،برگشته است.سوگند به آن كه او را به حق مبعوث كرد،هر آينه چنان درهم آميخته و چنان‌غربال و...شويد كه آن‌كه‌پايين‌است رو آيد و آن كه در زبَر است به زير در شود و پيشى‌جويندگانى كه عقب مانده‌اند پيشى گيرند و پيشى‌گيرندگانى كه جلو افتاده‌اند عقب مانند. »

امام صادق عليه السلام:« نه به خدا،آنچه بدان چشم مى‌كشيد واقع نشود،مگر آن گاه كه غربال شويد.نه به خدا،آنچه به سوى آن چشم مى‌كشيد واقع نشود،مگر آن گاه كه در بوتۀ آزمايش گداخته شويد.... »

امام صادق عليه السلام: «به خدا قسم كه در بوتۀ آزمايش گداخته مى‌شويد.... 
به خدا قسم كه از يكديگر متمايز مى‌شويد،به خدا قسم كه‌غربال مى‌شويد، چندان كه از شما جز اندكترين شمار باقى نماند...»

منبع: کتاب شریف میزان الحکمه، تالیف آقای محمد ری شهری ، موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث 

___________________

سوره مبارکه مائده ، آیه شریه ۱۱۹ 

قَالَ اللَّهُ هَٰذَا يَوْمُ يَنفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَّضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ

خداوند می‌گوید: «امروز، روزی است که راستی راستگویان، به آنها سود می‌بخشد؛ برای آنها باغهایی از بهشت است که نهرها از زیر (درختان) آن می‌گذرد، و تا ابد، جاودانه در آن می‌مانند؛ هم خداوند از آنها خشنود است، و هم آنها از خدا خشنودند؛ این، رستگاری بزرگ است!»

 

صدق الله العلی العظیم 

___________________

قدم صدق

قدم صدق، همان است که در سجده آخر زیارت عاشورا می خوانیم: «اللهم ارزقنی شفاعة الحسین یوم الورود؛ و ثبت لی قدم صدق ٍعندک مع الحسین واصحاب الحسین؛ الذین بذلوا مهجهم دون الحسین (علیه السلام)؛ خدایا! روزیم کن شفاعت امام حسین ع را در روزی که بر تو وارد می شوم؛ و قدم صدق را نزد خودت برایم تثبیت کن؛ با حسین و اصحاب حسین؛ همان کسانی که خون قلب خود را بذل کردند در کنار حسین ع. »

سیدالشهداء علیه السلام می فرماید:
«الناس عبید الدنیا؛ مردم بنده ی دنیا هستند. »

«و الدین لعب علی السنتهم؛
دین مثل آب دهان است بر زبان مردم».

می گویند دین داریم و اهل دین هستیم. 

«فإذا مُحّسوا بالبلاء قلت دیانون ، آن موقعی که دچار امتحان می شوند و می خواهند پاک شوند و در کوره ی بلا می روند، دیندار خیلی کم است».

« قلت دیّان» یعنی آدم خیلی باید صادق باشد که بگوید ما تا آخر هستیم. یک نفر هی ادعا کند، ولی خیلی خود نشناس باشد.

آنکه حضرت یوسف علیه السلام است می فرماید: «و ما اُبرءُ نفسی؛ من اصلاً خودم را تبرئه نمی کنم». «ان النفسی لامارة بالسوء الا ما رحم ربی؛ نفس انسان حتما به بدی امر می کند؛ مگر این که پروردگارم رحم کند». یعنی در برابر هیچ یک از کشش های نفسانی مصون نیستم؛ نه در برابر کشش جنسی و شهوانی و کشش و جاذبه ی زلیخا. کشش لباس، مدرک تحصیلی، مقام، محبوبیت، شهرت، امور وهمی و خیالی و خیلی چیزهای دیگر، اصلا مصون نیستم. این ها انواع فتنه ها ست.


قدم صدق آن است که در لحظه ی عمل، فرار نکنی

گاهی انسان سال ها آرزوی شهادت می کند؛ اما لحظه ی شهادت که پیش می آید، فرار می کند.بنده ی خدایی نقل می کند: من دائماً دعا می کردم «یا لیتی کنت معکم فأفوز فوزاً عظیما ؛ ای امام حسین! کاش من با شما بودم و به فیض شهادت می رسیدم». می گفت: خیلی این حرف ها را می زدم. یک شب خواب دیدم عاشورا است و امام حسین (علیه السلام) به من گفت: بایست جلو و از من دفاع کن تا من نماز بخوانم. گفت: خیلی سختم بود؛ چون از جلو تیر می زدند. در اینجا هر کسی سعید نمی شود که بایستد جلوی امام و چندین تیر به او بزنند و او آنقدر مقاومت کند تا سیدالشهداء نمازش تمام شود. همه عمار نیستند. او با دل و جان ایستاده بود؛ اما ما تو رودربایستی می ایستیم.

می گفت: حضرت نماز را شروع کرد و دشمنان آمدند و تیر زدند؛ اما ما جا خالی می دادیم و تیرها می خورد به امام حسین ع. بعد از خواب بلند شدم و دیدم بابا این همه سال ما به امام حسین (علیه السلام) دروغ می گفتیم. ما حاضر نیستیم از خود بگذریم. وقت از خودگذشتن که می شود، همه صادق نیستند و «قدم صدق» ندارند.

چند هزار نفر با امام حسین بودند. امام حسین در طول  مسیر مدینه تا کربلا، یک لشگر برای خود داشت. ده ها برابر این چیزی که در عاشورا بودند؛ ولی وقتی که حضرت آب پاکی را روی دست همه می ریزند و می فرماید: ما هیچکدام قرار نیست زنده بمانیم؛ اینجا همه کشته می شوند؛ خیلی ها رفتند. یک نفر به امام حسین (علیه السلام) گفت: برای شما چه فرقی می کند من باشم یا بروم؟ اگر کشته شوم، برای شما چه فایده ای دارد؟ خیلی ها آمدند و رفتند.

«قدم» این است که به «هل من ناصر» امروز امام، پاسخ مثبت بدهیم

ما در زیارت عاشورا به امام حسین می گوییم که می خواهیم با تو باشیم و به مقام تو و درجه ی تو در روز قیامت برسیم. «و اسئله أن یثبت لی عندکم قدم صدق و یبلغنی المقام المحمود؛ از خدا می خواهم که قدم صدق نزد شما را برایم تثبیت کند؛ و مرا به مقام محمود شما برساند». این خیلی حرف بزرگی است.

همچنین می خوانیم: «أن یجعلنی معکم فی الدنیا و الاخرة؛ از خدا می خواهم که در دنیا و آخرت با شما باشم» امام حسین عليه السلام می گوید: اگر می خواهید با ما باشید، خودمان  به شما گفتیم زیارت عاشورا بخوانید. خودمان گفتیم که از ما بخواهید تا با ما باشید. حالا بسم الله الرحمن الرحیم می خواهی با ما باشی یا نه؟ خودمان برایت کارت دعوت فرستادیم.

آیا واقعاً ما فکر می کنیم امام حسین (علیه السلام) سال 61 ﻫ. رفته توی بیابان هایی که داشته از مکه به کوفه می آمده و مثلاً رفته سراغ «زبیر» یا «بریر» یا «جعفر جوفی» یا کسان دیگر و بعضی آمدند و بعضی ها نیامدند و حالا همه چیز تمام شده؟ نه؛ امام حسین هنوز هم دارد می رود سراغ افراد. هنوز هم حضرت «هل من ناصر ینصرونی» می گوید. امام حسین ع امروز دارد  از زبان امام عصر (عج) هل من ناصر می گوید. خودش فرموده در هر شبانه روز یکبار«هل من ناصر ینصرونی» می گویم. این یعنی امام حسین سراغ ما هم می آید. اگر کسی نمی آمد که زیارت عاشورا را به دست ما نمی دادند. این که زیارت عاشورا را دادند به دست ما یعنی چه؟ یعنی می گوید بسم الله الرحمن الرحیم؛ ببینم می توانی انتقام من را بگیری یا نه؟

وقتی می خوانیم «ان یرزقنی طلب ثارک؛ از خدا می خواهم روزیم کند که خونخواه تو باشم». یعنی هنوز انتقام خون حضرت گرفته نشده است. وقتثی می خوانیم: «ان یرزقنی طلب ثاری»؛ «ان یجعلنی معکم فی الدنیا والاخرة»؛ «ان یبلغنی المقام المحمود لکم عندالله »؛ « اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد». ما این حرفها را در زیارت عاشورا با حضرت زدیم. پس امام حسین همین الآن هم دارد در خانه ی تک تک ما می آید. همانطور که امام عصر (عج) در خانه تک تک ما می آید .

منبع: بخشی از سخنرانی آقای محمد شجاعی 


والعاقبه للمتقین 
التماس دعا 
یا مهدی


موضوعات مرتبط: سیر و سلوک ، مهدویت
برچسب‌ها: علی افضلی , محمد شجاعی

تاريخ : دوشنبه چهاردهم مرداد ۱۳۹۸ | 5:1 | نویسنده : سرباز حضرت ولی عصر (عج) |

ملاقات حضرت ولی عصر (عج) در زمان غیبت کبری امری ممکن است

اعوذبالله من الشیطان الرجیم 

بسم الله الرحمن الرحیم 

سلام علیکم 

اشتیاق و اهتمام برای دیدار امام غایب علیه السّلام

شوق دیدار امام غایب علیه السّلام از لوازم لاینفکّ محبّت به ایشان است و جزء تکالیف مستحب در زمان غیبت به شمار می آید. نوع علما و بزرگان شیعه بر این امر تأکید و سفارش کرده اند.بعضی از مطالب مطرح شده در کتاب «مکیال المکارم» را در این باره نقل می کنیم، تا روشن شود که این امر چه اهمّیتی نزد عالمان تشیّع داشته است. مرحوم صاحب مکیال در باب هشتم از کتاب شریف خود که مربوط به تکالیف بندگان نسبت به وجود مقدّس امام عصر علیه السّلام است، می فرمایند:

الامرُ السادسُ اظهارُ الشَوقِ الی لِقائِهِ و هو مِن عَلائِمِ اَحِبّائِهِ و اَهلِ وِلائِهِ و لا رَیبَ فی رُجحانِهِ و استِحبابِهِ لِوُرودِ ذلک فی الأدعِیَهِ المَروِیَّهِ لِجِنابِه.

تکلیف ششم اظهار اشتیاق به دیدار و ملاقات با ایشان است و این از نشانه های دوستان و اهل ولایت آن حضرت می باشد و شکّی در رجحان و استحباب این عمل وجود ندارد زیرا این امر در دعاهایی که مربوط به ایشان است وارد شده است.

ایشان برای اثبات سخن خود، دلایلی را به عنوان شاهد مطرح می کند .حدیث دیگری را هم درباره فضیلت شوق دیدار امام علیه السّلام ذکر می فرماید که خلاصه آن چنین است:

محمّد بن مسلم می گوید: به سوی مدینه رهسپار شدم در حالی که دردمند و سنگین حال بودم. به امام باقر علیه السّلام خبر دادند که محمّد بن مسلم بیمار است. ایشان به وسیله خادم خود یک نوشیدنی را در حالی که (ظرف آن) داخل دستمالی پیچیده شده بود، (برایم) فرستادند. فرموده بودند که تا از آن ننوشیده ام، غلام برنگردد و پس از نوشیدن آن به خدمت ایشان برسم. من قبل از خوردن آن نوشیدنی نمی توانستم روی پای خود بایستم ولی به محض نوشیدن آن، گویی از بند رهایی یافته ام، به نشاط آمدم. پس به منزل امام علیه السّلام رفتم و اجازه ورود خواستم. حضرت با صدای بلند فرمودند: بدنت سالم شد، وارد شو! من با حال گریه وارد شدم و بر ایشان سلام کردم و دست و سر مبارکشان را بوسه زدم. ایشان فرمودند: محمّد چرا گریه می کنی؟ به ایشان عرض کردم: فدایت شوم، گریه ام به خاطر غربت و دوری راهم است و این که نمی توانم خدمت شما بمانم و رویتان را ببینم. حضرت فرمودند:

اَمّا قِلَّهُ القُدرَهِ فَکَذلِکَ جَعَلَ اللّهِ اَولِیاءَنا وَ اَهلَ مَوَدَّتِنا وَ جَعَلَ البَلاءَ الیهم سَریعاً و أمّا ما ذَکَرتَ مِنَ الغُربَهِ فإنّ المُؤمِنَ فی هذه الدنیا غَریبٌ و فی هذا الخَلقِ المَنکُوسِ حتّی یَخرُجَ مِن هذِهِ الدارِ اِلی رَحمَهِ اللّهِ و أمّا ما ذَکَرتَ من بُعدِ الشُقَّهِ فَلَکَ بأبی عبدِ اللّهِ علیه السّلام اُسوَهٌ بأرضٍ نائیهٍ عَنّا بالفُراتِ و أمّا ما ذَکَرتَ مِن حُبِّکَ قُربَنا و النَظَرَ الینا و أنّک لا تَقدِرُ علی ذلک فَاللّهُ یَعلَمُ ما فی قَلبِک و جَزاؤُکَ علیه.

امّا کمی قدرت، آری خداوند دوستان و اهل موّدت ما را چنین قرار داده و پیشامد گرفتاری را برای آنها سریع کرده است و امّا آن چه درباره غربت گفتی، آری مؤمن در این دنیا و در میان این خلق بخت برگشته، غریب و تنها است، تا این که از این دار (دنیا) به رحمت خداوند وارد شود. و امّا آن چه از دوری راه گفتی، پس تأسّی به حضرت ابی عبد اللّه علیه السّلام کرده ای که در سرزمینی دور از ما کنار نهر فرات است. و امّا این که گفتی نزدیک بودن و دیدن ما را دوست داری ولی برایت امکان پذیر نیست، پس خدا بر دلت آگاه است و پاداش تو بر اوست.

به دنبال این گفتگو حضرت به محمّد بن مسلم متذکّر می شوند که آن نوشیدنی از تربت قبر حضرت سید الشهداء علیه السّلام تهیّه شده بود و سپس مطالبی در فضیلت این تربت می فرمایند.

شاهد بحث در این حدیث زیبا، جمله آخر امام باقر علیه السّلام به محمّد بن مسلم است .

که او را به خاطر شوق دیدار امام زمانش مورد تأیید و تقدیر قرار داده اند و پاداش این امر قلبی را بر خدای متعال دانسته اند. از این جا می توان فضیلت چنین شوقی را دریافت و همان طور که مؤلّف محترم کتاب «مکیال المکارم» فرموده اند این عمل، یکی از تکالیف بندگان نسبت به مولای غایبشان است. البتّه شرط توجّه و اهتمام به انجام این تکلیف، دارا بودن درجه نسبتا بالایی از معرفت و ولایت آن بزرگوار است و هر مؤمنی در هر درجه از ایمان، چنین حالی را ندارد. لذا انکار این وظیفه ممکن است به خاطر عدم وصول به درجه ی بالایی از ایمان و ولایت امام علیه السّلام باشد.

استحباب دعا برای دیدار امام عصر علیه السّلام در زمان غیبت

علاوه بر اظهار اشتیاق برای دیدار امام زمان علیه السّلام تقاضا و دعا برای تحقّق این مهم نیز جزء وظایف منتظران آن حضرت در زمان غیبت می باشد.

مؤلّف کتاب «مکیال المکارم» در باب هشتم کتابش که تکالیف بندگان را در قبال امام زمانشان برمی شمرد، در بیان وظیفه هفتاد و دوم می فرماید:

اَن تَسألَ اللّهَ عزَّ و جلَّ اَن یَرزُقَکَ لقاءَ مَولانا صاحِبَ الزمان... .

این که از خدای عزّ و جل بخواهی تا دیدار مولایمان صاحب الزمان علیه السّلام را روزیت گرداند.

دلیل اوّل ایشان این است که مشرّف شدن به دیدار امام علیه السّلام یک امر ممکن و مشروع است (صغری) و دعا برای هر امر ممکن و مشروعی مستحب است (کبری) در نتیجه، دعا برای تشرّف به دیدار امام علیه السّلام مستحب است. آن گاه در توضیح مقدّمه اوّل (صغری) می فرماید: «بهترین دلیل بر امکان چیزی، وقوع آن است و ما می دانیم که برای بسیاری از صالحان و آنان که خداوند، خیر دین و دنیایشان را خواسته، چنین چیزی محقّق شده است. همچنین دعاهای متعدّدی در خصوص تشرّف خدمت حضرت علیه السّلام وارد شده که اگر ممکن نبود، دعا برای تحقّق آن معنا نداشت. سپس به چند دعای وارد در طلب رؤیت امام زمان علیه السّلام اشاره کرده اند.»

ما به دو مورد از شواهد ایشان در این جا اشاره می کنیم. یکی از آنها عبارتی از دعای شریف «عهد» است که در گذشته، آن را نقل کردیم و در آن درخواست رؤیت حضرت مطرح شده بود (الّلهُمَّ أرنِی الطَّلعَهَ الرَّشیدَه. . .). اکنون دعای دیگری را در همین خصوص نقل می کنیم که جزء زیارات آن امام عزیز، خوانده می شود و مرحوم حاج شیخ عبّاس قمّی آن را در ضمن اعمال سرداب مطهّر سامرّاء ذکر کرده است:

الّلهمَّ اَرِنا وَجهَ وَلیِّک المَیمونَ فی حَیاتِنا و بَعدَ المَنونِ.

خداوندا روی مبارک ولیّ خودت را در زمان حیات، و پس از مرگ به ما بنما.

در این دعاها تعبیر «أرنا» یا «أرنی» مطرح شده که از «رؤیت» به معنای دیدن مشتق می باشد و غیر این تعبیر، کلمات دیگری که همین معنا را می رسانند، نیز یافت می شود که لزومی به ذکر آنها نمی بینیم. با این ترتیب باید گفت که ما به پیروی از احادیث ائمّه علیهم السّلام مأمور به درخواست و طلب دیدار حضرت هستیم و این امر از تکالیف مستحبّی زمان غیبت به شمار می آید. .

 

استحباب اصرار در دعا برای تقاضای دیدار امام زمان علیه السّلام

اگر شوق دیدار امام زمان علیه السّلام مطلوب باشد-که هست-و اگر دعاهایی را برای تقاضای دیدار امام غایب علیه السّلام به ما تعلیم داده باشند-که چنین است-پس اصرار و الحاح در مورد آن هم جایز و بلکه مستحب می باشد. دلیل این امر، وجود احادیث متعدّد در مورد حسن اصرار در دعاهایی است که به پیشگاه الهی عرضه می شود. به عنوان نمونه در کتاب شریف اصول کافی بابی تحت عنوان «باب الالحاح فی الدعاء و التلبّث» منعقد است که مرحوم کلینی، در آن شش حدیث در پسندیده بودن اصرار بر دعا ذکر کرده اند و آخرین حدیثی که در آن باب آورده اند، چنین است:

عن أبی عبد اللّه علیه السّلام قال: قالَ رسولُ اللّه صلّی اللّه علیه و اله و سلم: رَحِمَ اللّه عَبداً طَلَبَ مِنَ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حاجَهً فألَحَّ فی الدُعاءِ اُستُجیبَ له أو لَم یُستَجَب. . . .

امام صادق علیه السّلام از قول رسول گرامی اسلام صلّی اللّه علیه و اله و سلم نقل کردند: خداوند رحمت کند بنده ای را که از خدای عزّ و جل حاجتی را طلب می کند و در دعای خود اصرار می ورزد، چه دعایش مستجاب شود و چه نشود.

طبق این حدیث شریف می توان گفت که چون تقاضای دیدار امام عصر علیه السّلام امر بسیار مطلوب و پسندیده ای است، پس اصرار بر دعا در طلب آن، محبوب خدای عزّ و جل می باشد. بنده مؤمن، به این اصرار خود ادامه می دهد چه خواسته اش برآورده شود و چه نشود. چنین اصراری خوب و مفید است. امّا اگر اصرار بر یک امر-در صورت عدم استجابت-به نارضایتی و خطاب و عتاب به درگاه الهی منتهی شود، البتّه کار ناپسند و زشتی است. بنده مؤمن با شوق و علاقه برای دیدار امامش به پیشگاه خداوند، دعا می کند و بر این امر اصرار هم می ورزد، امّا در عین حال به آن چه خداوند مقدّر فرماید، قلباً رضایت کامل دارد.

در مورد هر حاجتی که انسان به خدای خود عرضه می دارد، احتمالاتی وجود دارد که با وجود هریک از آنها، خواسته اش برآورده نمی شود. مثلا این که روا شدن آن خواسته به صورتی که او می خواهد، به صلاحش نباشد یا این که مانعی -همچون گناه-جلوی استجابت آن را بگیرد، یا این که مستجاب شود امّا تقدیر الهی در تأخیر تحقّق آن باشد و احتمالات دیگری که همه اینها در خود احادیث به طور دقیق ذکر شده است.

وظیفه مؤمن در صورت عدم استجابت دعا

با این ترتیب بنده مؤمن با وجود اصرار بر تقاضای رؤیت امام زمان علیه السّلام به آن چه خداوند روزیش کند، کاملا راضی و خشنود است و هیچ گاه به خاطر نرسیدن به آرزوی خود از خدا یا امام علیه السّلام گله گذاری و اعتراض نمی کند، قلبا نیز ناراضی و ناخشنود نمی گردد. همچنین به خود اجازه نمی دهد که به خاطر اصرار ورزیدن بر این امر از انجام وظایف الهیش شانه خالی کند، یا برای رسیدن به مولایش در جستجوی او بیفتد و از انجام حدّ واجب طلب معیشت، طفره برود.

البتّه ممکن است کسی به لطف و عنایت خاصّ حضرت چنان شیفته و واله گردد که بی اختیار دست از زندگی عادی خود بشوید و به دنبال وصال محبوبش سر به کوه و بیابان بگذارد، امّا باید توجّه داشت که این حالت اوّلا بسیاربسیار استثنایی پیش می آید و ثانیا هرگز به صورت تصنّعی و با تکلّف حاصل نمی شود، بلکه در اثر جذبه شدیدی که از طرف خود امام علیه السّلام ایجاد می شود، شخص محب از خود بی خود شده و بی اختیار به چنین حالتی می افتد. ثالثا به همین دلیل، پیدایش آن قابل برنامه ریزی و پیش بینی قبلی نیست. 

 

منبع : کتاب شریف راز پنهانی و رمز پیدایی، تالیف آقای محمد بنی هاشمی ،انتشارات نیک معارف

 

والعاقبه للمتقین

التماس دعا 

یا مهدی


موضوعات مرتبط: مهدویت
برچسب‌ها: محمد بنی هاشمی

تاريخ : یکشنبه ششم مرداد ۱۳۹۸ | 2:17 | نویسنده : سرباز حضرت ولی عصر (عج) |

غم و اندوه از غیبت و هجران امام عصر(عجل الله تعالی فرجه)

اعوذبالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

غم و اندوه از غیبت و هجران امام عصر(عجل الله تعالی فرجه)

مؤمنی که ادعای منتظر بودن دارد باید در دوران غیبت امامش اندوهگین باشد و اگر چنین نبود نشانه آن است که در ادعای خود صادق نیست. اندوه شیعه حقیقی از آن روست که:

جهانی مملو از انواع ستم‌ها را می بیند و کار چندانی از او بر نمی‌آید؛ می‌بیند که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) شاهد تمام این ظلم‌ها است و بار آن‌ها بیش از همه کوه‌های عالم بر قلب او سنگینی می کند و جز در مواردی اندک، اجازه دفع شر ظلم و ظالمان را ندارد؛ پس با او چنین سخن می‌‌گوید که‌:

«عَزِیزٌ عَلَی أَنْ تُحِیطَ بِک دُونِیالْبَلْوَی »

«بر من دشوار است که ببینم بلاها تو را احاطه کرده است»

 دوستان و یاران و پیروان واقعی آن حضرت بسیار اندک و دشمنانش و مدعیان دوستی اش آن‌قدر زیادند؛ از درک محضر مستقیم حجت معصوم الهی و بهره گیری از انواع فیض‌ها و کمالات او، که یک روز آن از زیستن یک عمر بدون حضور امام ارزشمندتر است، محروم است؛ می‌توانست با درک دوران حضور و ظهور امام عصر(عجل الله تعالی فرجه) و در سایه تعلیم و تربیت مستقیم وی، صدها و هزاران برابر آن چه اکنون هست، به رشد و کمال برسد و به همان نسبت از درجه اخروی بالاتری برخوردار شود، ولی اکنون غیبت امامش مانع از دست‌یابی به این عالی‌ترین درجات کمال و معنویت است؛ چشمانش شبانه روز هر چیز و هرکسی را می بیند و هر صدایی را می شنود، ولی از دیدن چهره و شنیدن آوای محبوبش محروم است و از این رو با آن عزیز غایب چنین نجوا می‌کند که:

«عَزِیزٌ عَلَی أَنْ أَرَی الْخَلْقَ وَ لاتُرَی وَ لاأَسْمَعَ [أَسْمَعُ] لَک حَسِیسا وَ لانَجْوَی.»

«بر من سنگین است که خلق را ببینم و تو را نبینم و از تو هیچ صدا و زمزمه ای نشنوم.»

تحمل این‌ها و بسیاری اندوه‌های دیگر ناشی از غیبت چنان بر او دشوار است که می‌گرید و انتظار دارد که دیگران هم این غم‌ها را درک کنند و با او هم صدا شوند:

«فَلْیبْک الْبَاکونَ وَ إِیاهُمْ فَلْینْدُبِ النَّادِبُونَ وَ لِمِثْلِهِمْ فَلْتُذْرَفِ [فَلْتَدُرَّ] الدُّمُوعُ وَ لْیصْرُخِ الصَّارِخُونَ وَ یضِجُّ [یضِجَ] الضَّاجُّونَ وَ یعِجُّ [یعِجَ] الْعَاجُّونَ »

«وبگریند و زاری کنند و اشک بریزند و شیون کنند و ضجّه زنند و ناله سر دهند.»

ولی درد دیگری بر دردهای قبلی‌اش افزوده می شود، چراکه می بیند که فقط اوست که بر اندوه و اضطرار محبوب خود گریان است و دیگران امام خود را وا نهاده‌اند. پس در این جا هم با او زمزمه می کند که

«عزیزٌ عَلَی أَنْ أَبْکیک وَ یخْذُلَک الْوَرَی عَزِیزٌ»

«بر من سنگین است که تنها من (از هجران و مصیبت های تو) بر تو بگریم، ولی دیگران تو را رها کنند و از تو غافل باشند.»

چنین اندوهگین بودن و از فراق و غم‌های امام عصر گریستن، وظیفه هر شیعه دلسوخته‌ای در زمان غیبت است و اگر چنین نبود باید بکوشد تا این حال را در خود تحقق بخشد و دیگران را نیز با خود همگام و همدل سازد.

 

منبع:

منبع: کتاب شریف کلام و عقاید ،  امامت و مهدویت، تالیف آقای علی افضلی ، مرکز آموزش الکترونیکی دانشگاه قرآن کریم و حدیث

متنهای عربی:فرازهایی از دعای شریف ندبه

 

والعاقبه للمتقین 

التماس دعا 

یا مهدی


موضوعات مرتبط: مهدویت
برچسب‌ها: علی افضلی

تاريخ : یکشنبه ششم مرداد ۱۳۹۸ | 1:53 | نویسنده : سرباز حضرت ولی عصر (عج) |

زمينه سازي براي ظهور امام عصر (عج) با استكبار ستيزي و عدم پذيرش ولايت طواغيت

اعوذبالله من الشيطان الرجيم 

بسم الله الرحمن الرحيم 

سلام عليكم 

خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «یرِیدُونَ لِیطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کرِهَ الْکافِرُون»(صف/۹) از آغاز ظهور انبیاء علیهم السلام در روی زمین و مبعوث شدن آنها یک درگیری مستمر و تاریخی بین جبهه انبیاء و مومنین به آنها از یک طرف و جبهه فراعنه تاریخ و مخالفین انبیاء وجود داشته است. موضوع اصلی این درگیری و نزاع بر سر پرستش و بندگی خدای متعال و توحید بوده است. انبیاء منادی توحید بودند و بندگان خدا را به پرستش خدای متعال و توحید و اعراض از شرک دعوت می کردند و این چیزی است که برای فراعنه تاریخ قابل تحمّل نیست که انسان ها همه شؤون زندگی شان بندگی خدا بشود.

توحیدی که انبیاء مردم را به آن دعوت می کردند کلمه «لا اله الا الله» است که یک مفهوم بسیار وسیعی دارد و معنایش این است که همه زندگی انسان غرق در بندگی خدا باشد؛ خواب و خوراک انسان، زندگی خانوادگی و اجتماعی انسان، همکاری و سیاست و همه چیز آهنگ خدا داشته باشد. معنی لا اله الا الله این نیست که در باطن خودشان خدا را قبول کنند اما هر طوری و با هر آئینی بخواهند زندگی بکنند. به تعبیر دیگر ما هر اقدامی که می کنیم حتّی یک نگاه یا یک کلمه حرف زدن، نوعی پرستش در آن هست. امر ما دائر بین این است که خدا را بپرستیم یا شیاطین را بپرستیم. قرآن می فرماید «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیکمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیطَانَ إِنَّهُ لَکمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ * وَ أَنِ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ»(یس/۶۰-۶۱) این آیه بیانگر یک نفی و یک اثبات است. خدای متعال از ما عهدی گرفته که شیطان را نپرستیم بلکه خدا را بپرستیم و این همه زندگی ما را می پوشاند. انبیاء می خواستند همه زندگی ما بوی خدا بدهد و به تعبیر قرآن «صِبْغَةَ اللَّـهِ»(بقره/۱۳۸) یعنی رنگ و آهنگ خدا داشته باشد. اگر انبیاء ما را به یک خداپرستی دعوت می کردند که با حاکیمت فراعنه هیچ تعارضی نداشت و مثلاً زندگی اجتماعی مردم دست فرعون باشد و ما هم در خلوت خودمان خدا را بپرستیم، این توحید اصلاً مبدأ جنگ و درگیری نبود؛ گرچه که آنها همین را هم تحمّل نمی کنند.

محور این درگیری تاریخی توحید است و انبیاء می خواهند همه مردم موحد باشند؛ چنانچه در بیان امیرالمومنین علیه السلام در دعای کمیل است که فرمودند «حَتَّى تَكُونَ أَعْمَالِي وَ أَوْرَادِي كُلُّهَا وِرْداً وَاحِداً وَ حَالِي فِي خِدْمَتِكَ سَرْمَدا» یعنی همه احوال انسان در خدمت خدای متعال و بندگی او باشد. چنین خداپرستی و توحیدی سیاست و حیات اجتماعی انسان را هم در بر می گیرد و فراعنه با همین مخالف بودند. ریشه اش هم در این هست که خدای متعال به ما انسان ها اختیار داده که توحید و دین خدا را بپذیریم یا نپذیریم. خدای متعال در آیت الکرسی توحید را معنی می کند؛ ولی بلافاصله می فرماید «لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ»(بقره/۲۵۶) یعنی ما شما را باطناً مجبور نکردیم که موحد باشید. این معنای اختیار است و همانطور خدای متعال به ما اختیار داده از ما مسؤولیت هم می خواهد. ما می توانیم راه روشن توحید و رشد را بپذیریم و یا نپذیریم.

 

اختیار انسان در پذیرش یا عدم پذیرش توحید

از همین آغاز که انسان ها اختیار و مسؤولیت دارند، یک عده ای راه خدا را انتخاب نکرده و راه دیگری را انتخاب می کنند. آنها زیر چتر کسانی قرار می گیرند که محور شیطنت و طغیان علیه خدا هستند. کار فراعنه همین بود. خدای متعال می فرماید «فمَن يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِن بِاللَّـهِ»(بقره/۲۵۶) اگر می خواهید راه خدا را بروید باید به آنها کفر بورزید و زیر بار آنها نروید زیرا خیری در خانه آنها نیست. کفر به طاغوت یعنی فرمان آنها را نپذیرید و اطاعت آنها را نکنید تا آنها بر شما سلطه نداشته باشند و شما را مدیریت نکنند.

اگر کسی مدیریت آنها را قبول کرد و مثلاً الان کسی قبول کرد که آمریکا مدیر عالم باشد و سازمان های جهانی ای که آنها درست کردند سر کار باشند و آنها تصمیم بگیرند و جهان را اداره کنند و در ضمن جهان برای کشور ما هم تصمیم بگیرند و در واقع برنامه های سیاسی و فرهنگی و اقتصادی آنها را در جهان قبول کرد موحد نیست و به طاغوت کفر نورزیده است. اگر کسی بخواهد موحد باشد باید که آنها و برنامه ریزی های آنها را نپذیرد و قبول نکند که آنها برنامه ریزی کنند و مدیر و به تعبیر آنها کدخدای عالم باشند.

 

سلطه طاغوت در دوران قرب ظهور

هر چه به پایان تاریخ می رسیم این درگیری جدی تر می شود. در قرب ظهور حضرت از روایات و معارف ما استفاده می شود که فراعنه تاریخ و مستکبرین در همه جهان یک نظامی دارند و زندگی مردم را تدبیر می کنند. در این بیان نورانی «يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْرا»ظلم و جور یعنی ولایت و حاکمیت آنها در همه زندگی مردم وجود دارد؛ همین چیزی که الان آنها مدعی هستند. هیچ دوره ای اینطور نبوده که مستکبرین عالم اینقدر امکانات در اختیارشان باشد و امپراطوری رسانه های خبری حرف هایشان را یک طرفه به همه عالم بزنند؛ سازمان های جهانی درست کنند و برای همه جهان تصمیم بگیرند. هیچ موقع اینطور نبود. الان دوره ای است که آنها معتقد هستند دهکده واحده جهانی است، یعنی کل عالم در اثر گسترش ارتباطات به یک دهکده تبدیل شده و یک قانون و یک کدخدا دارد و یک مکتب بر آن حاکم است. معتقد هستند که کدخدای عالم ما هستیم و همه عالم باید زیر سلطه ما زندگی بکنند. قرآن هم به ما می گوید شما می توانید توحید را قبول نکنید اما اگر می خواهید موحد باشید، زیر بار آنها نباید بروید؛ اگر زیر بار آنها رفتید آنها نمی گذارند شما موحدانه زندگی کنید. آنها شما را به دنیاپرستی و نفس پرستی دعوت می کنند. حرفی که آنها می زنند حرف پنهانی ای نیست و با صدای بلند هم می گویند؛ در دوره های قبل هم بوده الان هم همینطور است. با زبان واضح و صدای بلند می گویند که خدا نباید در زندگی اجتماعی شما دخالت بکند، انبیاء نباید دخالت بکنند، دین نباید دخالت بکند. این حرفی نیست که کسی به آنها ببندد؛ همه آنها خودشان با صدای بلند و به زبان های مختلف می گویند.

 

پایبندی به اصول توحیدی یا حرکت در وادی ظلمت تحت ولایت طاغوت

ما اگر می خواهیم موحد باشیم و زیر سایه خدا زندگی بکنیم شرط آغازین آن این است که به «فَمَن يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِن بِاللَّـهِ»(بقره/۲۵۶) عمل کنیم و زیر بار طواغیتی که در عالم می خواهند بر مردم حاکمیت داشته باشند و مردم را زیر سیطره خودشان نگاه بدارند و از خدا جدا بکنند نرویم. کار فرعون به تعبیر قرآن این است که «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ»(زخرف/۵۴) یعنی مردم را سبک می کند. یک پر کاه با نسیم حرکت می کند؛ یک درخت تناور صد ساله با یک طوفان هم حرکت نمی کند؛ اما یک کوه استوار را طوفان ها هم که می وزند فقط گرد و غبارش را می گیرند اما نمی توانند جابجایش کنند. مومن هم کالجبل الراسخ است؛ یعنی مثل کوه استوار است و طوفان ها تکانش نمی دهند. فراعنه برای اینکه بتوانند سلطه پیدا کنند مردم را از توحید و اعتقاد راسخ به خدا جدا می کنند. چنانچه در کلام معصومین آمده که «بِيَدِكَ لَا بِيَدِ غَيْرِكَ زِيَادَتِي وَ نَقْصِي وَ نَفْعِي وَ ضُرِّي» یعنی همه چیز در دست خدا است و همه نفع و ضرر ما در دست او است و بقیه هیچ کاره هستند؛ اگر این اعتقاد در نفس انسان راسخ شد انسان مثل کوه استوار می شود و زیر بار احدی نمی رود. باید او را از خدا تهی بکنند یک آدم رو به دنیا با کمترین تهدید تسلیم می شود و با کمترین تطمیع حرکت می کند. کار فراعنه در عالم این است که آدم ها را از خدا و پرستش خدا و توحید خالی کرده تا با تهدید و تطمیع آنها را اداره بکنند.

در این آیات مبارکات خدای متعال می فرماید «لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَن يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِن بِاللَّـهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انفِصَامَ لَهَا وَ اللَّـهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ»(بقره/۲۵۶)؛ یعنی شما باطناً مجبور نیستید که توحید را قبول کنید؛ زیرا توحید چیزی نیست که به زور به کسی بدهند؛ اما به شما فطرت توحیدی و اختیار دادیم که می توانید در این مسیر حرکت بکنید یا حرکت نکنید. اگر می خواهید در مدار توحید حرکت بکنید ما کم شما نگذاشتیم، مسیر رشد و مسیر شقاوت را برای شما تعیین کردیم و شما آزاد هستید. برای آنکه وارد مدار رشد بشوید لازمه اش این است که «فمَن يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِن بِاللَّـهِ». اگر این دو قدم را بردارید کار تمام است و به مقصد می رسید زیرا به رشته ای چنگ زده اید که شما را به خدا می رساند. اگر توحید را قبول کردید و موحد و مومن شدید مقدّمه اش این است که زیر بار طغیان گران و مستکبرین عالم و آنهایی که بر علیه خدا صف بندی کردند، نباید بروید چون آنها دنبال مدیریت بر شما هستند و اگر قبول کردید شما را بی دین می کنند. نمی شود بگویید که من مدیریت آنها را قبول می کنم ولی خدا را هم بندگی می کنم، این شدنی نیست؛ اما اگر موحد شدید و به خدا ایمان آوردید و زیر بار اولیاء طاغوت نرفتید و به آنها کفر ورزیدید و متوجه شدید که خیری در آنها نیست نتیجه اش این است که «اللَّـهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ»(بقره/۲۵۷) یعنی خدای متعال ولایت شما را خودش به عهده می گیرد و از آن به بعد مستمراً سیر شما در وادی نور است و از شرک و غفلت و صفات رذیله و گناه و بدی ها به سمت وادی نور و توحید و اخلاص و طهارت نفس حرکت می کنید که نتیجه آن هم یک جامعه پاک و یک انسان پاک است. از اول تا آخر هیچ آلودگی در شما نیست و اصلاً خودتان نورانی می شوید، چنانچه در روایات آمده است «فَالْمُؤْمِنُ يَتَقَلَّبُ فِي خَمْسَةٍ مِنَ النُّورِ، مَدْخَلُهُ نُورٌ وَ مَخْرَجُهُ نُورٌ وَ عِلْمُهُ نُورٌ وَ كَلَامُهُ نُورٌ وَ مَصِيرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَى الْجَنَّةِ نُور» همه چیز مومن نورانی است، قلبش چراغدان خدا است و همه رفت و آمدش در وادی نور است. حرف بزند نورانی است هر کاری آغاز می کند نورانی است در هر وادی ای قدم می گذارد در حیرت نیست بلکه نورانی است. روز قیامت هم مسیرش تا بهشت نورانی است.

از آن طرف هم این شدنی نیست که کسی کفر به طاغوت نورزد و خیری در خانه آنها ببیند؛ یعنی نمی شود انسان بگوید که من هم امیرالمومنین و هم معاویه را قبول دارم. این بیان از امیرالمومنین علیه السلام است که خدای متعال دو قلب در وجود آدم نگذاشته که هم من را دوست بدارد هم دشمن من را؛ بلکه یکی را باید انتخاب کند. نمی شود بگویید نماز امیرالمومنین خوب است عسل معاویه هم خوب است؛ اینها قابل جمع نیست. نمی شود بگویید که نماز امیرالمومنین خوب است ولی عدالتش تلخ است. امیرالمومنین وقتی سر کار آمد فرمود من حقوق مردم را اگر مهر زنانتان هم کرده باشید از شما پس می گیرم، این سخت است. نماز پشت سر امیرالمومنین خیلی نماز با صفا و معنوی ای است؛ عدالتش هم با معنویت اما سخت است. اگر کسی گفت که سفره رنگین معاویه خوب است، فقط نمازش بد است؛ این انسان فمن یکفر بالطاغوت نیست. هیچ چیز آنها خوب نیست و هیچ خیری در خانه آنها نیست.

در روایت از امام صادق علیه السلام نقل شده است «نَحْنُ أَصْلُ كُلِّ خَيْرٍ وَ مِنْ فُرُوعِنَا كُلُّ بِر» یعنی همه خیرات به ما بر می گردد و همه نیکی ها به برکت ما است. امام شجره طیبه ای است که همه خوبی ها شاخ و برگ او هستند و به تعبیر قرآن کلمه طیبه است. در ادامه حدیث می فرماید که «عَدُوُّنَا أَصْلُ كُلِّ شَرٍّ، وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ كُلُّ قَبِيحٍ وَ فَاحِشَة» ریشه همه شرور و بدی ها هم دشمن ما است و به تعبیر قرآن شجره خبیثه هستند. این طرف شجره توحید است آن طرف شجره خبیثه است و اگر یکی در آنها خیر دید و به آنها کفر نورزید و زیر بار خدا نرفت طاغوت ولی انسان می شود؛ چنانچه قرآن فرمود «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ»(بقره/۲۵۷)

حال سوال این است که اگر فرعون ولی ما بشود چه اتفاقی می افتد و اصلاً فرق فرعون و معاویه با امیرالمومنین چیست؟ تفاوت در همان یک کلمه است که قرآن می فرماید «يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ»(بقره/۲۵۷) فعل مضارع به کار رفته یعنی نه یک بار دو بار بلکه مستمراً کارشان این است. بنابراین اگر زیر بار طاغوت رفته و خدا را قبول نکردند، آنها را از نور به سمت ظلمات می برند. اولیای طاغوت یک دنیای ظلمانی یک تمدّن ظلمانی درست می کنند. یک جنگل مدرن و یک توحش منظم و یک شهوترانی مدرن درست می کنند و اسمش را ترقی و پیشرفت و توسعه می گذارند؛ اما با اسم که واقعیت عوض نمی شود، این تعبیر قرآن است.

جنگ بین انبیاء و جبهه باطل الان هم در عالم هست. آن جنگی که در عاشوراء به نقطه اوج خودش رسید الان هم هست. الان هم دو تا جبهه امام حسین و جبهه مقابل امام حسین در عالم هست و ما مخیر هستیم و می توانیم در این جبهه یا می توانیم در آن جبهه واقع بشویم. شرط بودن با امام حسین علیه السلام این است که شما هیچ خیری در معاویه و بنی امیه و یزید نبینید؛ اگر از نظر شما خیر تقسیم می شود و معتقدید که بخشی از خیر دست امیرالمومنین است؛ اما همه معاویه هم بد نیست، پس بخشی از زندگی شما هم باید دست معاویه باشد.

منبع:آقاي سيد محمد مهدي ميرباقري 

والعاقبه للمتقين 

التماس دعا 

يامهدي


موضوعات مرتبط: سیاسی و اجتماعی ، مهدویت
برچسب‌ها: محمد مهدی میرباقری

تاريخ : شنبه پانزدهم تیر ۱۳۹۸ | 3:44 | نویسنده : سرباز حضرت ولی عصر (عج) |

عهد کن که با ولی عصر (عج) معاصر باشی

اعوذبالله من الشیطان الرجیم 

بسم الله الرحمن الرحیم 

سلام علیکم 

 

آغار ما تویی و سرانجام ما تویی

بی تو مسیر عشق به آخر نمیرسد


بر سردر سرای محبت نوشته اند

با سر کسی به محضر دلبر نمیرسد

 

در راه جابر این همه عمار و میثم است 
باز این چه شورش است که در خلق عالم است

 

سالار هر مبارز بی ادعا حسین

ای کشته ی وحوش مقدس نما حسین

 

باز برخیز که در غافله حاضر باشی

در جهانه گذرانی که مسافر باشی


وقت جبران نشستن شده برخیز و بیا

اربعین است در آن کوش که جابر باشی

 

در مسیری که در آن یار طلب کرده تو را

شرط اول قدم آن است که ناصر باشی

 

چه کریم است اگر حر بشوی می بردت


تا که همپای حبیب ابن مظاهر باشی

 

کربلای تو همین جاست همین امروزست

عهد کن با ولی عصر (عج) معاصر باشی

 

در دل اگر که گندم ری کشته ای نیا

خود را به پای درهم اگر کشته ای نیا


نور که نصیب قلب منافق نمی شود

دلبسته ی مقام که عاشق نمی شود

 

جای نشستن است مگر زیر نام تو

بی رگ چگونه دم بزنم از قیام تو


این دستها که چوب علم را گرفته اند

بی شک چنین گلوی ستم را گرفته اند

 

در کشتی نجات خدا ناخدا حسین

راز به هم تنیدن دلهای ما حسین


حب الحسین یجمعنا شد نشان ما

در خیمه ی حسین یکی شد زبان ما

 

محشر کبری به پا کرد است آن ذبح عظیم

بار بربندید بار بربندید بسم الله الرحمن الرحيم

 

منبع شعر: آقای قاسم صرافان 

 

والعاقبه للمتقین 

التماس دعا 

یا مهدی 


موضوعات مرتبط: مهدویت

تاريخ : پنجشنبه دوم خرداد ۱۳۹۸ | 17:37 | نویسنده : سرباز حضرت ولی عصر (عج) |

غربت و آوارگی و تنهایی و طردشدن امام عصر (عج)

 


موضوعات مرتبط: مهدویت

تاريخ : پنجشنبه بیست و ششم اردیبهشت ۱۳۹۸ | 0:7 | نویسنده : سرباز حضرت ولی عصر (عج) |

سیر و سلوک خواص امام عصر (عج)

اعوذبالله من الشیطان الرجیم 

بسم الله الرحمن الرحیم 

سلام علیکم

در كلمات بعضي از علماي بزرگ شيعه، اشاره‌هايي يافت مي‌شود كه نشان مي‌دهد بهره وري از امام غايب عليه السلام، منحصر به صورت عادي و متداول آن نیست.بلكه براي افراد خاصي كه در رده های بالاي ايمان و معرفت به ايشان هستند، شكلهاي ويژه اي از بهره مندي وجود دارد كه عموم افراد عادي از آنها محروم مي‌باشند. يكي از اين بزرگان عالم بزرگوار شيعه، مرحوم سيد بن طاووس است كه شدت ارادت و عمق معرفتش نسبت به امام عصر عليه السلام بر همگان آشكار مي‌باشد. ايشان در ضمن سفارشهايي به فرزندش، در خصوص حضرت مهدي عليه السلام مي‌فرمايد: اي فرزندم محمد! از اموري كه به تو گوشزد مي‌كنم – خداوند عقل و قلب تو را از تصديق اهل صدق و توفيق شناخت حق پر كند – اين است كه خداوند بر حسب قدرت و رحمت خويش، پاسخ مولايمان مهدي صلوات الله و سلامه عليه را به تو مي‌شناساند. يكي از اين راهها حديثي است كه محمد بن يعقوب كليني در كتاب «الرسائل» نقل فرموده – از فردي كه او را نام مي‌برد – مي‌گويد: شخصي در نامه خود به امام هادي عليه السلام چنين نوشت: همانا انسان دوست دارد آن گونه كه با خداي خود راز و نياز مي‌كند با امامش راز و نياز داشته باشد (چه كار بايد بكند؟ ) حضرت در پاسخ چنين مرقوم فرمودند: ان كانت لك حاجة فحرك شفتيك فان الجواب ياتيك. اگر حاجتي داري، لبهايت را باز كن، جواب به تو مي‌رسد. طريق ديگر حديثي است كه راوندي در كتاب «الخرائج» از محمد بن فرج روايت نموده كه: حضرت علي بن محمد عليهما السلام به من فرمودند:

«ان اردت ان تسال مسألة فاكتبها وضع الكتاب تحت مصلاك ودعه ساعة ثم اخرجه و انظر فيه.

 هرگاه پرسشي داشتي، آن را بنويس و زير سجاده نماز خود قرار بده و مدتي صبر كن، سپس آن را بيرون آور و در آن بنگر. »

(محمد بن فرج) مي‌گويد: همين كار را انجام دادم و پاسخ سؤال خود را با خط حضرت در آن يافتم. (اي فرزندم! ) من به همين مقدار براي بيدار نمودن تو اكتفا كردم و راه به سوي امام تو باز است، براي كسي كه خداوند بخواهد عنايت و احسان كامل خود را شامل حالش بگرداندن.

اختصاص اين راه به خواص

آن چه مرحوم سيد در اين عبارات فرموده اند، براي عموم افراد در زمان غيبت امام زمان عليه السلام عملي نمي باشد. همان طور كه تشرف خدمت امام عليه السلام و ديدار با ايشان، عنايت و رحمت خاص خداوند را مي‌طلبد، اين گونه سر و سِر داشتن با امام عصر عليه السلام نيز در شأن و منزلت هر دوستدار اهل بيت عليهم السلام نيست. ادعا داشتن بدون عمل و ارتباط صرفاً عاطفي داشتن با امام عليه السلام انسان را شايسته رسيدن به اين مقام  نمي كند. راه درك اين فيوضات، چيزي جز عمل به تك تك دستورات ائمه عليهم السلام و كسب رضاي الهي از اين طريق نيست.  نيل به اين منزلت جز با عمل به وظيفه، ميسر و ممكن نمي گردد. افتتاح طريق به سوي آن حضرت، درجه اي است كه نصيب هر مدعي بي جايي و هر مفتي بي پايي و هر مرشد بي سر و پايي نخواهد بود. خيلي‌ها مدعي محبت و ارادت به امام زمان عليه السلام و راه يافتن به بارگاه ايشان هستند، ولي مهم اين است كه خود حضرت اين ادعاي ايشان را قبول فرمايد، كه گاهي چنين نيست. در عمل معلوم مي‌شود كه مدعي راستين محبت و معرفت امام عصر عليه السلام چه كسي است. همان طور كه با جاري شدن اشك، تفاوت بين كسي كه مي‌گريد يا خود را به گريستن مي‌زند، روشن مي‌شود.

 پس تو اي بيچاره! اگر باور داري اين مقامات و كلمات را، پس چه وقت، خود را به اين درجه خواهي رسانيد و چه هنگام، تحصيل اين مقام را خواهي نمود؟ 

 

سير و سلوك خواص امام زمان عليه السلام

در اين جا مي‌خواهيم اشاره اي اجمالي به سيره و سلوكي داشته باشيم كه مي‌تواند دوستدار امام زمان عليه السلام را به اين درجه و مقام برساند. به نظر مي‌رسد بهترين نسخه عملي براي تحقق اين مقصود، در تكاليف ۵۵ كتاب مرحوم صدر الاسلام همداني، ذكر شده است. مي‌فرمايد: از جمله تكاليف انام در غيبت امام (عليه الصلاة و السلام) به سيره و سلوك و طريق امام عصر (عج) راه رفتن و ترك بعضي حالات و سيره ابناء دنيا را كردن است. و چون به فرموده ائمه عليهم السلام:

«حب الدنيا الرأس كل خطيئة.

دوست داشتن دنيا رأس هر خطا و لغزشي است.»

 تمام لغزشها و كمبودها ريشه در دنيا دوستي دارد و تا اين آفت ريشه كن نشود، هيچ كس به جايي نمي رسد.

وقتي از حضرت زين العابدين عليه السلام پرسيدند: «كدام عمل نزد خداي عزوجل با فضيلت تر است؟ » ايشان فرمودند:

«ما من عمل بعد معرفة الله جل و عز و معرفة رسوله افضل من بغض الدنيا.

 پس از معرفت خداي عزوجل و معرفت پيامبرش (كه لازمه اينها معرفت امام عليهما السلام نيز هست) هيچ عملي با فضيلت تر از بغض و تنفر نسبت به دنيا نيست.»

بنابراين كسي كه مي‌خواهند به درجه بالاي بهره وري از وجود مقدس امام عصر عليه السلام در زمان غيبت برسند، بايد به همين تكليف مورد نظر، جامه عمل بپوشانند.

 حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله رو به اسامة بن زيد فرمود و بيان فرمود كه:

«اي اسامه! ملازم طريق حق باش و حذر كن از احتياج داشتن به غير و از آرايش خواهشهاي دنيا و خوشي به نعمتهاي او و هميشه فرحناك بودن در او و طلب زيادتي عيش او. »

پس اسامه گفت: يا رسول الله صلي الله عليه و آله چه چيز است، آسانترين چيزي كه راه حق را به سبب او قطع توان كرد؟

فرمود: «شب بيداري دائم، و تشنه بودن در روزهاي گرم به سبب روزه داري، و باز داشتن نفس از خواهشهاي نفساني، و ترك پيروي هوي و هوس شيطاني و دوري كردن از اهل دنياي فاني... آگاه باشيد كه قيامت قائم نمي شود تا آن كه دشمني كنند مردم با كسي كه اطاعت خدا كند و دوست بدارند كسي را كه بر خدا عاصي شود. »

عمر گفت: يا رسول الله صلي الله عليه و آله! مردم در چنين روزي بر دين اسلام خواهند بود؟

فرمود: «كجا است اسلام در چنين روزي اي عمر؟! اسلام در چنين روزي مثل غريبي است كه رانده شده باشد از شهر و ديار خود، در اين روز برطرف مي‌شود اسلام و باقي نمي ماند از او مگر نامي، و ناپديد مي‌شود در او قرآن و باقي نمي ماند از او مگر نشاني.»

 پس عمر گفت: بار رسول الله صلي الله عليه و آله! به چه سبب تكذيب مي‌كنند كسي را كه اطاعت خدا مي‌كند؟

فرمودند:« اي عمر! واگذاشته اند در آن وقت مردم، راه حق را و ميل كرده اند به جانب دنيا و ترك كرده اند آخرت را، و مي‌خورند چيزهاي بسيار خوب و مي‌پوشند لباسهاي فاخر و خدمت ايشان مي‌كنند غلامان فارس و روم. پس ايشان غذاي خود سازند، طعامهاي خوب و شراب‌هاي خوب لذيذ و بويهاي خوش به كار برند و بناهاي بلند مرتفع و خانه‌هاي زرنگار بسازند، و به مردم نمايند مجالس را و خود را آراسته كنند مردان ايشان هم چنان كه آراسته كند زن خود را براي شوهر، و زنان خود را آراسته كنند به زيورها و جامه ها، و زي ايشان زي پادشاهان متكبر باشد و مباهات و تفاخر كنند با يكديگر به جاه و لباس. و دوستان خدا، لباس ايشان عبا باشد. . و رنگهاي ايشان شكسته از بيداري شب، و پشتهاي ايشان خم است از ايستادن به نماز، و شكمهاي ايشان به پشتشان چسبيده از بسياري روزه گرفتن، و مشغول كنند خود را از مايسواي باري، و بكشند نفسهاي خود را به تشنگي از براي طلب رضاي الهي و شوق به ثوابهاي نامتناهي و خوف از عذابهاي دردناك جهنم. پس هرگاه يكي از ايشان تكلم كند به حق و دم زند به راستي، به او گويند كه خاموش باش! تو رفيق شيطاني و سركرده گمراهاني، و تأويل كنند كلام خداي تعالي را بر خلاف تأويلش و بگويند – در جواب اين كه چرا به زيورها و لباسهاي فاخر خود را مزين مي‌گردانيد و طعامهاي لذيذ را مي‌خوريد؟: مَنْ حَرَّ مَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَ جَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّ زْقِ يعني: «كيست كه حرام گردانيده است زينتهايي را كه خدا به جهت بندگان خدا آفريده است و هم چنين طعامهاي پاك و پاكيزه را؟ » بدان اي اسامه! كه منزلت كسي بزرگتر است و مقام كسي از همه كس گرامي تر است كه در دنيا اندوه او بسيار باشد از براي رضاي خداف اين جماعتند نيكان و متقيان و خوبان، اگر حاضر باشند ايشان را كسي نشناسد و اگر غايب شوند كسي طلب ايشان نكند. اي اسامه! اين جماعت را مي‌شناسند، بقعه‌ها و گوشه‌هاي زمين و مي‌گريند براي ايشان، هرگاه نيابند ايشان را محرابها. پس بگير ايشان را براي خود گنجي و ذخيره اي، شايد كه نجات يابي به سبب ايشان از سختي‌هاي دنيا و هولها و ترسهاي روز قيامت، و بپرهيز از اين كه واگذاري طريقي را كه ايشان در آنند و بر آن ثابتند، كه مي‌لغزد قدمت و سرنگون در آتش مي‌افتي. و بپرهيز اي اسامه! كه از جماعتي باشي كه مي‌گويند: «شنيديم» و نمي شنوند.»

اين حديث شريف راه و روش عمل به رضاي خداوند را به روشني توضيح مي‌دهد و ما همه آن را در اين جا نقل نكرديم چون هدف از مطالعه آن صرفاً دانستن مطلب نيست و عمل به محتواي آن نيز احتياج به معرفت عميق و عزم و اراده جدي دارد كه معلوم نيست در اكثر دوستداران امام عصر عليه السلام موجود باشد. از همين بخشي كه نقل شد، مي‌توان فهميد كه ادعاي محبت و ارادت شديد به آن عزيز غايب از ديدگان – در حدي كه مرحوم سيد بن طاووس در كشف المحجة فرموده – براي بسياري يك ادعاي گزاف و بيهوده است، چون نشانه عمل به سيره و سلوك ائمه عليهم السلام در آنها به چشم نمي خورد. آري تنها كساني كه بتوانند به فضل و عنايت الهي در برابر شهوات خود كف نفس كنند و خود را از پيروي هواي نفس و اهل دنيا باز دارند، جرأت خواهند داشت كه چون مرحوم سيد بن طاووس ادعا كنند. «الطريق مفتوحة الي امامك عليه السلام». 

منبع: کتاب شریف غیبت امام عصر (عج) ، سلسه حلقات مهدویت، تالیف آقای بنی هاشمی، انتشارات منیر 

والعاقبه للمتقین 

التماس دعا 

یا مهدی 


موضوعات مرتبط: سیر و سلوک ، مهدویت
برچسب‌ها: محمد بنی هاشمی

تاريخ : چهارشنبه هجدهم اردیبهشت ۱۳۹۸ | 23:34 | نویسنده : سرباز حضرت ولی عصر (عج) |

ماه مبارک رمضان، فرصتی بی نظیر برای دریافت عنایات ویژه امام عصر (عج)


موضوعات مرتبط: سیر و سلوک ، مهدویت
برچسب‌ها: محمد مهدی میرباقری

تاريخ : یکشنبه پانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۸ | 7:3 | نویسنده : سرباز حضرت ولی عصر (عج) |

عنایت ویژه الهی برای مخلَصین قبل از ظهور امام عصر عج


موضوعات مرتبط: مهدویت
برچسب‌ها: محمد تقی بهجت

تاريخ : جمعه ششم اردیبهشت ۱۳۹۸ | 14:22 | نویسنده : سرباز حضرت ولی عصر (عج) |

توفيق مشاهده قلبی امام عصر عج در عصر غیبت

اعوذبالله من الشیطان الرجیم 

بسم الله الرحمن الرحیم 

سلام علیکم 

درست است كه در زمان غيبت، راه ارتباط‍‌ و تماس حضورى و مستقيم مردم، به نحو عمومى و اختيارى، با امامشان بسته است، اما راه ارتباط‍‌ روحى و قلبى و معنوى آن‌ها با وى كاملاً باز و بى مانع است و مى‌توانند در هر لحظه كه بخواهند، و حتى در تمام ساعات و لحظات زندگى، به ياد او باشند و با وى ارتباط‍‌ قلبى داشته باشند. شدت و ضعف اين ارتباط‍‌ به شدت و ضعف معرفت به امام بستگى دارد. هر چه اين معرفت در وجود افراد عميق‌تر باشد، ارتباط‍‌ روحى و معنوى آنان هم با امامشان قوى‌تر خواهد بود و اين معرفت و ارتباط‍‌ حاصل از آن، ثمرات قلبى و عملى بسيار سازنده‌اى دارد. هرچند تحصيل اين امور، با حضور امام معصوم، كامل‌تر خواهد بود، ولى كسب درجات پايين‌تر آن، كه گاه بسيار هم عميق و ريشه‌دار است، در زمان غيبت امام، كاملاً امكان‌پذير است. بهره‌گيرى از ثمرات اين ارتباط‍‌ و معرفت، مشروط‍‌ به ارتباط‍‌ حضورى مستقيم با پيشواى الهى معصوم نيست. چه بسيار بوده و هستند كسانى كه هرگز با رهبر معصوم زمانشان ملاقات نكردند، ولى ايمان و اعتقاد و معرفتشان از كسانى هم كه سال‌ها در حضور وى بوده‌اند، بسيار بيش‌تر و عميق‌تر بوده است. ماجراى اويس قرن، كه هرگز موفق به ديدار پيامبر اكرم (ص) نشد، و ايمانِ‌ مثال زدنى وى كه حتى از ايمان بسيارى از اصحاب هم قوى‌تر بود، و يا اولياء و مؤمنانى كه امروزه مشاهده مى‌كنيم و بى آن كه هيچ يك از معصومين را ديده باشند، از بالاترين درجات ايمان و يقين و معرفت برخوردارند، از نمونه‌هاى اين واقعيت‌اند. براى اين گونه افراد، حضور و غيبت معصوم، تفاوت چندانى ندارد، زيرا اين غيبت موجب بى‌ايمانى يا كم ايمانى آن‌ها نمى‌شود. امام سجاد (ع) در توصيف و قدر و منزلت اين گروه از مؤمنان مى‌فرمايد: 
* «مسّلماً اهل زمان غيبت او (حضرت مهدى) كه معتقد به امامت او و منتظر ظهورش هستند، از مردم همۀ زمان‌ها بالاترند زيرا خداى متعال چنان عقل و فهم و معرفتى به آن‌ها عطا كرده است كه براى آنان، غيبت به منزلۀ مشاهده (مستقيم و حضورى) شده است» .
بديهى است كه چنين افرادى از ارتباط‍‌ روحى و قلبى با امام غايبشان، بسيار بيش از افراد كم ايمان‌تر بهره مى‌برند و حديث زير از رسول اكرم (ص)، ناظر به همين كسانى است كه در زمان غيبت حضرتش از نور ولايت او فيض مى‌برند: 
«قسم به خدايى كه مرا به پيامبرى مبعوث كرد، مردم در زمان غيبتش از او بهره‌مند مى‌شوند و از نور ولايتش روشنايى مى‌گيرند» .

شيعۀ امام خود را حاضر و ناظر بر احوال خود و همۀ امور مى‌داند. از اين رو هر شيعۀ راستينى بايد بخشى از اوقات خود را صرف نجوا و مناجات با امامش نمايد، راز دل با او بگويد و به جاى آن كه با هركس و ناكسى درد دل كند، سفرۀ دلش را براى حجت معصوم خدا بگشايد كه هم حافظ‍‌ اسرار و آبرودار مردمان است و هم به قدرت الهى مى‌تواند از آن‌ها عقده گشايى كند. حضرت مهدى(عج) با شيعيانش از هر دوستى مهربان‌تر و صميمى‌تر است و مى‌توان با او همچون رفيقى شفيق، ساعت‌ها به گفتگو و عرض حال نشست و يقين داشت كه او همانقدر به آن آگاه است كه به گفتگو در حضور وى. لزومى ندارد و شايسته هم نيست كه در نجواى با آن امام شفيق فقط‍‌ به حاجت خواهى‌هاى مادى و دنيايى بسنده كنيم. مى‌توان در اين گفتگوهاى بى‌مانع و صميمانه، به او ابراز محبت و ارادت كرد و از او فزونى روز افزونِ‌ اين محبت و ارادت را طلب نمود؛ از غمِ‌ فراق وى و شور و اشتياق ديدار او سخن گفت و توفيق زيارت جمال بى‌مثال و كسب مستقيم و غير مستقيم فيوضات معنوى و ديگر توفيقات الهى را طلبيد؛ مى‌توان از او معرفت به معارف حقيقى كتاب و سنت و چشيدن قطره‌اى از اقيانوس علمش را كه برتر از درياى علوم ديگر افراد بشر است خواستار شد؛ و فراتر از هر حاجتى، از او براى اين همه مهربانى و دلسوزى بر شيعيانش و الطاف و عنايات بى‌منت و منتهايش بر عالَم و آدم، كه حيات‌بخشِ‌ همۀ آن‌ها است، تشكر كرد.
 
نيازى به توصيه نيست كه شيعۀ محب و منتظر، همواره بايد با امام خود ارتباط‍‌ قلبى و معنوى داشته و دائماً به ياد او باشد، چرا كه دوستدار عاشق، بى‌نياز از تذكر، خودش پيوسته به ياد محبوبش است. اما به هر حال، همۀ شيعيان و مؤمنان حقيقى بايد در تمام اوقات، متذكر امام زمانشان باشند و روزى و حتى ساعتى بر آن‌ها نگذرد كه به گونه‌اى ذكر و ياد او بر خاطرشان خطور نكند. براى اين‌كه اين ذكر و ارتباط‍‌، تحقق عملى يابد مى‌توان، براى نمونه، هر كارى را، پس از نام خداوند، با ياد و نام حضرتش و روز را با سلام بر آن بزرگوار آغاز كرد و به آن در اوقات مختلف تداوم بخشيد. بسيار پسنديده و ارزشمند است كه هر روز - و يا دست كم هفته‌اى يكبار - با قرائت زيارتى كوتاه، قلب خويش را به قلب ایشان متصل كنيم و فارغ از تمام روزمره‌گى‌ها و اشتغالات دنيوى، دل به آن دلدار بسپاريم و جز به او به چيزى ديگر نينديشيم.

منبع: کتاب شریف کلام و عقاید ۴،  امامت و مهدویت، تالیف آقای علی افضلی ، مرکز آموزش الکترونیکی دانشگاه قرآن کریم و حدیث

 

والعاقبه للمتقین 

التماس دعا 

یا مهدی 


موضوعات مرتبط: مهدویت
برچسب‌ها: علی افضلی

تاريخ : جمعه سی ام فروردین ۱۳۹۸ | 17:51 | نویسنده : سرباز حضرت ولی عصر (عج) |

ارتباط قلبی شیعیان مخلَص با امام عصر (عج)

 


موضوعات مرتبط: مهدویت
برچسب‌ها: محمد تقی بهجت

تاريخ : جمعه سی ام فروردین ۱۳۹۸ | 14:49 | نویسنده : سرباز حضرت ولی عصر (عج) |

نماهنگ عاشقانه خانه مهر اثر علی فانی


موضوعات مرتبط: مهدویت
برچسب‌ها: علی فانی

تاريخ : جمعه سی ام فروردین ۱۳۹۸ | 13:57 | نویسنده : سرباز حضرت ولی عصر (عج) |

نماهنگ تجلی طه اثر آقای علی فانی

 


موضوعات مرتبط: مهدویت
برچسب‌ها: علی فانی

تاريخ : جمعه بیست و سوم فروردین ۱۳۹۸ | 12:45 | نویسنده : سرباز حضرت ولی عصر (عج) |

تسلیم محض اراده امام عصر عج ، نشانه درجه بالای ایمان

اعوذبالله من الشیطان الرجیم 

بسم الله الرحمن الرحیم 

سلام علیکم 

امامان معصوم علیهم السلام ، به دلیل دارا بودن ویژگی هایی چون پاکی و پیراستگی از هر گونه خطا و اشتباه،عبودیت و تسلیم محض نسبت به اوامر و نواهی الهی و فانی شدن در اراده و خواست خداوند، به مقامی رسیده اند که امر و نهی آن ها عین امر و نهی الهی است. به همین دلیل کسی که از آن ها پیروی کند، دقیقاً مانند این است که از خداوند متعال پیروی کرده است و مخالفت با آنها عین مخالفت با خداست. خداوندمتعال در آیه ی شریفه ۵۹ سوره مبارکه نساء می فرماید:


﴿یَا اَیَُّا الََّذِینَ آمَنوُا اَطیِعُوا اللهَ وَ اَطیِعُوا الرَّسُولَ وَ اُولیِ الامَرِ مِنکُم؛

ای کسانی که ایمان آورد ه اید، خدا و پیامبر  و اولیای امر خود را اطاعت کنید.﴾

صدق الله العلی العظیم 


یکی از آثار معرفت امام عصر علیه السلام اطاعت و تسلیم نسبت به امام است. معرفت بدون تسلیم حاصل نمی شود. امام صادق (علیه السلام)  می فرمایند:


« اِنَّكُمْ لَا تَكُونُون صالِحِين حَتَّي تَعْرفُوا وَ لَا تعرفون حَتَّي تَصَدَّقُوا وَ لَا تصدّقُون حَتَّي تسلموا »

«شما تا معرفت نداشته باشید، صالح نخواهید بود و تا باور و اعتراف نداشته باشید، معرفت نخواهید داشت و تا تسلیم نشوید، باور و اعتراف نخواهید داشت.»

منبع حدیث:

 کتاب شریف الکافی ، تالیف آقای محمدبن یعقوب کلینی (ره) جلد ۲ , صفحه ۴۷


بر اساس فرمایش امام (علیه السلام) معرفت بدون تسلیم، حاصل نمی شود و وقتی معرفت و باور و تسلیم وجود داشته باشد، انسان در زمرهٔ صالحان قرار می گیرد. پس کسی که اهل تسلیم به اهل بیت علیهم السلام  نیست، اهل معرفت و ولایت ایشان هم نیست و در جمله صالحان به شمار نمی آید.

البته تسلیم شدن به اوامر و نواهی ائمه: لازمهٔ پایین ترین درجه از معرفت امام است و اگر شخص اهل تسلیم نباشد، به یقین، مؤمن نخواهد بود.  این تسلیم دارای درجاتی است. هر چه ایمان شخص کامل تر باشد، درجهٔ تسلیم او بالاتر است و پایین ترین حد آن این است که انسان بنای بر اطاعت و تسلیم نسبت به حضرت را داشته باشد و به طور کلی می توان گفت ایمان بدون تسلیم، محقق نمی شود.تسلیم بودن یکی از مواردی است که وجودش برای سلامت دین در زمان غیبت ضرورت دارد و به همین دلیل است که پس از صحت معرفت امام، شرط تسلیم، مهمترین وظیفهٔ مؤمن دانسته شده است.


امام سجاد علیه السلام در بارهٔ وظایف مؤمنان در عصر غیبت فرمودند:

«اِنَّ لِلْقائِمِ مِنّا غَیْبَتَیْنِ: اِحداهُما اَطولُ مِنَ الاُخری. اَمّا الاُولی فَسِتَّة اَیّامٍ وَ سِتَّةَ اَشْهُر وَ سِتَّ سَنَواتٍ وَ اَمّا الْاُخْری فَیَطُولُ اَمَدُها حَتّی یَخْرَجَ مِنْ هذَا الْامْرِ اَکْثَرُ مَنْ یَقُولُ بِهِ، فَلا یَثْبُتُ عَلَیْهِ الاّ مَنْ قَوِیَ یَقِینُهُ وَ صَحَّتْ مَعْرِفَتُهُ وَ لَمْ یَجِدْ فی نَفْسِهِ حَرَجاً مِمّا قَضَیْنا وَ سَلَّمَ لَنا اَهْلَ البَیْتِ »

«برای قائم ما دو غیبت است که یکی از آنها طولانی تر از دیگری است. اما اولی شش سال و شش ماه و شش روز طول می کشد و اما دومی به قدری طول میکشد که بیشتر کسانی که به غیبت او ایمان داشتند از اعتقاد خود بر می گردند. فقط کسانی بر اعتقاد خود استوار می مانند که یقین محکم و شناخت صحیح داشته باشند و سخنان ما بر آنها گران نباشد و تسلیم ما اهل بیت باشند.»


منبع حدیث: 

کتاب شریف بحارالانوار، تالیف آقای محمد باقر مجلسی (ره) ،جلد  ۵۱، صفحه ۱۳۴

راه تحقق تسلیم این است که انسان سعی کند در هر امری موافق خواست امام عصر (عج) عمل کند و از خود در مقابل ایشان، رأی و تصمیمی نداشته باشد. این ویژگی انسان را به درجهٔ بالای ایمان سوق می دهد. همان طور که در خصوصیات سلمان آمده که با این ویژگی در زمرهٔ «مِنّا اهلَ البَیت » قرار گرفت یعنی او خواست حضرت امیر المؤمنین علی  علیه السلام  را بر خواست خودش ترجیح می داد. این خصلت بالاتر از اطاعت و امتثال امر امام است که انسان را عاقبت به خیر و سعادتمند در دنیا و آخرت خواهد کرد.

 

منبع: آقای علی افضلی و خانم محمدی، مقاله آثار محبت به ولی عصر (عج) در عصر غیبت،نشریه کتاب و سنت دانشگاه قرآن کریم  و حدیث 

والعاقبه للمتقین 

التماس دعا 

یا مهدی 


موضوعات مرتبط: سیر و سلوک ، مهدویت
برچسب‌ها: علی افضلی

تاريخ : پنجشنبه بیست و دوم فروردین ۱۳۹۸ | 2:55 | نویسنده : سرباز حضرت ولی عصر (عج) |

اضطرار به امام عصر عج و ارزشمند ترین نوع آن

اعوذبالله من الشیطان الرجیم 
بسم الله الرحمن الرحیم 
سلام علیکم 

« غياث المضطر المستکين»

نبي اکرم و اهل بيت «غياث المضطر المستکين» هستند.

ما اضطرار به خدا و اولياي خدا داريم. اگر کسي اضطرارهاي خودش را نفهميد توهم غنا در او طغيان ايجاد مي کند. «إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى‏ أَنْ رَآهُ اسْتَغْني» البته غنا نيست ولي توهم غنا دارد و طغيان مي کند. اگر انسان اضطرارهاي خودش را ديد و در راه خدا مستکين (که فقري است باعث زمين گيري مي شود و امکان حرکت ندارد) شد، خداوند يک غياثي گذاشته است. تا انسان راه خدا را مي خواهد با پاي خودش برود و معجب و مغرور است ، قدم از قدم بر نمي دارد. اولياي خدا وقتي راه برايشان باز مي شود که تمام تلاششان را مي کنند و در پايان تلاششان زمين گير که مي شوند دست التجاء شان بلند مي شود و در ها برايشان باز مي شود. آن غياثي که خدا گذاشته اين است. اگر کسي به اضطرار به حضرتحق و وليش نرسد و اضطرار هاي خودش را درک نکند گرفتار است. اينکه در زيارت سيد الشهدا (ع) نقل شده «اوقفني علي مراکز الاضطراري» انسان يک نقطه اضطرارهايي دارد که نمي خواهم آنها را باز کنم. اين نقطه اضطرارهاي انسان در مناجات مسجد کوفه اميرالمومنين آمده است که «انت الحي و انا الميت وهل يرحم الميت الا الحي» اگر انسان اضطرارهاي خودش را فهيمد و به نقطه اي رسيد که در سلوک زمين گير شد يعني با قلب و پا و عقل و استاد رفت ولي به راه نرسيد و ديد خدا بزرگتر از اين ها است. که «عجزت العقول عن ادراک کنه جماله» و عقل عاجز است که کنه جمال تو را درک کنند، «وانحصرت الابصار دون النظر الي ثبات وجهک» ديدها بسيار نزديک بين تر هستند که پاکي جمال تو را درک کنند. اگر به عجز و اضطرار و مسکنت رسيد آنگاه خداوند يک غوثي گذاشته است که «و الغوث و الرحمة الواسعة» يک غياثي هست. در سلوک انسان بايد حالت غريق پيدا کند يعني وقتي که به طرف خدا مي رود به اضطرار برسد. انسان که به مسکنت رسيد و در دامنه اين کوه همه وجودش زمين گير شد و ديد که نمي شود اين راه را رفت وقتي به اينجا رسيد خدا دستش را مي گيرد.

منبع: آقای  سید محمد مهدی میرباقری،برنامه سمت خدا

_____________________

ارزشمند ترین نوع اضطرار این است که آدم اضطرار به ولی خدا پیدا کند به خاطر خدا یعنی چون درد خدا دارد، نه درد دنیا و حوائج دنیا، و گرفتاری‌های دنیا، نه درد آخرت، رسیدن بهشت و نرفتن به جهنم، بلکه درد خدا دارد. می‌خواهد به خدا برسد. مگر نمی‌شود یک کسی درد دوستش را داشته باشد که دور از او است. مگر نمی‌شود کسی که دوست خدا شود، کسی که دوست خدا و محب خدا بشود و عاشق خدا شود، خوب درد دارد. این دردش اصلاً از همه‌ی دردها هم بیشتر است. این درد از همه‌ی دردها هم بیشتر است.
آن وقت طبیعتاً می‌داند که اگر بخواهد، به خدا برسد، از راهش باید برود. از هر راهی که نمی‌شود به خدا رسید. شیطان هم می‌خواست از خودش یک راه من درآوردی در بیاورد، و به خدا برسد، ولی جز رَجم هیچی نصیب او نشد با وجود شش هزار سال عبادت. از هر راهی نمی‌شود. صراط یکی بیشتر نیست. صراط مستقیم یکی بیشتر نیست. و قطعاً در آن یکی اهلبیت علیهم السلام هستند. مگر می‌شود آدم ترسیم کند صراط مستقیم این است که آدم را به خدا برساند ولی اهلبیت در آن نیستند. خوب اگر اهلبیت علیهم السلام هستند باید با اینها رفت. مضطر او شد و دست به دامن او شد که او تو را به خدا می‌رساند.
 کسانی که درد خود خدا را دارند، اینها کسانی هستند که کارهایی را که در زندگی‌شان انجام می‌دهند، کارهایشان برای رضایت خداست. من این کار را انجام می‌دهم، دنبال این نیستم که چیزی به من بدهند یا ندهند، دادند دادند، ندادند، نداند. همین هم خدا خوشش می‌آید. من این کار را انجام می‌دهم چون می‌دانم روی لب امام عصر عج لبخند می‌آید. ببینید کارها روی دوستی است. اصلاً منتظر نیست چیزی به من بدهند. همین که او خوشش بیاید. نه من به جایی برسم. او خوشش بیاید. این نوع خیلی خالص است. این شدنی است، و فقط برای معصومین نیست. فکر نکنیم این فقط در حد حضرت امیر(ع) و معصومین بوده است. نه! شدنی است. که آدم دوستی و محبتش به حدی برسد، که عرض کردم کار را انجام می‌دهد، همین که امام عصر (عج) خوشش بیاید، برای من بس است. من مزدم را گرفتم. 
 آنهایی که در مسیر بندگی اینقدر بندگی کردند و تمرین کردند که یاد گرفتند پا روی خودشان بگذارند، و دوستی در وجودشان به شکلی شده که اگر هم درد دارند، درد دوستی‌شان را دارند. و اگر درد دارند، درد فراق او را دارند. و اگر لذتی دارند، لذت وصل به او را دارند. نه اینکه از بهشت، بهشت حور و قصور و امثال اینها، شوق به او ندارند، نه اینکه از جهنم بدشان نمی‌آید و نمی‌ترسند، نه! بهشت و جهنمشان یک چیز دیگر شده است. بهشت‌شان و لذتشان با او بودن شده است. با دوست بودن! جهنم‌شان فراق شده است.
می‌دانید بدترین جای جهنم کجاست؟ بدترین جای جهنم آتش و فرض کنید سیخ و میخ و اینطور چیزها نیست، بدترین جای جهنم یک جایی است، که خدا به یک عده می‌گوید: من با شما قهر هستم. نه با شما حرف می‌زنم و نه دیگر نگاهتان می‌کنم. بدترین جای جهنم، جهنم فراق است. که خدا با یک عده قهر است. قرآن می‌گوید: « ِ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَه» (سوره مبارکه آل‌عمران/آیه شریفه ۷۷) در روز قیامت خدا با یک عده قهر است. این دردش از همه‌جا بالاتر و بیشتر است. بالاترین جای بهشت که لذتش از همه‌ا بیشتر است، سیب و گلابی و حور و غسور با همه‌ی ارزششان نیست، بالاترین جایش «رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ» است. و رضوان، بهشت رضوان. « وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَر» (سوره مبارکه توبه/ آیه شریفه۷۲) این دسته‌ی سوم کسانی هستند که از جهنم فراق دردشان می‌آید، ار فراق! آنچه برایشان لذت دارد بهشت وصل است.

آدم‌هایی هستند که همتشان بالا رفته است، او را هدف قرار می‌دهند. دردشان او است. و به خاطر اینکه به خدا برسند از طریق ولی خدا زانو زدند که به او برسد.


 همت مؤمنین باید تا اینجا باشد، خداوند متعال اصلاً تمام نیازهایی که در ما گذاشته است، حتی نیازهای مادی. حتی نیاز به خواب و خوراک و غذا و همه‌ی اینها، برای اینکه انسان عجز پیدا کند به خدا و زانو بزند به جلوی پیشگاه پروردگار عالم، و به اضطرار او برسد. تمام نیازها در انسان، چه نیازهای مادی، چه نیازهای معنوی، همه فقر به خدا را می‌خواهد برای ما ایجاد کند. «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ» ( سوره مبارکه فاطر/ آیه شریفه ۱۵) این ماحصل نیازهایی است که خدا به ما گذاشته است. اگر ما نیازمند نمی‌بودیم، شاید مستکبرانه احساس استغناء می‌کردیم و خودمان را غنی می‌دانستیم، زانو نمی‌زدیم. این نیاز را در ما گذاشته است. خوب وقتی ما به خدا نیاز داریم، باید از طریق آن کسی که « بابُ الله الذی منه یؤتی»؛ است ، و می‌تواند ما را به او برساند، یعنی ولی خدا را برسیم و غیر از ان راهی نیست.

منبع: کتاب شریف مسئله مهدویت،ویژگی های امام عصر (عج) ، مباحث مهدویت آقای مسعود عالی در برنامه سمت خدا ،انتشارات عطش

 

والعاقبه للمتقین

التماس دعا 
یا مهدی


موضوعات مرتبط: سیر و سلوک ، مهدویت
برچسب‌ها: محمد مهدی میرباقری , مسعود عالی

تاريخ : پنجشنبه پانزدهم فروردین ۱۳۹۸ | 17:19 | نویسنده : سرباز حضرت ولی عصر (عج) |

سراب مدرنیته ، بزرگترین و پیچیده ترین حجاب در برابر حقیقت نورانی ولایت امام عصر عج

اعوذبالله من الشیطان الرجیم 
بسم الله الرحمن الرحیم 

سلام علیکم

آیات شریفه ۳۹ و ۴۰ سوره مبارکه نور:

وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّىٰ إِذَا جَاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ ۗ وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ

کسانی که کافر شدند، اعمالشان همچون سرابی است در یک کویر که انسان تشنه از دور آن را آب می‌پندارد؛ امّا هنگامی که به سراغ آن می‌آید چیزی نمی‌یابد، و خدا را نزد آن می‌یابد که حساب او را بطور کامل می‌دهد؛ و خداوند سریع الحساب است!

أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ۚ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا ۗ وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ

یا همچون ظلماتی در یک دریای عمیق و پهناور که موج آن را پوشانده، و بر فراز آن موج دیگری، و بر فراز آن ابری تاریک است؛ ظلمتهایی است یکی بر فراز دیگری، آن گونه که هر گاه دست خود را خارج کند ممکن نیست آن را ببیند! و کسی که خدا نوری برای او قرار نداده، نوری برای او نیست!
_____________________

سوره مبارکه کهف آیات شریفه ۱۰۳ تا ۱۰۶:
 
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُم بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا

بگو: «آیا به شما خبر دهیم که زیانکارترین (مردم) در کارها، چه کسانی هستند؟

الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا

آنها که تلاشهایشان در زندگی دنیا گم (و نابود) شده؛ با این حال، می‌پندارند کار نیک انجام می‌دهند!»

أُولَٰئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْنًا

آنها کسانی هستند که به آیات پروردگارشان و لقای او کافر شدند؛ به همین جهت، اعمالشان حبط و نابود شد! از این رو روز قیامت، میزانی برای آنها برپا نخواهیم کرد!

ذَٰلِكَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا كَفَرُوا وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَرُسُلِي هُزُوًا

آنها کیفرشان دوزخ است، بخاطر آنکه کافر شدند، و آیات من و پیامبرانم را به سخریه گرفتند!


صدق الله العلی العظیم 

_____________________

حجاب امروز در مقابل اسلام و عصر ظهور، حجاب مدرنيته است. مدرنيته، بزرگترين و پيچيده ترين حجاب معاصر در مقابل حقيقت ولايت حقه است؛ يعني تجمع شيطنت ها و ملعنت هاي تاريخي است که به اين جريان تبديل شده است. مدرنيته به صراحت از نفي خدا و زندگي بي خدا صحبت مي کند و تمدني است که بين زندگي و بندگي تفکيک کرده است؛ يعني بندگي را محو کرده و براي زندگي بشر از روزي که متولد مي شوند تا روزي که مي ميرند برنامه ريخته است و بلکه براي قبل از تولدشان تا بعد از مرگ شان هم برنامه دارد.

اين تمدن، مدل هاي پيچيده اي براي ابعاد مختلف زندگي طراحي کرده است؛ مثلاً آن قدر «تغذيه» را پيچيده کرده اند که ده ها صنعت بزرگ، دانش هاي پيچيده و پشتيبان از روان شناسي تا زيست شناسي تا جامعه شناسي تا هنر و علوم صنعتي را به خدمت مي گيرند تا نظام تغذيه بشر را ساماندهي کنند. هنر را در تغذيه ضرب کردند و هنر ايجاد اشتها درست شد. بعد رابطه اين الگوي تغذيه را با الگوي تفريح ملاحظه مي کنند و هم چنين تناسب بين اشتغال و تغذيه را هم مي بينند و مثلاً «فست فود» ها را راه مي اندازند؛ در شهري که همه تک شغلي هستند و خانم ها بيشتر، خانه دار هستند هيچ وقت فست فودها در آنجا رشد نمي کند ولي وقتي همه چندشغله هستند و خانم ها همه سر کار هستند خب پيداست که فست فودها مشتري دارد.

کاري که اينها کرده اند آن است که آرام آرام يک سبک هاي زندگي ساده را با دانش پشتيبان با تکنولوژي پشتيبان به يک الگوي پيچيده همه جانبه تبديل کردند؛ و مثلاً اينها مسافرت را به صنعت پيچيده توريسم تبديل کردند. الگوي پوشاک، الگوي مسکن، الگوي شهرسازي، الگوي تفريح، الگوي اشتغال، الگوي تحصيل، الگوي ازدواج و ساير الگوها هم همين روند را طي کرده است؛ يعني همه را پيچيده کردند و همه اين مجموعه هاي پيچيده را درون يک مجموعه بزرگتر پيچيده، هم افزا و هماهنگ کردند و نامش را «الگوي توسعه» گذاشتند و کشورها را به کشورهاي توسعه يافته، در حال توسعه و عقب مانده تقسيم کردند؛ يعني يک تحقير و تجليل هم پشت سر آن قرار دادند تا همه ملت ها را دنبال سر خود راه بيندازند. آنها وقتي طراحي سبک زندگي را در مقياس الگوي توسعه فراگير مي کنند اول اين سبک هاي ساده را به يک آيين پيچيده تبديل مي کنند و اين آيين هاي پيچيده را در الگوهاي به هم پيوسته در يک شبکه هم افزا قرار مي دهند؛ پشتيبان اين شبکه چيست؟ ايدئولوژي و فلسفه مادي. معبرش کجاست؟ دنيا. در اين صورت، يک جامعه جهاني به وجود مي آيد که معبدش دنياست و دنيا پرستي مي کند.

سکولاريزم يعني همين يعني تفکيک بندگي و زندگي. البته اصل بندگي، تعطيل شدني است اگر بندگي خدا پذيرفته نشد، بندگي هوا و بندگي شيطان خواهد بود؛ «أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ»(سوره مبارکه جاثیه/ آیه شریفه ۲۳) وقتي زندگي را از بندگي جدا کرديد مردم «عَبِيدُ النَّارِ» و بنده دنيا و بنده شيطان (که به ما گفته بودند این مراقب باشید بنده او نشوید «ألّا تَعبُدُ الشّيطان») مي شوند. ‌وقتي باب اميرالمؤمنين(ع) را بستيد، شريک براي خدا درست مي شود و بت پرستي به پا مي شود «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُواْ نِعْمَةَ اللّهِ كُفْرًا وَأَحَلُّواْ قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ. جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا وَبِئْسَ الْقَرَارُ. وَجَعَلُواْ لِلّهِ أَندَادًا لِّيُضِلُّواْ عَن سَبِيلِهِ»( سوره مبارکه ابراهیم/ آیه شریفه ۳۰)

جريان سکولاريست هاي مسلمان؛ بزرگ ترين انحراف دنياي اسلام

با توجه به آنچه گفته شد الگوي توسعه مدرن، پيچيده ترين لايه حجابي است که در مقابل اسلام و عصر ظهور توليد شده است و لذا به گمان ما در درون دنياي اسلام، اگر بخواهيم يک طبقه منحرف نام ببريم که حقيقتاً انحراف از اسلام و انحراف از عصر ظهور ايجاد مي کنند سکولاريست هاي مسلمان هستند. سکولاريست هاي مسلمان امروز در کنار يهود و نواصب (که اين تمدن روي دوش آنهاست) در مقابل عصر ظهور صف آرايي کرده اند و جبهه اي بر عليه حق و اهل بيت(ع) به وجود آورده اند. اينها که دنبال جدا کردن زندگي از بندگي بودند و خودشان را روشن فکرترين طبقه به حساب مي آوردند با وهابي هاي مرتجع همدست شده اند و بر عليه ـ به قول خودشان  هلال شيعي، مشترکاً دست به اقدام مي زنند. هيچ انحرافي (انحراف از از عصر ظهور) در دنياي اسلام بدتر از اشاعه جريان تجدد و بازسازي و اصلاحات بر محور تجدد (که فرهنگ و اخلاق کشور ما و دنياي اسلام را در اخلاق دنيا پرستي غرب منحل مي کند) نيست. محور درگيري ما در حرکت به سمت ظهور، اينجاست.

منبع: آقای سید محمد مهدی میرباقری 

والعاقبه للمتقین 
التماس دعا 
یا مهدی


موضوعات مرتبط: نقد مدرنیته ، مهدویت
برچسب‌ها: محمد مهدی میرباقری

تاريخ : پنجشنبه پانزدهم فروردین ۱۳۹۸ | 1:25 | نویسنده : سرباز حضرت ولی عصر (عج) |

فراموشی امام عصر (عج) توسط امت اسلامی

اعوذبالله من الشیطان الرجیم 
بسم الله الرحمن الرحیم 
سلام علیکم 
 وقتى تأمّل مى كنيم مى بينيم همه ى قضاياى امام حسين ـ عليه السّلام ـ در يك روز واقع شد و وقتى مردم كوفه و بصره از قضيّه ى قتل آن حضرت(ع) مطّلع شدند، ناراحت شدند و از ابتلاى آن حضرت و شهادت اسارت اهل بيت (ع)، خدا مى داند كه اهل ايمان چه قدر ناراحت بودند، به حدّى كه گويا باورشان نمى شد.

در طول اين مدّت دل اهل ايمان خون بود. امّا ما بيش از هزار سال است كه گرفتاريم و حضرت حجّت ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف ـ گرفتار است و دشمن ها نمى گذارند بيايد و او را حبس كرده اند. آيا حبسى از اين بالاتر كه نتواند خود را در هيچ آبادى نشان دهد و خود را معرّفى كند!

در اين ما فوق هزار سال كه آن حضرت در زندان است، خدا مى داند كه قلوب اهل ايمان چه قدر خون است. آيا شايسته است كه حضرت غائب امام عصر (عج) در مصايب و گرفتارى شبيه قضيّه ى امام حسين(ع) به اين مدّت طولانى گرفتار باشد و ما برقصيم و شادى كنيم؟! 

تا کی باید بار گناهان و اشتباهات خود را متوجه دیگران و دیگر چیزها بکنیم ؟ تا کی بایستی این همه مصیبت را به خاطر بی توجهی و فراموش کردن امام عصر (عج) تحمل کنیم ؟ تا کی می خواهیم خود را گول بزنیم و بیدار نشویم ؟ پس کی بناست علت اصلی آن را متوجه شویم ؟

پیشوای پنجم شیعیان ، امام باقر(ع) می فرماید:

«إِذَا غَضِبَ‌ اللَّهُ‌ تَبَارَكَ‌ وَ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ‌ نَحَّانَا عَنْ‌ جِوَارِهِمْ‌ .»

«هر گاه خداوند بخواهد بر مردم غضب کند ( آن هم به خاطر اعمال ناشایست مردم) ما اهل بیت(ع) را از مجاورت با آن ها دور می کند .»

منبع حدیث:

کتاب شریف الکافی، تالیف آقای محمد بن یعقوب کلینی (ره)،جلد ۱، صفحه ۳۴۳

امام عصر(عج) چشم خداست و تمام زندگی ما را می بیند ، در هفته دو بار نامه اعمال ما خدمت ایشان عرضه می شود و عملکردهای ما را ملاحظه می فرمایند و بر اساس آن چه عمل کرده ایم ، با ما رفتار می کنند

آیا می خواهید بدانید فاصله ما با امام عصر(عج) چقدر است و معنای غربت و تنهایی چیست ؟ به این چند جمله ساده و عامیانه خوب دقت بفرمایید؛ به ما فرموده اند که روز جمعه احتمال ظهور حضرت ولی عصر(ارواحنافداه) بیشتر است .(«هَذَا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ يَوْمُكَ الْمُتَوَقَّعُ فِيهِ ظُهُورُكَ،» ،زیارت امام عصر (عج) در روز جمعه، کتاب شریف مفاتیح الجنان)

حال اگر عصر جمعه ای بعد از نماز مغرب و عشاء ، کسی به ما بگوید که امروز هم گذشت و امام عصر(عج) ظهور نفرمودند و سپس چند لحظه بعد به ما خبر بدهند که از امروز مثلاً سیب زمینی کیلویی بیست تومان گرانتر شده است ، شما را به خدا قسم برای کدام یک از این خبرها بیشتر ناراحت می شویم ؟ برای کدام یک بیشتر دلهره پیدا می کنیم ؟ نگران کدام یک می شویم ؟

آیا زمانی که مثلا دخترمان از مدرسه برمی گردد ، اول می پرسیم دخترم در راه حجابت را رعایت کردی تا قلب نازنین امام عصر(عج) را نرنجانی ؟ یا ابتدا می پرسیم نمره امتحانت چند شد ؟ آیا از پسرمان می پرسیم که همزمان با امام عصر(عج) ، نمازت را خواندی ؟ یا اول می پرسیم مسابقه امروز را بردی یا نه ؟ اصلاً به زندگی هایمان نگاه کنیم ، آیا رنگ و بوی امام عصر(عج) را می دهد ؟ آیاتابلویی که به دیوار خانه نصب کرده ایم ، آیا وسایلی که مورد استفاده قرار می دهیم ، آیا نوع زندگیمان امام عصر(عج) پسند هست ؟ آیا نوع معاشرت های ما طوری هست که که امام عصر(عج)هم وارد مجلسمان شوند ، همنشین با ما شده و نظر لطفی داشته باشند؟ یا نه ؛ آن قدر محرم و نامحرم بی پروا با هم اختلاط دارند که قلب مهربان امام عصر(عج) را می رنجاند ؟ آیا ظاهر خود و خانواده مان آن طوری هست که مورد قبول و رضایت امام عصر( عج) باشد ؟ آیا طریقه درآمدمان طوری هست که امام عصر(عج) به آن برکت دهند و یا قدم به خانه ما گذاشته و بر سرسفره ما بنشینند ؟ و خلاصه این که آیا روش زندگی ما همانگونه است که امام عصر(عج) می پسندد ؟

منبع: آقای محمد تقی بهجت(ره)
والعاقبه للمتقین 
التماس دعا 
یا مهدی


موضوعات مرتبط: مهدویت
برچسب‌ها: محمد تقی بهجت

تاريخ : پنجشنبه هجدهم بهمن ۱۳۹۷ | 0:12 | نویسنده : سرباز حضرت ولی عصر (عج) |

زندگی یعنی وقف  حضرت بقیه الله (عج) شدن

اعوذبالله من الشیطان الرجیم 

بسم الله الرحمن الرحیم 

سلام علیکم 

وقف نمودن خود برای امام عصر (عج)

یکی از اقدامات در ایجاد آمادگی برای پیوستن به امام عصر (علیه السلام) این است که منتظر فرج، خود و همه‌ی امکاناتش را وقف امام زمانش بکند و در حقیقت هیچ چیز را برای خودش یا دیگران نخواهد، بلکه همه‌ی نیروهای مادی و معنوی خود را در جهت یاری امام عصر (علیه السلام) و در خدمت برآورده شدن منویّات ایشان قرار دهد.
اگر کسی معرفت صحیح و کامل نسبت به امامش داشته باشد، با همه‌ی وجودش تصدیق می‌کند که چون ایشان مقام مولویّت بر مؤمنان دارند، پس وقفِ همه‌ی امکانات شخصی برای آن حضرت، حقّی است که خدای متعال به ایشان داده و اگر مؤمن چنین کند، کاری بیش از حدّ وظیفه انجام نداده است. همه‌ی نعمت‌های الهی که در اختیار هر کس قرار می‌گیرد، در حقیقت متعلّق به وجود امام عصر (علیه السلام) است و سایر افراد با اجازه‌ی ایشان حق بهره‌برداری از آن را دارند. بنابراین هر مؤمنی باید خود را وقف امامش گرداند.
البته این انجام وظیفه وجوب فقهی برای عموم ندارد، ولی بسته به معرفتی که شخص نسبت به امامش دارد، ادای این تکلیف عقلی بر او لازم می‌آید. حال اگر کسی از جهت معرفتش به امام عصر (علیه السلام) به این رتبه برسد که خود را وقف ایشان نماید، همین حالت روحی، خود بزرگترین مصداق فرج برای او قبل از ظهور امام عصر (علیه السلام) به شمار می‌آید. چرا که همه‌ی خیرات از همین نعمت بی‌نظیر ناشی می‌شود.
در واقع می‌توان گفت که چون ولایت امام عصر (علیه السلام) ولایة الله است، کسی که خودش را وقف امامش گردانده، در حقیقت خود را وقف خدای خویش کرده و بالاترین مرتبه‌ی عبودیّت پروردگار را به دست آورده است. چنین کسی قطعاً مورد عنایت خاصّ پروردگار قرار می‌گیرد و در سراسر زندگی‌اش به بهترین وجهی اداره می‌شود. کسی که در مقام بندگی خداوند وظیفه‌اش را تمام و کمال به انجام برساند، خدا خود، متکفّل اداره‌ی امورش خواهد شد.
این مطلب به زیبایی هر چه تمام‌تر در فرمایش امام باقر (علیه السلام) به عبدالحمید واسطی مورد تأکید قرار گرفته است. وقتی او از سختی دوران انتظار سخن گفت، به او فرمودند:


«یا عَبدَالحَمید، أتَری مَن حَبَسَ نَفسَهُ عَلی اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ، لایَجعَلُ اللهُ لَهُ مَخرَجاً؟! بلی؛ وَاللهِ لَیَجعَلَنَّ اللهُ لَه مَخرَجاً. رِحِمَ اللهُ عَبداً حَبَسَ عَلَینا، رَحِمَ اللهُ عَبداً اَحیا أمرَنا. القائلُ مِنکُم أن لَو اَدرَکتُ قائِمَ آلِ مُحَمَّدٍ (صلی ‌الله علیه ‌و آله و سلم) نَصَرتُه، کانَ کَالمُقارِعِ بَینَ یَدَیهِ بِسَیفهِ، لا بَل کالشَّهیدِ مَعَهُ.».


ای عبدالحمید، آیا گمان می‌کنی کسی که خودش را وقف خدای عزّوجلّ کند، خداوند فرجی را برای او قرار نمی‌دهد؟! آری؛ به خدا قسم قطعاً و یقیناً خداوند برای او فرج و گشایشی قرار می‌دهد، خدا رحمت کند بنده‌ای را که خود را وقفِ ما گرداند، خدا رحمت کند بنده‌ای را که خود را وقفِ ما گرداند، خدا رحمت کند بنده‌ای را که امر ما را زنده بدارد. عبدالحمید واسطی از امام باقر (علیه السلام) می‌پرسد: اگر من قبل از آنکه ظهور حضرت قائم (علیه السلام) را درک کنم، از دنیا بروم چه خواهد شد؟ حضرت در پاسخ به او بشارتی برای منتظران واقعی امام عصر (علیه السلام) به طور کلی نوید می‌دهند:هر کس از شما بگوید که اگر قائم آل محمد (صلی‌ الله علیه ‌و آله و سلم) را درک می‌کردم، ایشان را یاری می‌نمودم، چنین کسی همچون کسی است که با شمشیر خود در پیش روی ایشان بجنگد، بلکه (بالاتر) به منزله‌ی کسی است که همراه ایشان شهید شود.

منبع حدیث:

کتاب شریف بحار الانوار ،تالیف آقای محمدباقر مجلسی (ره)، جلد ۵۲، صفحه ۱۲۶


«حبس نفس» برای امام عصر (علیه السلام) به این است که انسان همه‌ی امکانات خود را از آنِ ایشان ببیند و در مسیری که مورد رضای ایشان است، به کار گیرد؛ دستش برای امام عصر (علیه السلام) کار کند، زبانش در جهت اهداف ایشان به کار گرفته شود، قدمش در راه برآوردنی منویّات ایشان برداشته شود، و ... .
حضرت امام باقر (علیه السلام) با دو تأکید (لَیَجعَلَنَّ) و یک قسم جلاله (والله) فرموده‌اند که خداوند قطعاً برای چنین کسی فرجی قرار خواهد داد. اولین و پایه‌ای‌ترین مصداق فرج، نفس رسیدن مؤمن به این اعتقاد است که خود را وقف امامش گرداند.این امر منشأ فرج‌هایی دیگر برای او خواهد بود. از مهم‌ترین فرج‌هایی که به دنبال این اعتقاد و عمل به آن، برای مؤمن مصداق پیدا می‌کند، وعده‌ای است که در همین حدیث شریف آورده‌اند.
چه کسی بالاترین آرزویش این است که ظهور امام خود را درک کند و ایشان را یاری نماید؟ آیا هر مؤمنی به این درجه از معرفت و ارادت نائل می‌شود؟! و اگر کسی به این رتبه برسد، آیا جز به لطف و عنایت خاصّ خداوند نسبت به او بوده است؟! و آیا همین حالت روحی خود بالاترین فرج نیست؟!
نشانه‌ی وجود این حال در انسان این است که همّ و غمّش در یاری رساندن به امامش خلاصه می‌شود و در خود، همه‌ی آمادگی‌های لازم را برای تحقّق بخشیدن به این «نصرت» فراهم می‌کند و با عمل خود نشان می‌دهد که:
نُصرَتی مُعَدَّة لَکُم. (عبارتی از زیارت آل یس خطاب به امام عصر (علیه السلام)
و در حقیقت، خود را برای ظهور حضرت و یاری کردن ایشان از هر جهت آماده نموده، به طور کامل مهیّای ظهور است. خداوند از روی فضل، به کسی که در آرزوی یاری امام عصر (علیه السلام) خود را وقف ایشان نموده است، پاداش یاری کردن حضرت را در هنگام ظهور عطا فرموده، او را همچون کسی که در رکاب ایشان شمشیر زده است، قرار می‌دهد. و چون جانش را هم وقف امامش کرده و در آرزوی فدا کردن خود در پیشگاه ایشان است، ثواب شهید در رکاب حضرت نصیبش می‌گردد. کدام فرج از این بالاتر که انسان به درجه‌ی شهدای همراه امام عصر (علیه السلام) نائل شود؟!

منبع :

کتاب شریف سلوک منتظران، تالیف آقای محمد بنی هاشمی، انتشارات منیر

والعاقبه للمتقین 

التماس دعا 

یا مهدی


موضوعات مرتبط: مهدویت
برچسب‌ها: محمد بنی هاشمی

تاريخ : یکشنبه چهاردهم بهمن ۱۳۹۷ | 0:50 | نویسنده : سرباز حضرت ولی عصر (عج) |

مطرود شو تا محبوب شوی

اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم

گاهی اوقات، خوبان که می خواهند کسی را به خود راه دهند کاری می کنند که همه دست رد به سینه او بزنند و طردش کنند.
حتّی بعضی وقت ها زمینه ای فراهم می کنند که نسبت ناروا و تهمتی به او وارد شود که هیچ راه نفی و انکاری هم برای او باقی نماند و آن تهمت در مورد او کاملا جا بیفتد و صحت آن مسلّم شود و در نتیجه همه او را ترك کنند و منزوی نمایند.در این هنگام است که خوبان او را به خویش راه داده و خود را به او معرفی می کنند.

شاهد این مطلب در قرآن کریم، داستان حضرت یوسف(ع) و نحوه رفتار ایشان در مورد برادر تنی خود یعنی بنیامین است. حضرت یوسف(ع) برای این که بنیامین را نزد خود نگاه دارد، به دست خویش جام طلایی خود را در بار او قرار داد و مأمورانش ندا دادند که جام پادشاه گم شده است.
برادران یوسف(ع)گفتند ما دزد نیستیم و برای خرابکاری به اینجا نیامده ایم ولی وقتی یوسف(ع) بارهای آنها را تفتیش کرد و جام را از بار بنیامین بیرون آورد، برای بنیامین راه انکار و برای برادرانش راه دفاع از او باقی نماند و همه تأیید کردند که بنیامین دزد است و دست رد بر سینه اش زدند.بنیامین زندانی شد و بعد از بازگشت برادرانش، یوسف(ع) او را به نزد خویش آورد و با هم بر سر یک سفره نشستند.

پس اگر برای تو هم چنین وضعیتی پیش آمد و همه دست رد بر سینه ات زدند و طردت کردند، توجه داشته باش که عزیز مصر یعنی امام زمان (علیه السلام) برای اینکه کسی را نزد خویش راه دهد، ممکن است چنین کاری با او بکند.

منبع:آقای محمد اسماعیل دولابی ( ره)

والعاقبه للمتقین
التماس دعا
یا مهدی


موضوعات مرتبط: سیر و سلوک ، مهدویت
برچسب‌ها: محمد اسماعیل دولابی

تاريخ : جمعه دوازدهم بهمن ۱۳۹۷ | 0:47 | نویسنده : سرباز حضرت ولی عصر (عج) |

غربت یاران خاص امام عصر (عج)

اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم

اندک بودن یاران امام عصر علیه السلام

یاران امام عصر علیه السلام مؤمنان واقعی هستند؛ کسانی که هم در اعتقاد و هم در عمل اهل ایمانند. بهترین تعبیر درباره ایشان همان وصفی است که حضرت امام حسن عسکری علیه السلام در سفارش خود به فرزند بزرگوارشان فرمودند: «اهل طاعت و اخلاص».

« وَ اعْلَمْ أَنَّ قُلُوبَ أَهْلِ الطَّاعَةِ وَ الْإِخْلَاصِ نُزَّعٌ إِلَيْكَ مِثْلَ الطَّيْرِ إِذَا أَمَّتْ أَوْكَارَهَا.» 

«بدان که دل های اهل طاعت و اخلاص به سوی تو هم چون پرنده به آشیانش پر می کشد.»

منبع  حدیث :

کتاب شریف بحار الانوار ،تالیف آقای محمدباقر مجلسی (ره) ،جلد ۵۲ ، صفحه ۳۵

این‌ها هیچ چیز را بر اطاعت از دستورات امامان ترجیح نمی دهند و در مقابل خواست ایشان - که همان دین صحیح و شرع مطهّر اسلام است - تسلیم محض می‌باشند.

امام صادق علیه السلام در توصیف یاران حضرت بقیّة الله ارواحنا فداه فرمودند:

«هُمْ‌ أَطْوَعُ‌ لَهُ‌ مِنَ‌ الْأَمَةِ‌ لِسَيِّدِهَا»

«این‌ها در برابر امام علیه السلام از کنیز در مقابل آقای خود، مطیع ترند.»

منبع حدیث:

کتاب شریف بحارالانوار، تالیف آقای محمد باقر مجلسی (ره)،جلد۵۲، صفحه ۳۰۸، حدیث۸۲.

خواست امام عصر علیه السلام چیزی جز خواست خداوند نیست و آن هم در دین حق تجلّی یافته است. پس اگر بخواهیم یاران واقعی امام علیه السلام را بشناسیم، باید آن‌ها را در مؤمنانی جست و جو کنیم که در اعتقاد و عمل خود مو به مو از ائمّه علیهم السلام فرمان می‌برند و در اطاعت از ایشان بسیار کوشا و جدّی هستند. این‌ها اطاعت از خدا را با اخلاص در بندگی او همراه کرده اند و لذا خداشناس‌های واقعی و کامل شده اند.

امیرمؤمنان علیه السلام درباره ایشان فرموده اند:

«...رِجَالٌ‌ مُؤْمِنُونَ‌ عَرَفُوا اللَّهَ‌ حَقَّ‌ مَعْرِفَتِهِ‌ وَ هُمْ‌ أَيْضاً أَنْصَارُ الْمَهْدِيِّ‌ فِي آخِرِ الزَّمَانِ‌.»

«...مردان مومنی که خداوند را به طور شایسته شناخته اند و این ها یاران مهدی علیه السلام در آخرالزّمان هستند.»

منبع حدیث:

کتاب شریف بحار الانوار ،تالیف آقای محمدباقر مجلسی (ره)،جلد ۵۱، صفحه ۸۷

روشن است که چنین مؤمنانی در هر زمان بسیار اندک یافت می‌شوند.

امام صادق علیه السلام فرمودند:

«الْمُؤْمِنَةُ‌ أَعَزُّ مِنَ‌ الْمُؤْمِنِ‌ وَ الْمُؤْمِنُ‌ أَعَزُّ مِنَ‌ الْكِبْرِيتِ‌ الْأَحْمَرِ فَمَنْ‌ رَأَى مِنْكُمُ‌ الْكِبْرِيتَ‌ الْأَحْمَرَ .»

«زن با ایمان از مرد با ایمان کمیاب تر است و مرد مؤمن از کبریت سرخ (اکسیر) کمیاب تر است. پس کدام یک از شما کبریت سرخ را دیده است؟!»

منبع حدیث:

کتاب شریف الکافی ، تالیف آقای محمدبن یعقوب کلینی (ره)، جلد ۲ ، صفحه ۲۴۲ 

چنان تعداد این گونه افراد کم است که امام علیه السلام آن‌ها را از کبریت سرخ هم کمتر دانسته اند. این مَثَلی است در زبان عربی برای چیزهای بسیار کم یاب و یافت نشدنی! به همین جهت در انتهای حدیث فرموده اند که: کدام یک از شما آن را دیده اید؟ کنایه از این که هیچ کدام از شما آن را ندیده اید!

پس مؤمن واقعی در هر زمان بسیار کم یافت می‌شود و به همین دلیل یاران خاصّ ائمّه علیهم السلام هم همیشه بسیار بسیار اندک بوده اند.

«كُنْتُ‌ عِنْدَ سَيِّدِي الصَّادِقِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ إِذْ دَخَلَ‌ سَهْلُ‌ بْنُ‌ الْحَسَنِ‌ الْخُرَاسَانِيُّ‌ فَسَلَّمَ‌ عَلَيْهِ‌ ثُمَّ‌ جَلَسَ‌ فَقَالَ‌ لَهُ‌ يَا ابْنَ‌ رَسُولِ‌ اللَّهِ‌ لَكُمُ‌ الرَّأْفَةُ‌ وَ الرَّحْمَةُ‌ وَ أَنْتُمْ‌ أَهْلُ‌ بَيْتِ‌ الْإِمَامَةِ‌ مَا الَّذِي يَمْنَعُكَ‌ أَنْ‌ يَكُونَ‌ لَكَ‌ حَقٌّ‌ تَقْعُدُ عَنْهُ‌ وَ أَنْتَ‌ تَجِدُ مِنْ‌ شِيعَتِكَ‌ مِائَةَ‌ أَلْفٍ‌ يَضْرِبُونَ‌ بَيْنَ‌ يَدَيْكَ‌ بِالسَّيْفِ‌ فَقَالَ‌ لَهُ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ اجْلِسْ‌ يَا خُرَاسَانِيُّ‌ رَعَى اللَّهُ‌ حَقَّكَ‌ ثُمَّ‌ قَالَ‌ يَا حَنِيفَةُ‌ اسْجُرِي التَّنُّورَ فَسَجَرَتْهُ‌ حَتَّى صَارَ كَالْجَمْرَةِ‌ وَ ابْيَضَّ‌ عُلْوُهُ‌ ثُمَّ‌ قَالَ‌ يَا خُرَاسَانِيُّ‌ قُمْ‌ فَاجْلِسْ‌ فِي التَّنُّورِ فَقَالَ‌ اَلْخُرَاسَانِيُّ‌ يَا سَيِّدِي يَا ابْنَ‌ رَسُولِ‌ اللَّهِ‌ لاَ تُعَذِّبْنِي بِالنَّارِ أَقِلْنِي أَقَالَكَ‌ اللَّهُ‌ قَالَ‌ قَدْ أَقَلْتُكَ‌ فَبَيْنَمَا نَحْنُ‌ كَذَلِكَ‌ إِذْ أَقْبَلَ‌ هَارُونُ‌ الْمَكِّيُّ‌ وَ نَعْلُهُ‌ فِي سَبَّابَتِهِ‌ فَقَالَ‌ السَّلاَمُ‌ عَلَيْكَ‌ يَا ابْنَ‌ رَسُولِ‌ اللَّهِ‌ فَقَالَ‌ لَهُ‌ الصَّادِقُ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ أَلْقِ‌ النَّعْلَ‌ مِنْ‌ يَدِكَ‌ وَ اجْلِسْ‌ فِي التَّنُّورِ قَالَ‌ فَأَلْقَى النَّعْلَ‌ مِنْ‌ سَبَّابَتِهِ‌ ثُمَّ‌ جَلَسَ‌ فِي التَّنُّورِ وَ أَقْبَلَ‌ الْإِمَامُ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ يُحَدِّثُ‌ اَلْخُرَاسَانِيَّ‌ حَدِيثَ‌ خُرَاسَانَ‌ حَتَّى كَأَنَّهُ‌ شَاهِدٌ لَهَا ثُمَّ‌ قَالَ‌ قُمْ‌ يَا خُرَاسَانِيُّ‌ وَ انْظُرْ مَا فِي التَّنُّورِ قَالَ‌ فَقُمْتُ‌ إِلَيْهِ‌ فَرَأَيْتُهُ‌ مُتَرَبِّعاً فَخَرَجَ‌ إِلَيْنَا وَ سَلَّمَ‌ عَلَيْنَا فَقَالَ‌ لَهُ‌ الْإِمَامُ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ كَمْ‌ تَجِدُ بِخُرَاسَانَ‌ مِثْلَ‌ هَذَا فَقَالَ‌ وَ اللَّهِ‌ وَ لاَ وَاحِداً فَقَالَ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ لاَ وَ اللَّهِ‌ وَ لاَ وَاحِداً فَقَالَ‌ أَمَا إِنَّا لاَ نَخْرُجُ‌ فِي زَمَانٍ‌ لاَ نَجِدُ فِيهِ‌ خَمْسَةً‌ مُعَاضِدِينَ‌ لَنَا نَحْنُ‌ أَعْلَمُ‌ بِالْوَقْتِ‌.»

روزی «سهل بن حسن خراسانی» خدمت امام صادق علیه السلام رسید و عرض کرد: چه چیزی شما را باز می‌دارد از این که حقّ مسلّم خود (حکومت و خلافت) را به دست آورید. در حالی که صد هزار شیعه آماده جنگیدن در اختیار شما هست؟!
حضرت برای امتحان او دستور فرمودند تا تنور را روشن کنند. وقتی آتش در تنور برافروخته شد و شعله اش بالا گرفت، به آن مرد خراسانی دستور دادند که وارد تنور شود. او که پنداشته بود امام علیه السلام از سخنان او غضبناک شده و قصد مجازاتش را دارند. عرض کرد: آقا مرا ببخشید، به آتش عذابم نکنید!
در همین اثنا، هارون مکّی وارد شد، در حالی که کفش هایش در دستش بود. پس از عرض سلام به امام صادق علیه السلام و پاسخ ایشان، حضرت بدون هیچ مقدّمه و توضیحی به او فرمودند: «کفش هایت را بگذار و داخل تنور بنشین!» او هم بدون تأمّل و پرسشی این کار را انجام داد. امام علیه السلام در این حال، با آن مرد خراسانی به گفت و گو پرداخت و درباره خراسان مطالبی به او فرمود که گویی شاهد و ناظر بر آن بوده اند. سپس به سهل بن حسن فرمودند: «برخیز و داخل تنور را بنگر!»

او دید هارون مکّی چهار زانو داخل تنور نشسته و با دیدن امام علیه السلام و سهل بن حسن به آن‌ها سلام کرد. این جا بود که امام صادق علیه السلام از مرد خراسانی پرسیدند:« در خراسان چه تعداد مثل هارون دارید؟ »او گفت: قسم به خدا یک نفر هم این گونه نداریم. آن گاه حضرت فرمودند:
«آگاه باشید که ما در وقتی که (حتّی) پنج نفر یار و کمک کار نداریم، خروج نمی کنیم. ما نسبت به وقت (خروج) آگاه تر هستیم.»

منبع روایت: 

کتاب شریف بحار الانوار ،تالیف آقای محمد باقر مجلسی (ره) ،جلد ۴۷، صفحه ۱۲۳

ویژگی تسلیم محض بودن نسبت به امام علیه السلام، همان چیزی است که نشانه کمال ایمان در انسان می‌باشد و متأسّفانه در میان مؤمنان بسیار کم یافت می‌شود. البتّه کمتر مؤمنی پیدا می‌شود که در مقام تصوّر و فکر، خود را تسلیم محض امامش نداند! امّا مقام عمل مهمّ است و این که اگر عمل به فرمایش امام علیه السلام با خواسته‌های مورد علاقه انسان هماهنگ نباشد، در آن صورت آیا از جان و دل حاضر می‌شود که خواست ایشان را بر خواست خود ترجیح دهد؟! یا این که به نحوی سعی در توجیه سخن امام علیه السلام و عدم تقیّد نسبت به آن دارد؟! این جا تسلیم محض امام علیه السلام بودن معلوم می‌شود.

مؤمنان ثابت قدم

با توجّه به آن چه گذشت، می‌توان فهمید که ثبات قدم در مسیر اعتقاد به امام غائب علیه السلام بسیار کار دشواری است؛ به طوری که بسیاری از معتقدان به ولایت ایشان توانایی چنین ثباتی را ندارند. تولّی امام علیه السلام لوازمی دارد که هرچه التزام مؤمنان به آن‌ها عمیق تر و گسترده تر باشد، درجه ایمان بالاتری پیدا می‌کنند؛ تا آن که به حقّ معرفت خداوند می‌رسند و جزء مؤمنان راستین قرار می‌گیرند. صلابت اینان در ایمان به حدّی است که از کوه‌ها محکم تر و سخت تر می‌باشند.
ِ
امام باقر علیه السلام در وصف ایشان فرموده اند:

«الْمُؤْمِنُ‌ أَصْلَبُ‌ مِنَ‌ الْجَبَلِ‌ الْجَبَلُ‌ يُسْتَقَلُّ‌ مِنْهُ‌ وَ الْمُؤْمِنُ‌ لاَ يُسْتَقَلُّ‌ مِنْ‌ دِينِهِ‌ شَيْ‌ء.»

«صلابت مؤمن از کوه بیشتر است (زیرا) از کوه کاسته می‌شود ولی از دین مؤمن چیزی کاسته نمی شود.»

منبع حدیث:

کتاب شریف الکافی ،تالیف آقای محمدبن یعقوب کلینی (ره)،جلد ۲، صفحه ۲۴۱

در این حدیث مقایسه بسیار لطیفی بین ایمان مؤمن و استواری کوه صورت گرفته است. کوه - که مظهر صلابت و محکمی است - آرام آرام، بر اثر بارندگی و امثال آن فرسایش پیدا می‌کند و بر اثر این فرسایش از آن کاسته می‌شود ولی این کاسته شدن به شکل نامحسوس واقع می‌شود و اصلاً به چشم نمی آید.

اگر انسان پس از ده‌ها سال کوهی را ببیند به نظرش می‌آید که هیچ تغییری نکرده و چیزی از آن کاسته نشده است؛ ولی اگر ارتفاع آن یا شکل سنگ هایش در گذشته دقیقاً ضبط شده بود و پس از سال‌ها مجدّداً بررسی دقیق می‌شد، کاسته شدن از آن روشن می‌شد. به هر حال از کوه هم که مظهر سختی و استواری است، کاسته می‌شود، ولی از دین مؤمن این مقدار هم نباید کاسته شود.

مؤمن واقعی کسی است که به طور نامحسوس هم چیزی از دینش کم نمی شود. کم شدن محسوس به چشم می‌آید، ولی کم شدن نامحسوس.ممکن است به نظر خود فرد هم نرسد؛ یعنی به طوری ایمانش آسیب ببیند که خودش هم متوجّه آن نگردد، دیگران هم به طریق اوّلی متوجّه نشوند. به عنوان مثال در مواردی که مؤمن، گناه خود را به نحوی توجیه می‌کند تا هم خود را نزد دیگران شرمنده احساس نکند و هم عذاب وجدان در درون خود نداشته باشد، این حالت پیش می‌آید. در این گونه موارد کاسته شدن از ایمانش - حتّی برای خود او - محسوس نیست. مؤمن راستین از این گونه آسیب نیز مصون و محفوظ است.

واقعاً چند درصد از اهل ایمان این گونه استوار و با صلابت هستند؟ تصدیق باید کرد که چنین مؤمنانی آن قدر کم و ناشناخته هستند که هم چون مولایشان «غریب» می‌باشند.

امام باقر علیه السلام در وصف مؤمن واقعی سه بار این عبارت را تکرار فرمودند: «المُؤمِنُ غَریبٌ».

«النَّاسُ‌ كُلُّهُمْ‌ بَهَائِمُ‌ ثَلاَثاً إِلاَّ قَلِيلاً مِنَ‌ الْمُؤْمِنِينَ‌ وَ الْمُؤْمِنُ‌ غَرِيبٌ‌ ثَلاَثَ‌ مَرَّاتٍ‌»

منبع حدیث:

کتاب شریف الکافی ، تالیف آقای محمدبن یعقوب کلینی (ره)، جلد ۲ ، صفحه ۲۴۲ ،حدیث شماره۲

وقتی مؤمنان واقعی - که یاران خاصّ امام علیه السلام هستند - چنان کمیاب باشند که به عنوان «غریب» از ایشان یاد می‌شود، غربت خود امام زمان علیه السلام - به معنای بی یار و یاور بودن - برای انسان بسیار روشن می‌گردد.

منبع: کتاب شریف "آب گوارا" تالیف آقای محمد بنی هاشمی، انتشارات منیر

_____________________

اميرالمومنین علیه السلام در وصف اصحاب حضرت ولی عصر عج می فرمایند: 

« ...عَلي عِدَّهِ أصحابِ بَدرٍ ، لَم يَسبِقهُمُ الأوَّلُونَ وَ لا يُدرِکُهُمُ الآخَرُونَ وَ عَلي عِدَهِ أصحابِ طالُوتَ الَّذينَ جاوَزُوا النَّهرَ »

«... تعداد آنها به شماره اصحاب بدر است (۳۱۳ نفر) که آنها در میان گذشتگان، نظیر نداشتند و در آینده نیز نظیر نخواهند داشت و شماره آنها مطابق تعداد اصحاب طالوت است که (تعداد ۳۱۳ نفرشان) از آب رودخانه گذشتند.»

منبع حدیث:

کتاب المستدرك للحاكم:جلد ۵ صفحه ۶۶۵

از امام علی علیه السلام در کتب گوناگون درباره اصحاب  حضرت ولی عصر عج نقل شده است:

«در آن زمان قومی صیقل داده می‌شود همانند صیقل دادن کمان توسط آهنگر به وسیلة قرآن دیدگانشان نورانی می‌شود و تفسیر آن در گوش جانشان جای می‌گیرد. جام حکمت راصبحگاهان و شامگاهان سر می‌کشند.گروهی از مردان الهی دور او گرد می‌آیند، دعوتش را سرپا نگه می‌دارند، او را یاری می‌کنند،آنها وزیران او هستند که سنگینی مسائل کشوری را به عهده می‌گیرند و او را در مسئولیت بزرگی که خداوند به عهده‌اش گذاشته، یاری می‌کنند.

پدر و مادرم فدای گروهی باد که اسامی آنها در آسمان معروف است و در زمین ناشناخته هستند».
_____________________

لزومى ندارد كه اين افراد از طبقۀ متشخّص و معروف و به لحاظ اجتماعى، سطح بالا برگزيده شوند، بلكه ممكن است يك كشيكچى-كه به لحاظ عرفى، شغل پستى دارد-چنين افتخارى پيدا كند. بنابراين نمى‌توان هيچ بندۀ خدايى را به لحاظ بى‌سواد بودن در علوم اصطلاحى (قديم يا جديد) يا داشتن شغلى كه از جهت اجتماعى، منزلت بالايى ندارد، با ديدۀ حقارت نگريست.

در حديثى از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده كه فرمودند:

«إِنَّ‌ اللَّهَ‌ تَبَارَكَ‌ وَ تَعَالَى ... أَخْفَى وَلِيَّهُ‌ فِي عِبَادِهِ‌ فَلاَ تَسْتَصْغِرَنَّ‌ عَبْداً مِنْ‌ عَبِيدِ اللَّهِ‌ فَرُبَّمَا يَكُونُ‌ وَلِيَّهُ‌ وَ أَنْتَ‌ لاَ تَعْلَمُ‌. »

«خداى تبارك و تعالى ولىّ خود را در ميان بندگانش پنهان ساخته است. پس هيچ بنده‌اى از بندگان او را خوار و كوچك مشمار، چه بسا ولىّ او باشد و تو ندانى!»

منبع حدیث: 

کتاب شریف بحارالانوار ، تالیف آقای محمدباقر مجلسی (ره) ، جلد ۶۸،صفحه ۱۷۷

ملاك ولىّ خدا بودن، اين نيست كه شخص، تحصيلات دانشگاهى يا حوزوى داشته باشد يا در كسوت روحانى و امثال آن باشد. بنابراين نداشتن اين ظواهر نبايد باعث كوچك شمرده شدن كسى شود. بلكه برعكس چه بسا، داشتن تحصيلات و شؤون اجتماعى، باعث عجب و كبر در انسان شود و او را از اين‌كه مورد عنايت خاصّ الهى باشد، دور كند. بنابراين بايد توجّه كرد كه تحصيلات دينى، خوب و تا اندازه‌اى لازم است، امّا به اين شرط كه همراه با تهذيب نفس و خودسازى باشد تا انسان را به جاى آن‌كه به بندگى خداوند نزديك سازد، از آن دور نكند.

منبع: کتاب راز پنهانی و رمز ظهور تالیف آقای محمد بنی هاشمی 

_____________________

شواهد نقلى متعدّدى وجود دارد كه نشان مى‌دهد اين ۳۱۳ يار بااخلاص حضرت مهدى عليه السّلام، متعلّق به همۀ زمانها در طول تاريخ هستند و برخى از آنها حتّى قبل از ظهور پيامبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و اله و سلم متولّد شده و پس از طىّ عمر خود از دنيا رفته‌اند و بقيّه از امّت اسلام مى‌باشند كه در طول قرون متمادى از ميان مسلمانان واقعى، برگزيده مى‌شوند. اينها انتخاب‌شده‌ها و بهترين‌هاى هر دوران هستند كه لياقت خود را براى قرار گرفتن در صدر ياران مهدى موعود عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف به اثبات رسانده‌اند. ما برخى از اين شواهد را در اين‌جا نقل مى‌كنيم تا روشن شود كه نمى‌توان ادّعا كرد: «ظهور امام عليه السّلام متوقّف بر به دنيا آمدن اينها از نسل پاكان است.» ما نمى‌دانيم، چه‌بسا همۀ ايشان يا اكثر آنان يا حدّاقل تعدادى از آنها در زمانهاى گذشته به دنيا آمده و از دنيا رفته باشند و اكنون در برزخ، انتظار ظهور امامشان را بكشند تا به اذن و قدرت خداى متعال به دنيا رجعت كنند و به بالاترين آرزوى خود در دنيا-كه همانا يارى امام زمان عليه السّلام بوده-نائل شوند. پس پايان يافتن دوران غيبت، مشروط به تولّد ۳۱۳ يار بااخلاص نيست، بلكه بسيارى از ايشان منتظر ظهور امام عليه السّلام هستند تا به دنيا برگردند. شواهد نقلى اين موضوع در بحث «رجعت» كه از ضروريّات اعتقادات شيعه مى‌باشد، مطرح شده است. در قرآن كريم حدّاقل ۷۰ آيه مى‌توان سراغ گرفت كه به رجعت تفسير مى‌شود. در مورد روايات هم استاد اعظم علم الحديث، مرحوم علاّمه مجلسى رضوان اللّه تعالى عليه در بحث خود دربارۀ رجعت مى‌فرمايد: چگونه ممكن است كسى كه حقّانيّت ائمّۀ اطهار عليهم السّلام را باور نموده، نسبت به چيزى كه نزديك به دويست حديث صريح از طريق بيش از چهل راوى بزرگ و مورداعتماد، دربارۀ آن نقل كرده‌اند، شك نمايد. و اگر احاديث بحث رجعت، متواتر نباشند، در هيچ موضوع ديگرى نمى‌توان ادّعاى تواتر نمود.

معرّفى برخى از ۳۱۳ يار امام زمان عليه السّلام 

با اتّكاء به اين اساس محكم، اكنون چند نمونه از شواهد مورد بحث را مطرح و بررسى مى‌نماييم: امام صادق عليه السّلام فرمودند: 
اذا قام قائم آل محمّد صلّى اللّه عليه و اله و سلم استخرج من ظهر الكعبة سبعة و عشرين رجلا خمسة عشر من قوم موسى الّذين يقضون بالحقّ و به يعدلون و سبعة من اصحاب الكهف و يوشع وصىّ موسى و مؤمن آل فرعون و سلمان الفارسى و أبا دجانة الانصارى و مالك الاشتر. 
وقتى قائم آل محمّد صلّى اللّه عليه و اله و سلم قيام كند، از پشت كعبه بيست و هفت نفر را خارج مى‌سازد: پانزده نفر از قوم حضرت موسى عليه السّلام كه به حق قضاوت و اجراى عدالت مى‌كنند و هفت نفر از اصحاب كهف و حضرت يوشع وصىّ موسى عليه السّلام و مؤمن آل فرعون و سلمان فارسى و ابو دجانۀ انصارى و مالك اشتر. 

افرادى كه در اين حديث شريف، نام برده شده‌اند، بهترين‌ها و برگزيدگان زمان خود بوده‌اند و برخى مانند حضرت يوشع بن نون مقام برگزيده پيغمبرى از سوى خداوند داشته‌اند. تعبير «استخراج من ظهر الكعبه» خارج ساختن از پشت كعبه نشان مى‌دهد كه اينها جزء ياران اوّليۀ حضرت مهدى عليه السّلام هستند و در ابتداى ظهور-كه از خانه كعبه آغاز مى‌شود-خدمت مولايشان حاضر مى‌شوند و در زمرۀ سران ياران آن حضرت قرار مى‌گيرند. شبيه همين حديث از امام جعفر صادق عليه السّلام نقل شده كه به جاى «مؤمن آل فرعون» ، جناب «مقداد» را نام برده‌اند و در پايان حديث فرموده‌اند: . . . فيكونون بين يديه انصارا و حكّاما. . . . پس اينها در حضور امام عليه السّلام، ياران و حاكمان (سران) مى‌باشند. تعبير «حكّام» نشان مى‌دهد كه اين افراد جزء گروه اوّليه يعنى همان ۳۱۳ نفر ياران بااخلاص حضرت هستند. در حديث ديگرى از امام صادق عليه السّلام در ميان اين ۲۷ نفر به جاى سلمان، نام جناب «جابر انصارى» به چشم مى‌خورد. به‌هرروى، غرض از ذكر اين نمونه‌ها روشن شدن اين حقيقت است كه ظهور امام زمان عليه السّلام متوقّف بر پديد آمدن ۳۱۳ يار بااخلاص ايشان نيست، بلكه هرگاه خداوند اجازه فرمايد، امام عليه السّلام ظاهر شده و به دنبال آن، ياران اوّليۀ ايشان به حضرتش خواهند پيوست و حدّاقل گروهى از اين افراد، سالها بلكه قرنها قبل، از دنيا رفته‌اند و براى يارى امامشان رجعت خواهند كرد.

منبع: کتاب شریف راز پنهانی و رمز پیدایی ، تالیف آقای محمد بنی هاشمی ، انتشارات نیک معارف 

والعاقبه للمتقین
التماس دعا
یا مهدی


موضوعات مرتبط: مهدویت
برچسب‌ها: محمد بنی هاشمی

تاريخ : دوشنبه هشتم بهمن ۱۳۹۷ | 0:38 | نویسنده : سرباز حضرت ولی عصر (عج) |

چگونه تحت تربیت ویژه امام عصر (عج) قرار بگیریم؟

اعوذبالله من الشیطان الرجیم 

بسم الله الرحمن الرحیم 

سلام علیکم 

در آیه چهارم سوره مبارکه جمعه، به سه مقام پیامبر (ص) اشاره می شود: او تلاوت کننده ی قرآن کریم است برای مردم (مردم را با تلاوت، ظاهر و حقیقت قرآن کریم آشنا می کند)، آنها را از اخلاق شیطانی عبور می دهد و به اخلاق رحمانی می رساند و پاک می کند و کتاب و حکمت را به مردم تعلیم می دهد.

حکمت، علم و دانش نافع و مفید است. بعضی از علم ها مفید نیست. یعنی ضررش از منفعتش بیشتر است.حکمت به علمی گفته می شود که در آن خیر، برکت دنیایی و آخرتی باشد زیرا خداوند می خواهد ما را در افق ابدیت تربیت کند. در دعاها بر این صفت امام عصر(عج) تاکید می شود. زیارت آل یاسین از لسان مطهر امام عصر عج و به قلم خودشان نگاشته شده است و می فرماید که هر گاه خواستی به اهل بیت (ع)) توجه کنید بخوانید: سلام علی آل یاسین ... سلام بر تو ای تلاوت کننده ی کتاب خدا و تفسیر کننده ی قرآن کریم. تفسیر کننده ی قرآن با تعلیم حکمت و کتاب رابطه ای دارد.

یکی از مقامات وجودی امامان معصوم علیهم السلام این است که از وقتی که به امامت می رسند در این مقام قرار می گیرند. یعنی از زمان شروع امامت عصر(عج)، تعلیم تربیت و تزکیه ی مردم عالم تحت ولایت او قرار گرفته است. به میزانی که ما دست ولایت و هدایت او را با بندگی خداوند رحمان باز بگذاریم، این مقام در وجود ما هم جاری می شود.

یکی از فلسفه های وجودی امام یا پیامبر نعمت و منتی است از جانب خداوند برای انسان که دست انسان را بگیرند و از زندگی شیطانی به زندگی رحمانی ببرند و به حداعلی زندگی رحمانی برسانند.
در زیارت جامعه کبیره که از لسان امام هادی(علیه السلام) جاری شده است می فرماید: با ولایت شما اهل بیت (ع) خداوند معارف دینی و اسلامی را به ما یاد داد یعنی اگر شما نبودید ما بهره ای از معارف قرآنی، اسلامی و عرفان ناب نمی بردیم.

در ابتدای زیارت جامعه کبیره داریم :شما جایگاه معرفت خدا هستید اگر کسی به عرفان الهی می رسد به واسطه ی شما می رسد، شما معدن رحمت های الهی و عرفانی هستید یعنی علم نافع فقط در نزد شماست .سرچشمه ی ناب حکمت و معرفت خداوند قرآن کریم و عترت (ع) است. پیامبر (ص) این دو مهم را در میان ما به یادگار گذاشته اند.

 

چه قدر با امام عصر عج پیوند داریم؟

اگر ما بخواهیم جامعه ی دینی و حوزه های دینی را محک بزنیم که با آستان امام عصر(عج) چه میزان پیوند و ارتباط دارند، باید باید ببینیم ارتباط آنها با احادیث و روایات اهل بیت علیهم السلام چقدر است. و آن معارف ناب اهل بیت علیهم السلام چقدر زندگی آنها پیاده شده است. آیا سبک زندگی آنها همان سبک زندگی آل پیامبر (ص) شده است یا خیر. در زیارت عاشورا داریم: خدایا سبک زندگی ما را مانند زندگی پیامبر (ص) و آل پیامبر (ع) قرار بده.

 

اگر بخواهیم تعلیم و تربیت حضرت ولی عصر (عج) شامل حال ما بشود چگونه باید رفتار کنیم؟

در مورد عنایات ویژه حضرت ولی عصر (عج) باید گفت که وجودهای لایق و نفوس مستعد که لیاقت های بالاتری نشان می دهند عنایت های ویژه ای را دریافت می کنند. مقام مربی گری  با مقام معلمی فرق دارد. تمام حوزه های علمیه که برقرار می شود(به شرط تدریس علوم اهل بیت علیهم السلام )، تجلی معلم حقیقی عالم وجود امام عصر (عج) است. معلمان حقیقی عالم، پیامبر و آل پیامبر است. یعنی این کلاس ها در محضر قرآن کریم و عترت(ع) برگزار می شود. این جلوه ای از تعلیم امام عصر(عج) است.

 

چه کنیم تا در مسیر تعلیم و تربیت حضرت ولی عصر (عج) قرار گیریم؟

مهم این است که این تعلیم و تربیت حضرت شامل حال همه ی مردم است. هر کس که به محضر قرآن کریم و عترت (ع) می آید، تحت سرپرستی خداوند رحمان و تجلی این سرپرستی یعنی سرپرستی امام عصر(عج) قرار می گیرد. البته این بستگی دارد به استعداد و آمادگی هر فرد و ارتباطی که با آیات و روایات برقرار می کند. راه ، انس با آیات و روایات است.

امام علی(علیه السلام) می فرماید: اگر می خواهی از ما اهل بیت (ع) باشی و در دنیا و آخرت هم درجه ی ما باشی، اعتقادات ، اخلاق و معارف را جز از اهل بیت (ع) دریافت نکن.

دو نفر نزد امام باقر علیه السلام رسیدند و پرسیدند که راه درست کدام است؟ امام علیه السلام فرمود: به شرق یا غرب عالم بروید، علم و حکمتی که به درد شما بخورد جز نزد ما اهل بیت (ع)، در جای دیگری پیدا نمی کنید.

هر کسی که در راه بندگی وارد می شود عنایت ویژه ی حضرت شامل حال او می شود و این یک پیوند دو طرفه است، هر چه بندگی بیشتر باشد عنایت بیشتر می شود. و هر چه عنایت بیشتر بشود بندگی بیشتر می شود.

منبع : آقای محمد باقر حیدری کاشانی،برنامه سمت خدا

والعاقبه للمتقین 

التماس دعا 

یا مهدی


موضوعات مرتبط: سیر و سلوک ، مهدویت
برچسب‌ها: محمد باقر حیدری کاشانی

تاريخ : سه شنبه یازدهم دی ۱۳۹۷ | 1:1 | نویسنده : سرباز حضرت ولی عصر (عج) |
.: Weblog Themes By Mahskin.ir:.