اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
تأثیر حسن ظن به وعدهی الهی، در مقابلهی با دشمن
دو جور آدم در مقابلهی با دشمن وجود دارد:
***
سوره مبارکه الأحزاب آیه ۱۲
«وَإِذ يَقولُ المُنافِقونَ وَالَّذينَ في قُلوبِهِم مَرَضٌ ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسولُهُ إِلّا غُرورًا
و (نیز) به خاطر آورید زمانی را که منافقان و بیماردلان میگفتند: خدا و پیامبرش جز وعدههای دروغین به ما ندادهاند!»
سوره مبارکه الأحزاب آیه ۱۳
«وَإِذ قالَت طائِفَةٌ مِنهُم يا أَهلَ يَثرِبَ لا مُقامَ لَكُم فَارجِعوا ۚ وَيَستَأذِنُ فَريقٌ مِنهُمُ النَّبِيَّ يَقولونَ إِنَّ بُيوتَنا عَورَةٌ وَما هِيَ بِعَورَةٍ ۖ إِن يُريدونَ إِلّا فِرارًا
و (نیز) به خاطر آورید زمانی را که گروهی از آنها گفتند: «ای اهل یثرب (ای مردم مدینه)! اینجا جای توقف شما نیست؛ به خانههای خود بازگردید!» و گروهی از آنان از پیامبر اجازه بازگشت میخواستند و میگفتند: «خانههای ما بیحفاظ است!»، در حالی که بیحفاظ نبود؛ آنها فقط میخواستند (از جنگ) فرار کنند.»
صدق الله العلی العظیم
-------------------------------
این یک نگاه است، یک دید است در مقابلهی با این حوادث؛ یک دید دیگر این است که میگوید:
***
سوره مبارکه الأحزاب آیه ۲۲
«وَلَمّا رَأَى المُؤمِنونَ الأَحزابَ قالوا هٰذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسولُهُ ۚ وَما زادَهُم إِلّا إيمانًا وَتَسليمًا
(امّا) مؤمنان وقتی لشکر احزاب را دیدند گفتند: «این همان است که خدا و رسولش به ما وعده داده، و خدا و رسولش راست گفتهاند!» و این موضوع جز بر ایمان و تسلیم آنان نیفزود.»
صدق الله العلی العظیم
-------------------------------
این هم یک دید است. هر دو مال یک حادثه است. هر دو مال حادثهی احزاب است. یک عده وقتی احزاب را میبینند، میگویند: «ما وعدنا اللَّه و رسوله الّا غرورا»؛ عدهای دیگر وقتی احزاب را میبینند، میگویند: «هذا ما وعدنا اللَّه و رسوله و صدق اللَّه و رسوله و ما زادهم الّا ایمانا و تسلیما». این مهم است. این دارد وضع فعلی ما را به ما نشان میدهد.
ما دو جور انسان داریم: یک عده هستند که وقتی هیمنهی آمریکا را میبینند، قدرت نظامی او را میبینند، قدرت دیپلماسی او را میبینند، قدرت تبلیغاتی او را میبینند، پول فراوان او را میبینند، مرعوب میشوند؛ میگویند ما که نمیتوانیم کاری بکنیم، چرا بیخودی نیروهایمان را هدر بدهیم؟ اینجور افراد الان هستند، در زمان انقلاب ما هم بودند. ما مواجه بودیم با افرادی از این قبیل که میگفتند آقا بیخود چرا خودتان را زحمت میدهید؛ به یک حداقلی قانع شوید و قضیه را تمام کنید. یک عده اینجور بودند.
یک عدهی دیگر هستند که نه، قدرت دشمن را با قدرت خدای متعال مقایسه میکنند، عظمت دشمن را در مقابل عظمت پروردگار قرار میدهند؛ آن وقت میبینند که اینها حقیر محضند، اینها چیزی نیستند. وعدهی الهی را هم راست میشمرند، حسن ظن به وعدهی الهی دارند؛ این مهم است. خدای متعال به ما وعده کرده است:
****
سوره مبارکه الحج آیه ۴۰
«الَّذينَ أُخرِجوا مِن دِيارِهِم بِغَيرِ حَقٍّ إِلّا أَن يَقولوا رَبُّنَا اللَّهُ ۗ وَلَولا دَفعُ اللَّهِ النّاسَ بَعضَهُم بِبَعضٍ لَهُدِّمَت صَوامِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَواتٌ وَمَساجِدُ يُذكَرُ فيهَا اسمُ اللَّهِ كَثيرًا ۗ وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزيزٌ
همانها که از خانه و شهر خود، به ناحق رانده شدند، جز اینکه میگفتند: پروردگار ما، خدای یکتاست!» و اگر خداوند بعضی از مردم را بوسیله بعضی دیگر دفع نکند، دیرها و صومعهها، و معابد یهود و نصارا، و مساجدی که نام خدا در آن بسیار برده میشود، ویران میگردد! و خداوند کسانی را که یاری او کنند (و از آیینش دفاع نمایند) یاری میکند؛ خداوند قوی و شکست ناپذیر است.»
صدق الله العلی العظیم
-------------------------------
این وعدهی قطعی است، وعدهی مؤکد است. اگر چنانچه ما به وعدهی الهی حسنظن داشته باشیم، یک جور عمل میکنیم، اگر به وعدهی الهی سوءظن داشته باشیم، جور دیگری عمل میکنیم. خدای متعال افرادی را که سوءظن دارند، مشخص کرده است:
****
سوره مبارکه الفتح آیه ۶
«وَيُعَذِّبَ المُنافِقينَ وَالمُنافِقاتِ وَالمُشرِكينَ وَالمُشرِكاتِ الظّانّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوءِ ۚ عَلَيهِم دائِرَةُ السَّوءِ ۖ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيهِم وَلَعَنَهُم وَأَعَدَّ لَهُم جَهَنَّمَ ۖ وَساءَت مَصيرًا
و مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد میبرند مجازات کند؛ (آری) حوادث ناگواری (که برای مؤمنان انتظار میکشند) تنها بر خودشان نازل میشود! خداوند بر آنان غضب کرده و از رحمت خود دورشان ساخته و جهنم را برای آنان آماده کرده؛ و چه بد سرانجامی است!»
صدق الله العلی العظیم
-------------------------------
این «الظّانّین باللَّه ظنّ السّوء» امروز هم هستند. چند آیه بعد می گوید:
****
سوره مبارکه الفتح آیه ۱۲
«بَل ظَنَنتُم أَن لَن يَنقَلِبَ الرَّسولُ وَالمُؤمِنونَ إِلىٰ أَهليهِم أَبَدًا وَزُيِّنَ ذٰلِكَ في قُلوبِكُم وَظَنَنتُم ظَنَّ السَّوءِ وَكُنتُم قَومًا بورًا
:
ولی شما گمان کردید پیامبر و مؤمنان هرگز به خانوادههای خود بازنخواهند گشت؛ و این (پندار غلط) در دلهای شما زینت یافته بود و گمان بد کردید؛ و سرانجام (در دام شیطان افتادید و) هلاک شدید!»
صدق الله العلی العظیم
-------------------------------
سوءظن به خدا موجب میشود که انسان بنشیند و از حرکت و از کار و تلاش باز بماند. اگر حسنظن به خدا داشتیم، آن وقت میتوانیم پیش برویم.
منبع: آقای سید علی خامنه ای (حفظه الله تعالی) رهبر انقلاب اسلامی
___________________
بن بستها، امتحانات الهیِ زندگی
خدای متعال در مسیر امتحان ما، بنبستهایی بین ما و خواستههایمان قرار میدهد و حائلی بین خواستههایمان پیدا میشود. خدای متعال، راه حلال رسيدن به خواسته هایمان را میبندد و راه حرام و شبههناک را به روی انسان باز میکند. در این فضایی که راه حلال بسته و راه شبههناک باز شده، خداوند متعال از انسان تکلیفی میخواهد که انسان به هیچ وجه نباید از آن تخلف کند. در این فرصتهایی که همه اسباب و عوامل به حسب ظاهر برخلاف مسیر تقوای الهی حکم میکنند، اگر کسی جانب خدای متعال را گرفت و تقوای الهی پیشه کرد و پروای الهی در وجودش بود؛ خداوند متعال موانع بین او و مقصدش را برمیدارد، بنبستهایی را که به حسب ظاهر در مسیر او بوده است باز میکند. میبیند بنبستی نبوده، راه باز است و آن نیازی را که میخواست به خاطر آن، از مسیر خدا و بندگی او فاصله بگیرد، خداي متعال آن را تأمین كرده است.
انسان یا جامعهای که در مسیر ادای تکلیف به بنبستهای ظاهری میرسند، اگر این بنبستها موجب نشود که از مسیر خدا فاصله بگیرند و دست از تقوا بردارند، خدای متعال این بنبستها را از سر راه آنها برمیدارد، چه فرد باشد چه جامعه باشد؛ «من يتقي الله يجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا و يرزقه مِن حَيثُ لاَ يحْتَسِب» ، خدای متعال انسان را در معرض امتحان قرار میدهد امتحان، کار خدای متعال است، نه این که تصادفاً این اتفاق میافتد. تدبیر حضرت حق است. راههای حلال بسته میشود و راه شبههناک و حرام به روی انسان باز میشود و در زمینههای مختلف شرايط امتحان فراهم مي شود از امتحان بر غریزه و مال و ...؛ مکرر قرآن این مطالب را بیان میکند. در قصه جناب یوسف، خدای متعال او را در شرایط امتحان قرار مي دهد و از یوسف تقوا میخواهد «وَ غَلَّقَتِ الأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَاي»(يوسف/۲۳) خدای متعال در شرایطي از یوسف تقوا میخواهد كه همه چیز حکم میکند او باید راه تقوا را رها کند. به حسب ظاهر برده این خانه است ، همه زمامش در دست زليخا است. او را تهدید به اتهام، بدنامی و مجازات سنگین کردهاند «وَ غَلَّقَتِ الأَبْوَابَ» و جناب یوسف را در شرایطی قرار داده است که همه چیز بر علیه او است.
ایستادگی بر تکلیف سبب حل مشکلات و خروج از بن بست ها
اگر جامعهای آنجا كه تکلیف به او رو میآورد پای تکلیف ایستاد، خدای متعال بنبستها را میشکند؛ اگر ترسید دائم باید مشرک باشد و با بتها زندگی کند، الی الابد در این وحشت میماند و همیشه باید اسیر دشمن باشد، همیشه باید بترسد، دیگر رهایی ممکن نیست، در وادی شرک مي ماند، از تهدیدها میترسد و با تطمیعها ترغیب میشود. کاسبی که برای رزقش دروغ میگوید تا آخر باید دروغ بگوید. چون رزقش را در دست ديگران میبیند و خیال میکند که با دروغ اداره میشود.
اگر ملتي نترسید «یجعل له مخرجا»، خداوند متعال این بنبست را میشکند. خداي متعال در جنگ بدر میفرماید ما ملائکه را فرستادیم اما ملائکه کاری نكردند، ما یاریتان میکردیم و «وَلِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکمْ وَ مَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ» (انفال/۱۰) «وَمَن یتَوَکلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» قدرت میخواهید؟ هر چه بخواهید خداوند متعال کافی است او چه چیزی ندارد که بقیه دارند؟! تنها راه نترسیدن در بنبستها توکل به خداست.
توکل به خدا، راه خروج از شرک اجتماعی و تقواي الهي
جامعهای که اهل توکل نیست، حتما در بنبستها وا میدهد و در سختیها کوتاه میآید، چون تکیهگاه ندارد. آدمی که تکیهگاه ندارد میترسد و مستحق هم هست که بترسد، چرا نترسد؛ آدمی که قدرت خدای متعال را نمیبیند و به او اعتماد نمیکند، به زور ظاهری خودش اعتماد میکند، چنين كسي مستحق است که از زوردارتر بترسد؛ کشوری که به ذرات خانهاش اعتماد میکند، به پیاده نظام و سواره نظامش تکیه مي كند، حتماً باید از کشوری که ذرات خانهاش قویتر است، بترسد، چرا نترسد؟! اين ترس بر اساس محاسبات عقلایی عالم است.
کسی که به منابع زیرزمینی، ثروتو داراییاش نگاه میکند وقتی میبیند مجموعه درآمد کشوري زیر یک صدم ثروت جهانی است و فلان کشور بیست درصد ثروت جهانی را در اختیار دارد، چرا نترسد؟! وقتی میبیند دلارهاي آمریکا در جهان میچرخد و با چرخشش همه کشورها را غنی و فقیر میکند، چرا نترسد؟! البته اگر ترسید تا آخر باید بترسد. این ترس وقتی برداشته میشود که یک تکیهگاه باشد و و اين تكيه گاه تقواي الهي است؛ با تقوا، خدا بنبست ها را میشکند و شرک اجتماعی را برمیدارد و آن ملت دیگر نمیترسد.
یکی از چیزهایی که خدا به ملت ما عطا کرده این است كه اگر آمریکا تهدید کند همه میترسند؛ اما مؤمنین جامعه ما نمیترسند. از ماهواره بینها که برخي از آن ها، صبح ها که به خیابان میآیند بررسي میکنند که کودتا نشده باشد و واقعاً میترسند بگذریم، براي مؤمنين همه چیز عادی است، نمیترسند. آمریکا که تهدید مي کند مؤمنین آرام آرام هستند، این بینهایت عجیب است؛ «و من یتق الله یجعل له مخرجا».
فهم از قدرت واقعی عالم زمينه ساز توکل
توکل چطوری واقع میشود؟ این مطلب را هم خداي متعال توضیح میدهد «إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ» انسان ها گرفتار اسبابند اما خدای متعال که دربند اسباب نیست. «قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکلِّ شَیءٍ قَدْرًا» قدرِ عالم به دست او و مجعول او است، او که در اختیار قدر نیست. اگر کسی این یک کلمه را فهمید میتواند راحت توکل کند و الا توكل دشوار است، خداوند متعال داستان جناب یوسف را در قرآن ذکر میکند. برخي گمان مي كنند همه اين اتفاقات تصادف است. اگر یکی از برادران گفت به جاي كشتن يوسف او را در چاه بیندازید و يا اگر در این پناهِ چاه، جا پیدا کرد و يا اگر یک کاروان تشنهای راهش را گم کرد و آمد تا از این چاه تلخ آب بردارد و يا اگر تصميم به فروش او گرفتند و يا اگر در مصر فروخته شد و عزیز مصر (كه فرزندي هم نداشت) از جناب يوسف خوشش آمد و يوسف فرزند خوانده شد، آيا همه اتفاقات تصادف است؟ خداي متعال فرمود اینطوری حرف نزنید «وَکذَلِک مَکنِّا لِیوسُفَ فِی الأَرْضِ» (يوسف/۲۱) تصادف چه معنايي دارد؟ ما تمکین کردیم، در ادامه هم گله میکند و مي فرمايد «ولکن اکثر الناس لا یعلمون» (يوسف/۲۱) اکثر مردم همین مطلب واضح را نمیفهمند.
ملتی که نفهمد که خداي متعال بود که او را از سلطه ۲۵۰۰ ساله نجات داد، از دشمن مي ترسد. خداي متعال بود كه در اين ۴۰ سالي که دشمن دائم میگوید با زراد خانه هايمان، خاک شما را مي زنيم از ملت ما محافظت كرد. در حال كه محاسبات عادی میگوید میتوانستند ولی «إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکلِّ شَیءٍ قَدْرًا»
منبع: آقای سید محمد مهدی میرباقری
والعاقبه للمتقین
التماس دعا
یا مهدی
موضوعات مرتبط: سیاسی و اجتماعی
برچسبها: علی خامنه ای , محمد مهدی میرباقری
اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
سوال :خواهشمند است در خصوص التزام به ولايت فقيه توضيح دهيد؛ به عبارت ديگر چگونه بايد عمل نماييم تا بدانيم که به جانشين بر حق آقا امام زمان (عج) اعتقاد و التزام كامل داريم؟
پاسخ: ولايت فقيه به معناى حاكميت مجتهد جامعالشرايط در عصر غيبت است و شعبهاى است از ولايت ائمه اطهار (عليهم السلام) كه همان ولايت رسول الله (صلى الله عليه وآله) مىباشد و همين كه از دستورات حكومتى ولى امر مسلمين اطاعت كنيد نشانگر التزام كامل به آن است.
منبع: استفتائات رهبر معظم انقلاب اسلامی ، آقای سید علی خامنه ای (حفظه الله تعالی)
___________________
ما یک وقت با حکم و سفارش و فرمان و توصیه سیاسی و حکومتی ولیّ فقیه روبرو هستیم دراینجا وظیفه همگان و حتی مجتهدان و فقها اطاعت است اگر چه در همین زمینه هم باز باب بحث و یا طرح نظرات کارشناسی متفاوت به شرط این که مایه تضعیف نظام و حاکمیت نباشد و کلا مفسده ای در بر نداشته باشد، به شکل خصوصی و یا حتی بعضا عمومی باز است. اما اگر پای یک بحث نظری فقهی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فلسفی و عرفانی و همه شاخه های علوم در میان باشد، هیچ الزامی به انطباق و همرأیی نیست و اساسا اجتهاد در تشیع معنایی جز این ندارد. و اساسا توصیه صد باره مقام معظم رهبری بر راه اندازی کرسی های آزاد اندیشی یعنی همین که باب نشاط و آزادگی فکری و اندیشه ای بسته نباشد و بلکه در قالب یک راهبرد در مراکز علمی پی گیری شود. ایشان حتی در ارتباط با مسئولان اجرایی کشور آنها را ملزم به داشتن توافق نظری و فکری در مسائل کارشناسی با رهبری نظام نمی کنند. البته وقتی پای اجرا در میان باشد قهرا مسئول اجرایی باید بر اساس نظر کارشناسی ولی فقیه ـ اگر به عنوان سیاست و دستور العمل نظام به صورت رسمی یا غیر رسمی ابلاغ شده باشد ـ عمل کند.
منبع: آقای مهدی نصیری
والعاقبه للمتقین
التماس دعا
یا مهدی
موضوعات مرتبط: نقد کلام،فلسفه و عرفان
برچسبها: علی خامنه ای , مهدی نصیری
اعوذباالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
امام حسن عسکری نامه ای به یکی از بزرگان فقهاء شیعه (علی پسر حسین بن بابویه قمی) نوشته اند که فرازی از آن چنین است:
«پیوسته صبر و شکیبایی کن! و منتظر فرج باش! همانا پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده است: بهترین اعمال امت من انتظار فرج است. همواره شیعیان ما در حزن و اندوه خواهند بود، تا فرزندم (امام قائم علیه السلام) ظهور نماید، همان کسی که پیغمبر صلی الله علیه و آله بشارت ظهور او را چنین داد: زمین را پر از عدل و داد کند، همچنان که پر از ظلم و جور شده است.
صبر کن! و بگو به شیعیان صبر کنند، در حقیقت زمین از آن خداست. به هر کس بخواهد می دهد، سرانجام نیکو برای پرهیزکاران است و سلام و رحمت و برکات خداوند بر تو و همه شیعیانم، درود او بر محمد و آلش باد.»
منبع:کتاب شریف بحار الانوار؛تالیف آقای محمد باقر مجلسی، جلد ۵۰؛ ص۳۱۷
___________________
چه غم دیوار امت را که دارد چون تو پشتیبان
چه باک از موج بحر آن را که باشد نوح کشتیبان
این نوح امام زمان است، اما با یک نگاه عمومی به طول تاریخ اسلام وقتی نگاه کنیم وجود مقدس خاتمالانبیاء (صلیاللهعلیهوآله) نوحِ کشتیبان این امت است. بله، این امت در طول تاریخ خود فراز و نشیبهائی داشته؛ گاهی به گل نشسته، گاهی دچار ذلت شده، گاهی با مشکلات غیرقابل توصیفی مواجه شده، دست به گریبان شده؛ این ناشی از این است که سوار کشتی نشده. اگر واقعاً متمسک بشویم، متوسل بشویم بر کشتی نجات اسلام، همراه پیغمبر باشیم، مسلماً پیروزی نصیب ماست. البته دریا طوفان دارد، سختی دارد، مشکلات دارد، گاهی هراسهای بزرگ دارد، اما وقتی کشتیبان بندهی برگزیدهی خداست، معصوم است، آن وقت دیگر بیمی وجود ندارد. نوحِ این کشتی اوست، پشتیبان این امت اوست، واسطهی فیض الهی به یکایک آحاد ما، به دلهای ما، به جانهای ما، به ذهنهای ما، به جسمهای ما، به حیات فردی و اجتماعی، وجود مقدس خاتمالاوصیاء و در رتبهی قبل از او،وجود مقدس خاتمالانبیاء(صلیاللهعلیهوآله) است.
منبع: رهبر انقلاب اسلامی ،سید علی خامنه ای(حفظه الله تعالی)
___________________
توکل به خدا، راه خروج از شرک اجتماعي و تقواي الهي
جامعهاي که اهل توکل نيست، حتما در بنبستها وا ميدهد و در سختيها کوتاه ميآيد، چون تکيهگاه ندارد. آدمي که تکيهگاه ندارد ميترسد و مستحق هم هست که بترسد، چرا نترسد؛ آدمي که قدرت خداي متعال را نميبيند و به او اعتماد نميکند، به زور ظاهري خودش اعتماد ميکند، چنين كسي مستحق است که از زوردارتر بترسد؛ کشوري که به ذرات خانهاش اعتماد ميکند، به پياده نظام و سواره نظامش تکيه مي كند، حتماً بايد از کشوري که ذرات خانهاش قويتر است، بترسد، چرا نترسد؟! اين ترس بر اساس محاسبات عقلايي عالم است.
کسي که به منابع زيرزميني، ثروتو دارايياش نگاه ميکند وقتي ميبيند مجموعه درآمد کشوري زير يک صدم ثروت جهاني است و فلان کشور بيست درصد ثروت جهاني را در اختيار دارد، چرا نترسد؟! وقتي ميبيند دلارهاي آمريکا در جهان ميچرخد و با چرخشش همه کشورها را غني و فقير ميکند، چرا نترسد؟! البته اگر ترسيد تا آخر بايد بترسد. اين ترس وقتي برداشته ميشود که يک تکيهگاه باشد و و اين تكيه گاه تقواي الهي است؛ با تقوا، خدا بنبست ها را ميشکند و شرک اجتماعي را برميدارد و آن ملت ديگر نميترسد.
يکي از چيزهايي که خدا به ملت ما عطا کرده اين است كه اگر آمريکا تهديد کند همه ميترسند؛ اما مؤمنين جامعه ما نميترسند. از ماهواره بينها که برخي از آن ها، صبح ها که به خيابان ميآيند بررسي ميکنند که کودتا نشده باشد و واقعاً ميترسند بگذريم، براي مؤمنين همه چيز عادي است، نميترسند. آمريکا که تهديد مي کند مؤمنين آرام آرام هستند، اين بينهايت عجيب است؛ «و من يتق الله يجعل له مخرجا».
منبع:آقای سید محمد مهدی میرباقری
والعاقبه للمتقین
التماس دعا
یا مهدی
موضوعات مرتبط: سیاسی و اجتماعی
برچسبها: علی خامنه ای , محمد مهدی میرباقری
اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
آیه شریفه ۵۵ سوره مبارکه نور:
«وَعَدَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضی لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذالِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ
خداوند به كسانی از شما كه ايمان آوردهو كارهای شايسته انجام دادهاند وعده داده است كه به يقين، خلافت روی زمين را به آنان خواهد داد، همان گونه كه به پيشينيان آنها خلافت بخشيد; و دين و آيينی را كه برای آنان پسنديده، بر ايشان پابرجا و ريشه دار خواهد ساخت; و ترسشان را به امنيت و آرامش مبدّل میكند، (بگونهای) كه فقط مرا میپرستند و چيزی را همتای من قرار نخواهند داد. و كسانی كه پس از آن كافر شوند، آنها همان فاسقانند.»
صدق الله العلی العظیم
___________________
مسوولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت - ارواحنا فداه - است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد. مسایل اقتصادی و مادی اگر لحظه ای مسوولین را از وظیفه ای که بر عهده دارند منصرف کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهوری اسلامی تمامی سعی و توان خود را در اداره هر چه بهتر مردم بنمایند، ولی این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلام است منصرف کند. مردم عزیز ایران که حقاً چهره منور تاریخ بزرگ اسلام در زمان معاصرند، باید سعی کنند که سختی ها و فشارها را برای خدا پذیرا گردند تا مسوولان بالای کشور به وظیفه اساسی شان که نشر اسلام در جهان است برسند و از آنان بخواهند که تنها برادری و صمیمیت را در چهارچوب مصلحت اسلام و مسلمین در نظر بگیرند. چه کسی است که نداند مردم عزیز ما در سختی هستند و گرانی و کمبود بر طبقه مستضعف فشار می آورد، ولی هیچ کس هم نیست که نداند پشت کردن به فرهنگ دنیای دون امروز و پایه ریزی فرهنگی جدید بر مبنای اسلام در جهان و برخورد قاطع اسلامی با آمریکا و شوروی، فشار و سختی و شهادت و گرسنگی را به دنبال دارد و مردم ما این راه را خود انتخاب کرده اند و بهای آن را هم خواهند پرداخت و بر این امر هم افتخار می کنند، این روشن است که شکستن فرهنگ شرق و غرب بی شهادت میسر نیست. من بار دیگر از مسوولین بالای نظام جمهوری اسلامی می خواهم که از هیچ کس و از هیچ چیز جز خدای بزرگ نترسند و کمرها را ببندند و دست از مبارزه و جهاد علیه فساد و فحشاء سرمایه داری غرب و پوچی و تجاوز کمونیزم نکشند که ما هنوز در قدم های اول مبارزه جهانی خود علیه غرب و شرقیم. مگر بیش از این است که ما ظاهراً از جهانخواران شکست می خوریم و نابود می شویم؟ مگر بیش از این است که ما را در دنیا به خشونت و تحجر معرفی می کنند؟ مگر بیش از این است که با نفوذ ایادی قاتل و منحرف خود در محافل و منازل، عزت اسلام و مسلمین را پایکوب می کنند؟ مگر بیش از این است که فرزندان عزیز اسلام ناب محمدی در سراسر جهان بر چوبه های دار میروند؟ مگر بیش از این است که زنان و فرزندان خردسال حزب الله در جهان به اسارت گرفته می شوند؟ بگذار دنیای پست مادیت با ما چنین کند ولی ما به وظیفه اسلامی خود عمل کنیم.
منبع: امام روح الله خمینی (ره)
___________________
وقتیکه حضرت موسیٰ بعد از پیغمبری آمدند به مصر و آن معجزه را نشان دادند و دعوت و این حرفها -خب، بنیاسرائیل منتظر بودند دیگر؛ از گذشته خبر داده شده بود که یک منجیای خواهد آمد و آن منجی هم موسیٰ است؛ حالا موسیٰ آمده، منتظر بودند بمجرّدیکه موسیٰ آمد، دستگاه فرعون کنفیکون بشود؛ نشده بود- قرآن میگوید آمدند پیش حضرت موسیٰ و گفتند که «اوذینا مِن قَبلِ اَن تَأتِیَنا وَ مِن بَعدِ ما جِئتَنا»؛تو که آمدی چه فرقی کرد؟ چه تفاوتی کرد؟ قبل از اینکه بیایی هم ما را آزار میکردند، زیر فشار بودیم، حالا هم که آمدی باز زیر فشاریم. ببینید! این آن حالت بیصبریِ بنیاسرائیلی است؛ بیصبری. حضرت موسیٰ گفت خب صبر کنید:
«اِنَّ الاَرضَ لله یورِثُها مَن یَشاءُ مِن عِبادِه وَ العاقِبَةُ لِلمُتَّقین»
تقوا اگر داشته باشید، عاقبت مال شما است؛ صبر لازم است. این حالت را نباید داشته باشید؛ اینکه ما بگوییم چرا نشد، چهجوری شد، پا به زمین بزنیم، درست نیست.
منبع: آقای علی خامنه ای (حفظه الله تعالی) رهبر معظم انقلاب اسلامی
___________________
مشاهده جمال صنع الهی طریق رسیدن به مقام رضا در ابتلائات
چگونه می توان در متن بلا و سختي و گرفتاري راضي به صنع حق بود؟ اگر انسان اهل تسبيح به حمد شد، در فتنه ها و ابتلائات به رضاي نسبت به پروردگار مي رسد؛ سختي هست ولي او راضي است و در متن سختي ها سرخوش است؛ اين تسبيح به حمد موجب مي شود که انسان جمال صنع الهي را مشاهده کند و در متن سختي ها غرق در ابتهاج و لذت باشد؛ مگر انسان از امکانات چه توقعي دارد؟ از چشم و گوش و زبان خود چه چیزی مي خواهد که آن چیز در حضور حضرت حق نيست؟ انساني که در محضر حضرت حق است و به خدا رسيده و آن حضور را درک کرده است، چه کمبودي دارد که با چشم و گوش و زبان آن را تأمين کند؟ هيچ کمبودی آنجا نيست که انسان بخواهد از طريق اين امکانات آن را تأمين کند؛ اگر انسان به مقام تسبيح و مقام مشاهده حکمت حق، علم حق، تدبير حق و زيبايي کار خدا و بالاتر از آن به جمال حضرت حق رسيد، طبيعي است که به مقام رضا مي رسد؛ حتی اگر در متن بلا باشد؛ او سرانگشت تدبير الهي را در ورای اين بلا مي بيند؛ زيبايي کار خدا را در متن این بلا مي بيند و زشتي هايی را که متعلق به دشمنان و شيطان است، پاي خدا نمي نویسد؛ اين همان نکته ای است که زينب کبري سلام الله علیها وقتي صحبت از صنع خدا شد، فرمود: «ما رأيت الا جميلا»؛ من در کار خدا جز زيبايي نديدم؛ البته در کار دشمن هيچ نقطة زيبايي نيست و سراسر زشتي و استحقاق لعن و طرد و عذاب است؛ ولي در کار خدا جز زيبايي نيست.
خداي متعال پيامبر صلی الله علیه و آله و اهل بيت علیهم السلام را در معرض يک امتحان و ابتلای سنگين قرار داده و آن ها هم پذیرفته اند که اين فتنه را پشت سر بگذارند؛ خدای متعال به حضرت مي فرمايد: «فَاصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ» در مقابل اين سختي ها صبر پیشه کن و خدا را تسبيح نما. نوعی از اين تسبيح به حمد، همين است که در متن سختيها حجابي بين انسان و خداي متعال نيفتد که انسان زيبايي هاي کار خدا را نبيند؛ سختي ها نباید موجب شوند که انسان کار خدا را زشت ببيند؛ اگر اين اتفاق افتاد هيچ راهي براي نجات انسان نيست؛ از سوی دیگر اگر کسي اهل تسبيح شد، مقام رضا پيدا مي کند؛ يعني در متن بلا غرق در بهجت است. اين روايت در سفينه البحار آمده است که موساي کليم عليه السلام به خداي متعال عرضه داشت: خدايا! مي خواهم محبوب ترين بنده زمان را به من معرفي کني تا با او مجالست کنم؛ حضرت مأمور شد تا به قريه اي در کنار دريا برود؛ او رفت و به روستايي در کنار دريا رسيد و به يک خرابه وارد شد؛ در آنجا فقط یک پيرمرد زمين گير را دید که نمي توانست حرکت کند و مبتلا به جذام بود. او مشغول تسبيح خدا بود؛ موساي کليم علیه السلام از جبرئيل پرسيد: آن بنده کجاست؟ فرمود: همين مرد است. موسی علیه السلام گفت: من خيال کردم با کسی روبه رو مي شوم که شب زنده دار و روزه دار است؛ این مرد که يک جذامي زمين گير است! جبرئیل گفت: من مأمور هستم اکنون بینایی او را هم بگيرم؛ مرد نابينا شد ولی شروع به حرف زدن با خدا کرد و به خدا عرضه داشت: «يا برّ يا وصول»؛ اي کسي که هميشه به من خوبي مي کنی و نيکي تو به من مي رسد؛ ای خدایی که همواره صلاح پي در پي تو به من مي رسد؛ موساي کليم علیه السلام دو سؤال کرد و فهميد چه خبر است؛ به مرد فرمود: من مستجاب الدعوه هستم؛ آیا دعا کنم تا خداي متعال چشم تو را برگرداند و بيماری ات رفع شود و فقرت از بين برود؟ مرد گفت: نه؛ من آنچه را خدا دوست دارد، دوست دارم و از آن لذت مي برم؛ موساي کليم علیه السلام به او گفت: تو چه چیزی داري و خدا به تو چه داده است؟ تو يک پیرمرد جذامي، خرابه نشين و تنها و نابينا هستی و مي گويي: «يا برّ يا وصول» پیرمرد گفت: ای موسي در اين قريه يک خداشناس هست که آن هم من هستم؛ خدا خودش را به من داده است.
انسان چشم را براي چه مي خواهد؟ انسان مگر از پای خود بيش از اینکه او را به خدا برساند چیز دیگری می خواهد؟ مگر اين امکانات نردبان هاي رسيدن به خدا نيستند؟ برای کسي که به خدا رسيده است، اين نردبان ها به چه کار می آیند؟ بودن یا نبودن چشم و زبان و… برای او چه تفاوتي مي کند؛ «مَاذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ وَ مَا الَّذِي فَقَدَ مَنْ وَجَدَك».این خاصیت تسبیح است.
منبع: آقای سید محمد مهدی میرباقری
والعاقبه للمتقین
التماس دعا
یا مهدی
موضوعات مرتبط: سیاسی و اجتماعی
برچسبها: روح الله خمینی , علی خامنه ای , محمد مهدی میرباقری
اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
آیه شریفه ۷ سوره مبارکه جمعه:
قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَىٰ عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ
بگو: «این مرگی که از آن فرار میکنید سرانجام با شما ملاقات خواهد کرد؛ سپس به سوی کسی که دانای پنهان و آشکار است بازگردانده میشوید؛ آنگاه شما را از آنچه انجام میدادید خبر میدهد!»
صدق الله العلی العظیم
_____________________
از میان آن دسته از نظامیان آمریکایی که پس از حضور در جنگ عراق و افغانستان به آمریکا بازگشتند حدود ۱۵۰ هزار نفر پس از پایان جنگ خودکشی کردند.
«کارل مارلانتیس» کهنه سرباز جنگ ویتنام در گفتوگویی که با «سیانان» داشت، هیجانات ناشی از جنگ را چیزی شبیه هیجان ناشی از مصرف کوکائین دانست که موجب میشود نظامیان آمریکایی پس از پایان جنگ به سبب فقدان این هیجانات به خودکشی مبادرت کنند.
عوارض روحی و روانی ناشی از جنگهای خانمانسوزیی که آمریکاییها در نقاط مختلف جهان راهانداختهاند، معضل بسیار بزرگی برای ارتش این کشور ایجاد کرده است؛ گزارشی که چندسال پیش در نشریه «آرمی تایمز» منتشر شد، خبر از این میداد که هر روز هجده نظامی ارتش آمریکا که در این جنگها مشارکت داشتهاند، خودکشی میکنند.
با بررسی زندگی سربازان آمریکایی این واقعیت برای ما آشکار میشود که سربازان آمریکایی برای حضور در مناطقی که آمریکا برای تحقق اهداف خود جنگ راه اندازی کردهاست، تضمین میگیرند؛ یعنی سربازی که در جنگ مدنظر مشارکت میکند، باید رفاه خانوادهاش از سوی حاکمیت تضمین شود. حاکمیت به آنها وعدههای مالی میدهد، حتی به آنها میگوید که به هیچ وجه در جنگ کشته نخواهید شد!
ولی به نظر میرسد، وعدههای مالی و تضمین جانی نمیتواند از یک سرباز آموزش دیده و مجهز، یک سرباز شجاع، جسور، نترس و فداکار بسازد؛ همانطوری که تحقیقات انجام شده در مورد سربازان آمریکایی مشارکت کننده در جنگهای مختلف این کشور در بیرون از مرزها نشان میدهد که هیچ کدام از سربازان آمریکایی نتوانستند به یک سرباز شجاع تبدیل شوند.
با اینکه نمیتوان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را با جنگهایی که آمریکاییها در مناطق مختلف جهان راه انداختهاند، مقایسه کرد؛ چون هدفها متفاوت است، اهداف یکی از این جنگها دفاع از وطن، ناموس، آرمان و آزادیخواهی است و دیگری توسعهطلبی، زیادهخواهی، نسلکشی و ... است.
پس چه فرقی بین سربازان ایرانی و آمریکایی وجود دارد که یکی در جنگ ضمانت زنده ماندن میگیرد، یکی برای شهید شدن از همرزمانش سبقت میگیرد، یا اینکه یکی بعد از جنگ روانی میشود و اقدام به خودکشی میکند، اما دیگری بعد از جنگ دلتنگ جنگ و جبهه میشود.
پس جنگیدن برای «آرمان»، «ارزش» و «ناموس» و «خدایی شدن» با جنگیدن برای زیادهخواهی فرق اساسی دارد. شهادت تنها سعادتی بود که رزمندگان جمهوری اسلامی ایران برای رسیدن به آن از همدیگر سبقت میگرفتند. شهادت واژه منحصر به فردی است که دشمن تا بن دندان مسلح جمهوری اسلامی ایران از این واژه هراس دارد؛ واژهای که بازماندگان دفاع مقدس هنوز بعد از چند دهه از این جنگ تحمیلی بر حال همرزمانی که به این فیض رسیداند، غبطه میخورند.
دشمن سالهاست روی تخریب واژه شهادت کار میکند؛ چون آنها به عینه دیدند که شوق شهادت و شهادتطلبی چگونه این کشور را در مقابل صدام که کل جهان در این جنگ از وی حمایت میکرد، پیروز کرد.
در نهایت میتوان نتیجه گرفت که تقوا، شهادتطلبی و شوق شهادت در راه آزادیخواهی را رزمندگان ایرانی از سالار شهیدشان حضرت ابا عبد الله الحسین (ع) کسب کردهاند و این پرچم را هرگز بر زمین نخواهند گذاشت، چرا که این روزها میبینیم مدافعان حریم آل الله پرچم حضرت ابا عبد الحسین (ع) را بر زمین نگذاشتهاند و هرگز بر زمین نخواهند گذاشت و به استکبار جهانی اجازه تجاوز نخواهند داد.
منبع: آقای سیروس فتح الله ، سایت defapress.ir
_____________________
شهادت خواهي يعني، يك انسان حاضر است براي وفاي به معبود خودش، همه هستي خويش را بدهد و عبور از هستي خود را راه رسيدن به معبود بداند. انرژي كه اين ايجاد مي كند، قابل مقايسه با كساني كه براي دنيا مي جنگند نيست. آنها اگر فداكاري هم مي كنند دنيا را مي خواهند؛ طبيعي است آن هم يك ظرفيت و كارآمدي ايجاد مي كند، ولي اصلاً ظرفيتي كه اين دو نوع انگيزه ايجاد مي كند قابل مقايسه نيست.
بنابراين پايه انگيزه هاي مادي شدت رواني نسبت به دنيا است. يعني دنيا را مي خواهد. آب را يا خاك را و يا زنده ماندن نام ونژاد خودش را و تعلقات و هويت مادي خودش را در فداكاري جستجو مي كند، اين هم يك ظرفيت ايجاد مي كند، همه جنگ هاي مادي روي دوش همين ظرفيت چرخيده اند. هيتلر با همين ظرفيت ها بود كه توانسته با دنيا بجنگند. اما اين ظرفيت، با ظرفيت انگيزه الهي قابل قياس نيست. مثل جنگ هشت ساله خودمان، مثل برخوردي كه بين حزب الله و اسرائيل بوده است.
طبيعي است وقتي انگيزة حضور در ميدان درگيري تفاوت پيدا مي كند و يا ارتقاء مي يابد، حتماً نحوه توازن نيروها، معادلات توازن، موضوع و معادلة تغيير موازنه قدرت نيز تغيير پيدا مي كند.
الان هم در موازنه جهاني همين طور است. اگر ما احساس كنيم جنگ ما جنگ كلاسيك است وجنگ تكنولوژي در مقابل همان تكنولوژي است، و آرايش درگيري ما همان آرايش تعريف شده در جنگ هاي كلاسيك باشد از اول بايد اعلام شكست كنيم، از اول بايد معتقد باشيم كه در موازنه ما ضعيف تر هستيم و بنابراين دليلي ندارد ما وارد اين درگيري شويم. بايد شرايط جهاني را بپذيريم.
اما اين كه ما توانستيم حضور پيدا كنيم و شرايط و موازنه جهاني را به نفع اسلام تغيير دهيم ناشي از همين است كه امام(ره) انگيزه هاي درگيري را ارتقاء بخشيدند. انگيزه هايي كه وارد ميدان شدند انگيزة دفاع از اسلام، توسعه معنويت، گسترش عبادت خداي متعال بود و تبديل شد به انگيزه فداكاري و وصال در راه خداي متعال كه ما آن را شهادت طلبي مي دانيم.
وقتي انگيزه ارتقاء پيدا كرد، ميدان هاي درگيري هم تغيير پيدا مي كند. ميدان هاي درگيري ما فقط در حوزه ابزار نيست. اصل در جهاد و درگيري، درگيري ارواح است و هدف برتري مادي نيست. بلكه ايجاد بصيرت بيشتر و بيداري بيشتر است. به تعبير ديگر، ميدان درگيري، ميدان درگيري دو جبهه حق و باطل و نيروهاي انساني براي ايجاد بصيرت و بيداري در بين بشر و بيدار شدن فطرت ها است. و در اينجا فداكاري، ريسك خطر، شهادت و خون دادن ابزار است. كه همان استراتژي غلبه خون بر شمشير است. و همين استراتژي مديريت رواني عالم و تغيير وضعيت رواني جهان و طبيعتاً تغيير موازنه مديريت نيروهاي انساني است.
براساس انگيزه شهادت طلبي، آرايش نيروها به گونه ديگري بود ـ همان بود كه در لبنان بعد از شكست اشغالگران در سال 82 اتفاق افتاد ـ . بعد به ساير نقاط جهان هم تسري پيدا كرد. شيوه اي كه دشمن در مقابل او احساس ضعف مي كرد و با متهم كردن آن به «تروريسم» به دنبال كنترل آن بوده و هست. در اين موازنه امداد غيبي، جاي ويژه دارد.
شيوه جنگي ما شيوه كلاسيك نبود، مقاومتي هم كه كرديم و غلبه اي هم كه پيدا شد ـ حتي در ميدان هاي نظامي ـ مبتني بر قواعد متعارف كلاسيك نبود. چه بسيار مواقع بود، كه حمله مي كرديم و پيروز مي شديم در حالي كه قواعد پيروزي بر اساس محاسبات كلاسيك نبود. مثلاً توازن نيروي ما سه به يك هم نبود. يا دفاع مي كرديم و پيروز مي شديم و آن توازني كه در مقام دفاع مي گويند نبود. يعني حتي نيروهاي ما يك سوم آنها هم نبود. ما در دفاع از خرمشهر تا چهل روز، و حفظ آبادان تا آخر، توازن نيروهايمان اين گونه نبود. حتي در بعضي ازجبهه ها گاهي، ما يك تك دشمن را كه با يك تيپ كامل انجام مي شد، با چند نفر نيروي محدود شكست داديم. موارد زيادي از اين نمونه داريم. در جنگ حزب الله هم همين الگو عيناَ به كار گرفته شد، و پيروزي آفريد. پس توازن نيروها در جنگ نامتقارن تغيير پيدا مي كند. در ميدان درگيري نيروي دريايي آنجايي كه ما با قايق هاي تندرو در مقابل ناوها ايستادگي مي كرديم، قطعاً توازن نيرو، توازن كلاسيك نبود اما ما موفق بوديم.
منبع: آقای سید محمد مهدی میرباقری
_____________________
اختلال دستگاه محاسباتی
در یک چنین موقعیتی که این قدر غفلت بر دنیای اسلام حاکم است که خطر را درک و استشمام نمیکنند، چه کار باید کرد؟ کسی مثل حسینبنعلی که مظهر اسلام است، نسخهی بیتغییر پیغمبر مکرم اسلام است - «حسین منّی و انا من حسین» - در این شرایط چه کار باید بکند؟ او باید کاری کند که دنیای اسلام را - نه فقط آن روز، بلکه در طول قرنهای بعد از آن - بیدار کند؛ آگاه کند؛ تکان بدهد. این تکان با قیام امام حسین شروع شد. حالا اینکه امام حسین دعوت شد برای حکومت در کوفه و حرکت کرد به کوفه، اینها ظواهر کار و بهانههای کار بود. اگر امام حسین (علیهالسّلام) دعوت هم نمیشد، این قیام تحقق پیدا میکرد. امام حسین باید این حرکت را انجام میداد، تا نشان بدهد که دستور کار، در یک چنین شرایطی، برای مسلمان چیست. نسخه را به همهی مسلمانهای قرنهای بعدی نشان داد. یک نسخهای نوشت؛ منتها نسخهی حسینبنعلی، نسخهی لفاظی و حرافی و «دستور بده، خودت بنشین» نبود؛ نسخهی عملی بود. او خودش حرکت کرد و نشان داد که راه این است. ایشان از قول پیغمبر نقل میکند که آن وقتی که شما دیدید که اسلام کنار گذاشته شد؛ ظالمین بر مردم حکومت میکنند؛ دین خدا را تغییر میدهند؛ با فسق و فجور با مردم رفتار میکنند؛ آن کسی که در مقابل این وضع، نایستد و قیام نکند، «کان حقّا علی اللَّه ان یدخله مدخله»؛ خدای متعال با این آدم ساکت و بیتفاوت هم مثل همان کسی که «مستحلّ حرمات اللَّه» است، رفتار خواهد کرد. این نسخه است. قیام امام حسین این است. در راه این قیام، جان مطهر و مبارک و گرانبهای امام حسین که برترین جانهای عالم است، اگر قربانی شود به نظر امام حسین، بهای زیادی نیست. جان بهترینِ مردمان که اصحاب امام حسین بودند، اگر قربان شود، برای امام حسین بهای گرانی محسوب نمیشود. اسارت آل اللَّه، حرم پیغمبر، شخصیتی مثل زینب که در دست بیگانگان اسیر بشود - حسینبنعلی میدانست وقتی در این بیابان کشته شود، آنها این زن و بچه را اسیر میکنند - این اسارت و پرداختن این بهای سنگین به نظر امام حسین، برای این مقصود سنگین نبود. بهائی که ما میپردازیم، باید ملاحظه شود با آن چیزی که با این پرداخت، برای اسلام، برای مسلمین، برای امت اسلامی و برای جامعه به دست میآید. گاهی صد تومان انسان خرج کند، اسراف کرده؛ گاهی صد میلیارد اگر خرج کند، اسراف نکرده. باید دید چه در مقابلش میگیریم.
انقلاب اسلامی عمل به این نسخه بود. امام بزرگوار ما به این نسخه عمل کرد. یک عدهای آدمهای ظاهرنگر و سطحیبین - البته آدمهای خوب، مردمان بدی نبودند؛ ما اینها را میشناختیم - همان وقت میگفتند که ایشان این جوانها را توی میدان آوردند و بهترین جوانهای ما به کشتن داده میشوند؛ خونشان ریخته میشود. خیال میکردند که امام نمیداند که جان این جوانها در خطر قرار میگیرد. دلشان برای او میسوخت. این ناشی بود از اینکه محاسبه درست نمیشد. خوب بله، در جنگ تحمیلی، ما این همه شهید دادیم، این همه جانباز دادیم، این همه خانواده داغدار شدند. این، بهای بزرگی است؛ اما در مقابل، چه؟ در مقابل، استقلال کشور، پرچم اسلام، هویت ایران اسلامی را در مقابل آن طوفان عظیم حفظ کردیم. آن طوفانی که درست کرده بودند، طوفان صدام نبود. صدام، آن سرباز جلوِ جبههی دشمن بود. پشت سر صدام همهی دستگاه و دنیای کفر و استکبار قرار گرفته بودند. اگر فرض کنیم از اول هم وارد این توطئه نبودند، در ادامه واضح و روشن بود؛ همه آمدند پشت سر صدام. آمریکا آمد، شوروىِ آن روز آمد، ناتو آمد، کشورهای مرتجع و وابستهی به استکبار آمدند؛ پول دادند، اطلاعات دادند، نقشه دادند، تبلیغات کردند. این جبههی عظیم آمده بود تا ایران بزرگ، ایران رشید و شجاع، ایران مؤمن را بکلی در هم بپیچد. یک منطقهی دستنشاندهی برای استکبار را در درجهی اول، مغلوبِ عنصر پست و کوچکی مثل صدام کند و در درجهی بعد هم در مشت و چنگال آمریکا نگه دارد. مصیبتی را که در طول دویست سال بر سر کشور ما آوردند و این همه مشکل برای این ملت درست کردند، این مصیبت را صد سال دیگر، دویست سال دیگر ادامه بدهند. ملت ما ایستاد، امام بزرگوار ایستاد. البته جانهای عزیزی را دادیم، شهیدان بزرگی را دادیم، جوانهای محبوبی را فدا کردیم؛ اما این بهای گزافی در مقابل آن دستاورد نبود.
منبع:
رهبر معظم انقلاب اسلامی آقای خامنه ای (حفظه الله تعالی)
والعاقبه للمتقین
التماس دعا
یا مهدی
موضوعات مرتبط: سیاسی و اجتماعی
برچسبها: علی خامنه ای , محمد مهدی میرباقری
اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
امام حسن عسکری (علیه السلام )می فرمایند:
«اَوْرَعُ النّاسَ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَةِ، اَعْبَدُ النّاسِ مَنْ اَقامَ عَلى الْفَرآئِضِ، اَزْهَدْ النّاسِ مِنْ تَرَكَ الْحَرامَ، اَشَدُّ النّاسِ اجْتِهادا مَنْ تَرَكَ الذُّنُوبَ»
«پارساترين مردم كسى است هنگام برخورد با موارد شبهه ناک بایستد و عابدترين مردم كسى است كه فرائص را به پادارد و زاهدترين مردم كسى است كه حرام را ترک کند و از همه مردم كوشاتر است كسى كه گناهان را ترک کند.»
منبع حدیث: کتاب شریف بحار الانوار، تالیف آقای محمد باقر مجلسی (ره) ،جلد ۷۵، صفحه ۳۷۳
_____________________
پارساترین مردم
با ورع ترین مردم کسی است که وقتی به یک عمل و کاری رسید که نمی داند حرام است یا حلال، آن کار را انجام ندهد. وقتی به یک عملی می رسی که شبهه ناک است، یعنی نمی دانی این کار باطل است یا صحیح، حرام است یا حلال، اینجا توقف کن! آن کار را انجام نده! با ورع ترین مردم این شخص است.
عابدترین مردم
عابدترین مردم کسی است که واجباتش را انجام بدهد. واجباتش را اقامه کند. این عابدترین مردم است. خوب توجه کنید! اصلاً در آن نه مستحباتی دارد و نه چیز دیگری غیر از واجبات. هیچ چیز نیست. کسی که فقط واجباتش را انجام دهد، از عابدترین مردم است. حالا بعضی خیال می کنند عابدترین مردم کسی است که شب تا به صبح بایستد و نماز بخواند. یا روزه مستحبی بگیرد. نخیر . کسی که مقید باشد واجباتش را انجام دهد، این عابدترین مردم است.
زاهدترین مردم
زاهدترین مردم کسی است که مرتکب حرام نشود. به این معنا که حرام را ترک کند. در باب زهد چون غالباً جنبه های مالی پیش می آید، فقط همین امور به ذهن آدم می آید. یعنی معمولاً ما از زهد این را می فهمیم که انسان مقید باشد، مال حرام را ترک کند. ما این فرد را زاهدترین مردم می دانیم. اما حضرت می فرماید: زاهدترین مردم از حرام خودداری می کند، چه مال باشد و چه غیر مال. یعنی مرتکب حرام نمی شود.
حضرت نفرمود که زاهدترین مردم آن کسی است که مثلاً نان خشک بخورد! اصلاً و ابداً. یا مثلاً کسی است که زیرش فرش نیاندازد و روی مقوا بخوابد! زیر سرش بالش و متکا نگذارد و مثلاً آجر بگذارد! مرحوم پدرم می فرمود: هیچ وقت از این ادا و اطوارها در نیاورید! این عین تعبیر پدرم بود که گفتم. ایشان می فرمود: از این ادا اطوارها در نیاور! اینها کار شیطانی است. اینها کار الهی نیست. در این کارها خدا نیست. این حرف ایشان است. کسی که کار حرام انجام ندهد، زاهدترین مردم است.
کوشاترین مردم
ما در باب به اصطلاح طاعات و عبادات و امثال این ها می بینیم که این تعبیرات را می کنند که انسان باید کوشش کند و اجتهاد در اطاعت و عبادت داشته باشد؛ تعبیر «کوشش» و «اجتهاد» در باب طاعات و عبادات مطرح می شود. در روایات ما هم همین طور است.
امام حسن عسکری(ع) در اینجا می فرمایند: می دانید سخت کوش ترین مردم از نظر کوشش کردن نسبت به اطاعات الهی و عبادات الهی، کیست؟ آن کسی است که مقید باشد، گناه نکند. گناه نکن! نه اینکه کسی است که روزها، روزه باشد و شب ها هم تا به صبح بیدار باشد. کسی که این کارها را شروع کند، خیلی سخت کوش نیست. این که مقید باشی که گناه نکنی، خیلی سخت است. اگر این گونه باشی، تو را جزو افرادی می نویسند که کوشش زیاد برای اطاعت و عبادت خدا کرده ای.
یعنی گناه را ترک کن، تمام مستحبات پیش کش! با مستحبات کاری نداشته باش! مکروهات خیلی مهم نیست. اصلاً این حرف ها تا زمانی که تو آلوده به گناه هستی، مطرح نیست.
به تعبیر دیگر، می دانی از اول تا آخر روایت چه در می آید؟ اینکه کسی که مقید باشد به واجباتش عمل کرده و محرمات را ترک کند، با ورع ترین، عابدترین، زاهدترین و کوشاترین مردم در راه اطاعت الهی است.
منبع توضیح: آقای مجتبی تهرانی (ره)
_____________________
جوانها مکرّر از من سؤال میکنند -در نامهها و همین وسایل ارتباطی که وجود دارد- و در مورد معنویّت و تعالی روحی و مانند اینها نصیحت میخواهند؛ خب، کسانی هم هستند، بساط ارشاد و این چیزها را هم پهن میکنند؛ همهی اینها مورد اعتماد نیستند؛ بعضیهایشان دکّاندارند، به اینها نمیشود اعتماد کرد. آن چیزی که من از بزرگان شنیدم و به شما عرض میکنم، یک کلمه است؛ مهمترین کار برای اعتلای معنوی و روحی، پرهیز از گناه است؛ این مهمترین کار است. سعی کنید از گناه پرهیز کنید. گناهها هم مختلفند؛ هم گناه زبان هست، هم گناههای مربوط به چشم هست، هم گناههای مربوط به دست هست، انواع گناهان هست؛ گناهها را بشناسید، خودتان را مراقبت کنید. تقوا! تقوا یعنی همین؛ تقوا یعنی مراقبت. در یک جادّهی خطرناک وقتی دارید حرکت میکنید، دقیق مراقبید، این تقوا است؛ مراقبت کنید، از گناه پرهیز کنید؛ این مهمترین راه اعتلای معنوی است. البتّه بلافاصله بعد از این، انجام فرائض است؛ در میان فرائض هم از همه مهمتر نماز است؛ نماز اوّل وقت، با حضور قلب.حضور قلبیعنی اینکه شما وقتی نماز میخوانید، بدانید دارید با کسی حرف میزنید، مخاطب دارید. توجّه به این داشته باشید. گاهی هم حواس انسان پرت میشود؛ عیبی ندارد، بهمجرّد اینکه باز حواس انسان جمع شد، همان حالت و احساسِ داشتن مخاطب را در خودش احیاء کند و زنده نگه دارد؛ این حضور قلب است. نماز با حضور قلب، نماز اوّل وقت، حتّیالمقدورنماز به جماعت، این چیزها را رعایت کنید، شما اعتلای روحی پیدا خواهید کرد، فرشته خواهید شد، از فرشته بالاتر خواهید شد؛ این را شما بدانید. شماها جوانید، دلهایتان پاک است، روحهایتان پاک است، آلودگی ندارید یا خیلی کم دارید؛ به سن ما که انسان برسد مشکلاتش خیلی زیاد میشود؛ بنابراین اگر این را رعایت بکنید، هیچ نصیحت دیگری لازم نیست؛ ذکر خاص و مانند اینها هیچ لزومی ندارد. البتّه خیلی خوب است با قرآن مأنوس باشید، هرروز حتماً ولو چند آیهای قرآن بخوانید؛ اینها خیلی خوب است. به فرائض [اهمّیّت بدهید].
منبع: آقای علی خامنه ای (حفظه الله تعالی )
والعاقبه للمتقین
التماس دعا
یا مهدی
موضوعات مرتبط: ورع و تقوا ، سیر و سلوک
برچسبها: مجتبی تهرانی , علی خامنه ای

