اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
آیه شریفه ۷ سوره مبارکه جمعه:
قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَىٰ عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ
بگو: «این مرگی که از آن فرار میکنید سرانجام با شما ملاقات خواهد کرد؛ سپس به سوی کسی که دانای پنهان و آشکار است بازگردانده میشوید؛ آنگاه شما را از آنچه انجام میدادید خبر میدهد!»
صدق الله العلی العظیم
_____________________
از میان آن دسته از نظامیان آمریکایی که پس از حضور در جنگ عراق و افغانستان به آمریکا بازگشتند حدود ۱۵۰ هزار نفر پس از پایان جنگ خودکشی کردند.
«کارل مارلانتیس» کهنه سرباز جنگ ویتنام در گفتوگویی که با «سیانان» داشت، هیجانات ناشی از جنگ را چیزی شبیه هیجان ناشی از مصرف کوکائین دانست که موجب میشود نظامیان آمریکایی پس از پایان جنگ به سبب فقدان این هیجانات به خودکشی مبادرت کنند.
عوارض روحی و روانی ناشی از جنگهای خانمانسوزیی که آمریکاییها در نقاط مختلف جهان راهانداختهاند، معضل بسیار بزرگی برای ارتش این کشور ایجاد کرده است؛ گزارشی که چندسال پیش در نشریه «آرمی تایمز» منتشر شد، خبر از این میداد که هر روز هجده نظامی ارتش آمریکا که در این جنگها مشارکت داشتهاند، خودکشی میکنند.
با بررسی زندگی سربازان آمریکایی این واقعیت برای ما آشکار میشود که سربازان آمریکایی برای حضور در مناطقی که آمریکا برای تحقق اهداف خود جنگ راه اندازی کردهاست، تضمین میگیرند؛ یعنی سربازی که در جنگ مدنظر مشارکت میکند، باید رفاه خانوادهاش از سوی حاکمیت تضمین شود. حاکمیت به آنها وعدههای مالی میدهد، حتی به آنها میگوید که به هیچ وجه در جنگ کشته نخواهید شد!
ولی به نظر میرسد، وعدههای مالی و تضمین جانی نمیتواند از یک سرباز آموزش دیده و مجهز، یک سرباز شجاع، جسور، نترس و فداکار بسازد؛ همانطوری که تحقیقات انجام شده در مورد سربازان آمریکایی مشارکت کننده در جنگهای مختلف این کشور در بیرون از مرزها نشان میدهد که هیچ کدام از سربازان آمریکایی نتوانستند به یک سرباز شجاع تبدیل شوند.
با اینکه نمیتوان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را با جنگهایی که آمریکاییها در مناطق مختلف جهان راه انداختهاند، مقایسه کرد؛ چون هدفها متفاوت است، اهداف یکی از این جنگها دفاع از وطن، ناموس، آرمان و آزادیخواهی است و دیگری توسعهطلبی، زیادهخواهی، نسلکشی و ... است.
پس چه فرقی بین سربازان ایرانی و آمریکایی وجود دارد که یکی در جنگ ضمانت زنده ماندن میگیرد، یکی برای شهید شدن از همرزمانش سبقت میگیرد، یا اینکه یکی بعد از جنگ روانی میشود و اقدام به خودکشی میکند، اما دیگری بعد از جنگ دلتنگ جنگ و جبهه میشود.
پس جنگیدن برای «آرمان»، «ارزش» و «ناموس» و «خدایی شدن» با جنگیدن برای زیادهخواهی فرق اساسی دارد. شهادت تنها سعادتی بود که رزمندگان جمهوری اسلامی ایران برای رسیدن به آن از همدیگر سبقت میگرفتند. شهادت واژه منحصر به فردی است که دشمن تا بن دندان مسلح جمهوری اسلامی ایران از این واژه هراس دارد؛ واژهای که بازماندگان دفاع مقدس هنوز بعد از چند دهه از این جنگ تحمیلی بر حال همرزمانی که به این فیض رسیداند، غبطه میخورند.
دشمن سالهاست روی تخریب واژه شهادت کار میکند؛ چون آنها به عینه دیدند که شوق شهادت و شهادتطلبی چگونه این کشور را در مقابل صدام که کل جهان در این جنگ از وی حمایت میکرد، پیروز کرد.
در نهایت میتوان نتیجه گرفت که تقوا، شهادتطلبی و شوق شهادت در راه آزادیخواهی را رزمندگان ایرانی از سالار شهیدشان حضرت ابا عبد الله الحسین (ع) کسب کردهاند و این پرچم را هرگز بر زمین نخواهند گذاشت، چرا که این روزها میبینیم مدافعان حریم آل الله پرچم حضرت ابا عبد الحسین (ع) را بر زمین نگذاشتهاند و هرگز بر زمین نخواهند گذاشت و به استکبار جهانی اجازه تجاوز نخواهند داد.
منبع: آقای سیروس فتح الله ، سایت defapress.ir
_____________________
شهادت خواهي يعني، يك انسان حاضر است براي وفاي به معبود خودش، همه هستي خويش را بدهد و عبور از هستي خود را راه رسيدن به معبود بداند. انرژي كه اين ايجاد مي كند، قابل مقايسه با كساني كه براي دنيا مي جنگند نيست. آنها اگر فداكاري هم مي كنند دنيا را مي خواهند؛ طبيعي است آن هم يك ظرفيت و كارآمدي ايجاد مي كند، ولي اصلاً ظرفيتي كه اين دو نوع انگيزه ايجاد مي كند قابل مقايسه نيست.
بنابراين پايه انگيزه هاي مادي شدت رواني نسبت به دنيا است. يعني دنيا را مي خواهد. آب را يا خاك را و يا زنده ماندن نام ونژاد خودش را و تعلقات و هويت مادي خودش را در فداكاري جستجو مي كند، اين هم يك ظرفيت ايجاد مي كند، همه جنگ هاي مادي روي دوش همين ظرفيت چرخيده اند. هيتلر با همين ظرفيت ها بود كه توانسته با دنيا بجنگند. اما اين ظرفيت، با ظرفيت انگيزه الهي قابل قياس نيست. مثل جنگ هشت ساله خودمان، مثل برخوردي كه بين حزب الله و اسرائيل بوده است.
طبيعي است وقتي انگيزة حضور در ميدان درگيري تفاوت پيدا مي كند و يا ارتقاء مي يابد، حتماً نحوه توازن نيروها، معادلات توازن، موضوع و معادلة تغيير موازنه قدرت نيز تغيير پيدا مي كند.
الان هم در موازنه جهاني همين طور است. اگر ما احساس كنيم جنگ ما جنگ كلاسيك است وجنگ تكنولوژي در مقابل همان تكنولوژي است، و آرايش درگيري ما همان آرايش تعريف شده در جنگ هاي كلاسيك باشد از اول بايد اعلام شكست كنيم، از اول بايد معتقد باشيم كه در موازنه ما ضعيف تر هستيم و بنابراين دليلي ندارد ما وارد اين درگيري شويم. بايد شرايط جهاني را بپذيريم.
اما اين كه ما توانستيم حضور پيدا كنيم و شرايط و موازنه جهاني را به نفع اسلام تغيير دهيم ناشي از همين است كه امام(ره) انگيزه هاي درگيري را ارتقاء بخشيدند. انگيزه هايي كه وارد ميدان شدند انگيزة دفاع از اسلام، توسعه معنويت، گسترش عبادت خداي متعال بود و تبديل شد به انگيزه فداكاري و وصال در راه خداي متعال كه ما آن را شهادت طلبي مي دانيم.
وقتي انگيزه ارتقاء پيدا كرد، ميدان هاي درگيري هم تغيير پيدا مي كند. ميدان هاي درگيري ما فقط در حوزه ابزار نيست. اصل در جهاد و درگيري، درگيري ارواح است و هدف برتري مادي نيست. بلكه ايجاد بصيرت بيشتر و بيداري بيشتر است. به تعبير ديگر، ميدان درگيري، ميدان درگيري دو جبهه حق و باطل و نيروهاي انساني براي ايجاد بصيرت و بيداري در بين بشر و بيدار شدن فطرت ها است. و در اينجا فداكاري، ريسك خطر، شهادت و خون دادن ابزار است. كه همان استراتژي غلبه خون بر شمشير است. و همين استراتژي مديريت رواني عالم و تغيير وضعيت رواني جهان و طبيعتاً تغيير موازنه مديريت نيروهاي انساني است.
براساس انگيزه شهادت طلبي، آرايش نيروها به گونه ديگري بود ـ همان بود كه در لبنان بعد از شكست اشغالگران در سال 82 اتفاق افتاد ـ . بعد به ساير نقاط جهان هم تسري پيدا كرد. شيوه اي كه دشمن در مقابل او احساس ضعف مي كرد و با متهم كردن آن به «تروريسم» به دنبال كنترل آن بوده و هست. در اين موازنه امداد غيبي، جاي ويژه دارد.
شيوه جنگي ما شيوه كلاسيك نبود، مقاومتي هم كه كرديم و غلبه اي هم كه پيدا شد ـ حتي در ميدان هاي نظامي ـ مبتني بر قواعد متعارف كلاسيك نبود. چه بسيار مواقع بود، كه حمله مي كرديم و پيروز مي شديم در حالي كه قواعد پيروزي بر اساس محاسبات كلاسيك نبود. مثلاً توازن نيروي ما سه به يك هم نبود. يا دفاع مي كرديم و پيروز مي شديم و آن توازني كه در مقام دفاع مي گويند نبود. يعني حتي نيروهاي ما يك سوم آنها هم نبود. ما در دفاع از خرمشهر تا چهل روز، و حفظ آبادان تا آخر، توازن نيروهايمان اين گونه نبود. حتي در بعضي ازجبهه ها گاهي، ما يك تك دشمن را كه با يك تيپ كامل انجام مي شد، با چند نفر نيروي محدود شكست داديم. موارد زيادي از اين نمونه داريم. در جنگ حزب الله هم همين الگو عيناَ به كار گرفته شد، و پيروزي آفريد. پس توازن نيروها در جنگ نامتقارن تغيير پيدا مي كند. در ميدان درگيري نيروي دريايي آنجايي كه ما با قايق هاي تندرو در مقابل ناوها ايستادگي مي كرديم، قطعاً توازن نيرو، توازن كلاسيك نبود اما ما موفق بوديم.
منبع: آقای سید محمد مهدی میرباقری
_____________________
اختلال دستگاه محاسباتی
در یک چنین موقعیتی که این قدر غفلت بر دنیای اسلام حاکم است که خطر را درک و استشمام نمیکنند، چه کار باید کرد؟ کسی مثل حسینبنعلی که مظهر اسلام است، نسخهی بیتغییر پیغمبر مکرم اسلام است - «حسین منّی و انا من حسین» - در این شرایط چه کار باید بکند؟ او باید کاری کند که دنیای اسلام را - نه فقط آن روز، بلکه در طول قرنهای بعد از آن - بیدار کند؛ آگاه کند؛ تکان بدهد. این تکان با قیام امام حسین شروع شد. حالا اینکه امام حسین دعوت شد برای حکومت در کوفه و حرکت کرد به کوفه، اینها ظواهر کار و بهانههای کار بود. اگر امام حسین (علیهالسّلام) دعوت هم نمیشد، این قیام تحقق پیدا میکرد. امام حسین باید این حرکت را انجام میداد، تا نشان بدهد که دستور کار، در یک چنین شرایطی، برای مسلمان چیست. نسخه را به همهی مسلمانهای قرنهای بعدی نشان داد. یک نسخهای نوشت؛ منتها نسخهی حسینبنعلی، نسخهی لفاظی و حرافی و «دستور بده، خودت بنشین» نبود؛ نسخهی عملی بود. او خودش حرکت کرد و نشان داد که راه این است. ایشان از قول پیغمبر نقل میکند که آن وقتی که شما دیدید که اسلام کنار گذاشته شد؛ ظالمین بر مردم حکومت میکنند؛ دین خدا را تغییر میدهند؛ با فسق و فجور با مردم رفتار میکنند؛ آن کسی که در مقابل این وضع، نایستد و قیام نکند، «کان حقّا علی اللَّه ان یدخله مدخله»؛ خدای متعال با این آدم ساکت و بیتفاوت هم مثل همان کسی که «مستحلّ حرمات اللَّه» است، رفتار خواهد کرد. این نسخه است. قیام امام حسین این است. در راه این قیام، جان مطهر و مبارک و گرانبهای امام حسین که برترین جانهای عالم است، اگر قربانی شود به نظر امام حسین، بهای زیادی نیست. جان بهترینِ مردمان که اصحاب امام حسین بودند، اگر قربان شود، برای امام حسین بهای گرانی محسوب نمیشود. اسارت آل اللَّه، حرم پیغمبر، شخصیتی مثل زینب که در دست بیگانگان اسیر بشود - حسینبنعلی میدانست وقتی در این بیابان کشته شود، آنها این زن و بچه را اسیر میکنند - این اسارت و پرداختن این بهای سنگین به نظر امام حسین، برای این مقصود سنگین نبود. بهائی که ما میپردازیم، باید ملاحظه شود با آن چیزی که با این پرداخت، برای اسلام، برای مسلمین، برای امت اسلامی و برای جامعه به دست میآید. گاهی صد تومان انسان خرج کند، اسراف کرده؛ گاهی صد میلیارد اگر خرج کند، اسراف نکرده. باید دید چه در مقابلش میگیریم.
انقلاب اسلامی عمل به این نسخه بود. امام بزرگوار ما به این نسخه عمل کرد. یک عدهای آدمهای ظاهرنگر و سطحیبین - البته آدمهای خوب، مردمان بدی نبودند؛ ما اینها را میشناختیم - همان وقت میگفتند که ایشان این جوانها را توی میدان آوردند و بهترین جوانهای ما به کشتن داده میشوند؛ خونشان ریخته میشود. خیال میکردند که امام نمیداند که جان این جوانها در خطر قرار میگیرد. دلشان برای او میسوخت. این ناشی بود از اینکه محاسبه درست نمیشد. خوب بله، در جنگ تحمیلی، ما این همه شهید دادیم، این همه جانباز دادیم، این همه خانواده داغدار شدند. این، بهای بزرگی است؛ اما در مقابل، چه؟ در مقابل، استقلال کشور، پرچم اسلام، هویت ایران اسلامی را در مقابل آن طوفان عظیم حفظ کردیم. آن طوفانی که درست کرده بودند، طوفان صدام نبود. صدام، آن سرباز جلوِ جبههی دشمن بود. پشت سر صدام همهی دستگاه و دنیای کفر و استکبار قرار گرفته بودند. اگر فرض کنیم از اول هم وارد این توطئه نبودند، در ادامه واضح و روشن بود؛ همه آمدند پشت سر صدام. آمریکا آمد، شوروىِ آن روز آمد، ناتو آمد، کشورهای مرتجع و وابستهی به استکبار آمدند؛ پول دادند، اطلاعات دادند، نقشه دادند، تبلیغات کردند. این جبههی عظیم آمده بود تا ایران بزرگ، ایران رشید و شجاع، ایران مؤمن را بکلی در هم بپیچد. یک منطقهی دستنشاندهی برای استکبار را در درجهی اول، مغلوبِ عنصر پست و کوچکی مثل صدام کند و در درجهی بعد هم در مشت و چنگال آمریکا نگه دارد. مصیبتی را که در طول دویست سال بر سر کشور ما آوردند و این همه مشکل برای این ملت درست کردند، این مصیبت را صد سال دیگر، دویست سال دیگر ادامه بدهند. ملت ما ایستاد، امام بزرگوار ایستاد. البته جانهای عزیزی را دادیم، شهیدان بزرگی را دادیم، جوانهای محبوبی را فدا کردیم؛ اما این بهای گزافی در مقابل آن دستاورد نبود.
منبع:
رهبر معظم انقلاب اسلامی آقای خامنه ای (حفظه الله تعالی)
والعاقبه للمتقین
التماس دعا
یا مهدی
موضوعات مرتبط: سیاسی و اجتماعی
برچسبها: علی خامنه ای , محمد مهدی میرباقری

