اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
حکیم کسی است که دارای ابزاری جهت هدایت مردم به خدا و توحید باشد. آن علم نورانی که عامل هدایت است، در واقع حکمت است، حکیم آن کسی است که به معرفت و به درایه الروایه رسیده باشد و ما هم باید حکیم شویم یعنی به معرفت رسیده و آن حقیقت علمی که در محضر امام است، به ما نیز عطا شود و همچنین سعی کنیم که این حکمت را به دیگران بیاموزانیم، یعنی از حکمت ما دیگران منتفع شوند. فطرتها را سیراب کرده با تحقق این مهم حکمت را بیان کنیم و مردم مسیرهای دیگر را رها میکنند و به دنبال امام (علیه السلام) حرکت میکنند. این که حضرت فرمود: «محاسن کلامنا» در آغاز باید عارف به محاسن کلامشان شویم و اگر کسی اهل درایت شود، آن محاسن کلام و زیباییها و لطافتهای کلام را درک کرد، حال میتواند آن لطافتها را به دیگران منتقل کند و تنها راه هدایت نیز همین است و هیچ راه دیگری وجود ندارد. یعنی اگر کسی خیال کند که میتواند با دست آوردهای بشری، مردم را به سوی خدا هدایت کند، این امر و این خیال به هیچ وجه امکان پذیر نیست؛ هر آن چه موجبات هدایت بوده است را خدای متعال به عبادش عطا نموده و آنچه خدای متعال به عباد و بندگانش عنایت نمود، به جامع و به طور کامل به معصومین نیز عطا نموده است، همانطور که در عالم ارواح، معلم تمامی انبیاء نبی اکرم اند، پس علم تمامی انبیاء نازله علم امام (علیه السلام) است و بنابراین انسان باید به معارف اهل بیت دست پیدا کند و حکیم شود و سپس این حکمت را به آن نفوسی که قابل اند و آماده اند، رسانده و اگر رساند، مردم راه حکمت را دنبال میکنند و به دنبال امام (علیه السلام) حرکت میکنند و این رهزنهایی که در سر راه هدایت بشر هستند کنار می روند.
عبودیت، شرط حصول حکمت
مشکل انسان این است که نه خود حکیم است و یا اگر حکیم باشد، این توان را ندارد که این حکمت را به دیگران دهد تا دیگران از حکمت او مرتفع شوند. زیرا لازمه این امر، تلاوت الروایه و نیز درایه الروایه است، تلاوتش همین است که انسان این علوم ظاهری را طی کند و ادبیات بخواند و علم الحدیث را فراگیرد و به طور مثال اگر شخصی علم اصول و فقه را بخواند! این همان تلاوت است و مقدمه تلاوت حدیث است. آن درایت، همان چیزی است که با تهذیب نفس و همچنین با تقوا به دست میآید. امام صادق (علیهالسلام) به عنوان بصری فرمودند: « فَاطلُبْ أَوَّلاً فِی نَفْسِكَ حَقِیقَهَ الْعُبُودِیَّهُ»، بعد از اینکه مقام عبودیت را برای او توضیح دادند و به او فرمودند: «فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَةِ التُّقَى» خیال مکنید اگر به این مرتبه رسیده اید و این قدمها را برداشتید، دیگر به وادی توحید راه پیدا کرده اید و دیگر نیازی به ما ندارید! اینطور نیست، تازه می شوید جزء متقینی که «ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ»(بقره/۲) یعنی انوار قرآن به قلبتان می رسد، هدایت قرآن شما را دستگیری می کند و در درجات تقوا و قرب پیش می روید. بنابراین اگر انسان بخواهد عالمی مفید شود، باید بداند که علم آن چیزی است که در اختیار ائمه است و در جستجوی آن علم به دنبال دیگران نرود، چشمانش به دست و دهان دیگران و تحقیقات دیگران نباشد که حتماً دور می شود.
«إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا يُقِرُّ بِهِ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ» این سه دسته میتوانند حقیقت علم ما را بفهمند و معتمد علم ما شوند و حملة کتاب الله و خزان علم الله اند و انسان باید علمشان را تحمل کند تا به او عطا کنند و بار علم را بر دارد؛ لذا حضرت فرمودند : لازمه فهماندن علم این است که یا باید پیغمبر مرسل یا ملک مقرب باشیم، که نیستیم و یا عبد ممتحن، یعنی بنده ای که امتحانها را پس داده است و در بندگی سرافراز شده است، باشیم. در آن وقت است که خدای متعال علم ائمه را به انسان عطا می کند .«وَأَلَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُم مَّاء غَدَقًا»(جن/۱۶) اگر انسان بر طریقت بندگی و تحمل بر درایت استقامت کرد، ما آنها را با علم امام سیرابشان و منتفع شان می کردیم. تمامی مراتب ایمان در علم امام است، لذا حضرت فرمودند:
«لَأَسْقَيْنَاهُمْ مَاءً غَدَقاً يَقُولُ لَأَشْرَبْنَا قُلُوبَهُمُ الْإِيمَانَ»
یعنی قلبشان را با ایمان سیراب میکردیم. ایمان در کلام امام است و علومی که نزد ائمه (علیهالسلام) موجود است، حکمت و ایمان است. اگر کسی به آن معارف رسید به درجات ایمان میرسد و «بالدرایات للروایات یعلو المومن الی اقصی درجات الایمان» درجات ایمان درجات معارف اهل بیت است و درجات علم امام است.
منبع: آقای سید محمد مهدی میرباقری
___________________
عدم انطباق معناي حکمت ديني با برهان فلسفي
برخي دلايل اين سخن عبارتند از:
۱ـ برهان مصطلح به افراد خاصي اختصاص دارد که بتوانند مبادي برهان و شرايط اشکال اربعه قیاس منطقی را مراعات کنند؛ يعني افرادي که داراي ذهن قوي بوده و به مسائل نظري اشتغال دارند، در حالي که حکمت قرآن و حديث، براي همه انسانهاست و مصاديق بيان شده حکمت، براي همه انسانها قابل درک است. حتي اگر کساني در ابتدا آن را وجدان نکنند، با تذکر مذکران بسادگي متذکر معارف ميشوند.
بسياري از حکمتهاي نقلشده در قرآن کریم مثل نيکي به والدين، رعايت حقوق ديگران و تواضع، از احکام بديهي عقل عملي است و برخي ديگر مانند اقامه نماز، از معارف و احکامي است که خداوند براي ايمان آورندگان بيان ميکند.
۳ـ حکمت ديني، يا معارف و احکام بديهي عقل است يا معارف و احکامي که دين بيان ميکند، در حالي که احکامي که بوسيله برهان در فلسفه به اثبات ميرسد، مختص موارد نظري و مشکل و مورد اختلاف است؛ به نحوي که عقل بشري به نهايي و مستقلاً به کشف آنها مبادرت ميورزد و نتايج آن نيز معمولاً متفاوت بوده و از اين رو در اين موارد اختلاف نظر بسياري ديده ميشود.
۳ـ منبع اصلي حکمت در پارهاي موارد عقل فطري و بديهي و در بقيه موارد وحي الهي است. در حالي که در برهان فلسفي در همه موضوعات تنها عقل فلسفي و مقدمات ششگانه(اوليات، مشاهدات، فطريات، حدسيات، متواترات و مجربات) آن معتبر است.
۴ـ شرط دريافت بسياري از حکمتهاي ديني، اعمال صالحه و رعايت اصول اخلاقي و تصفيه نفس است، در حالي که شرط اقامه برهان، ذهن قوي و علم به شرايط اقامه برهان بوده و هر که ذهنقويتر داشت به برهان درست نزديکتر است.
۵ـ داشتن حکمت، حکيم را از رذايل اخلاقي منع ميکند، اما برهان فلسفي ربطي به عمل صالح و اخلاقي ندارد و مانع کردار ناپسند نيست.
۶ـ حکمت دانش خطاناپذير و مطابق با واقع، و واحد است. ولي اگر مراد از برهان، همين براهين موجود در فلسفههاي بشري باشد، در نحوه اقامه برهان و نتايج آن اختلاف بسياري ديده ميشود و اقوال متناقض نميتوانند همگي درست باشند، بنابراين برهان فلسفي از لحاظ کيفيت و نتيجه، قابل اختلاف بوده و خطا در آن راه دارد. امروزه از مواد ششگانه يقينيات، بيشتر، اوليات، يقيني و مطابق با واقع تلقي ميشود. البته مقدماتي مانند اصل اجتماع نقيضين، قطعاً مطابق با واقع و خطاناپذير است؛ اما براي اينکه برهان فلسفي در مسائل نظري و مشکل به نتيجه برسد، به مقدمات ديگري نيز نياز پيدا ميشود. گذشته از اينکه در سير از مقدمات به نتايج نيز احتمال خطا وجود دارد.
منبع:مقاله مفهوم حکمت در قرآن کریم و حدیث،تالیف آقای رضا برنجکار
والعاقبه للمتقین
التماس دعا
یا مهدی
موضوعات مرتبط: نقد کلام،فلسفه و عرفان
برچسبها: محمد مهدی میرباقری , رضا برنجکار

