اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
آیه شریفه ۸ سوره مبارکه جمعه
«قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِيكُمْ ۖ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَىٰ عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
بگو: «این مرگی که از آن فرار میکنید سرانجام با شما ملاقات خواهد کرد؛ سپس به سوی کسی که دانای پنهان و آشکار است بازگردانده میشوید؛ آنگاه شما را از آنچه انجام میدادید خبر میدهد!»
صدق الله العلی العظیم
_____________________
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
«مَن عَدَّ غَداً مِن اجَلِهِ فَقَد اساءَ صُحبَةَ المَوتِ.
هر كه فردا را جزءِ عمر خود بشمارد از مرگ ناخشنود است.»
مبنع حدیث: کتاب شریف بحارالانوار ، تالیف آقای محمد باقر مجلسی(ره)، جلد ۷۴، صفحه ۱۵۳
پيامبر صلى الله عليه و آله در اين حديث بيان مىدارد كه انسان نبايد فردا را جزءِ عمر خود حساب كند و براى آن برنامهريزى كند، زيرا اين آرزو به اين معناست كه از مرگ ناخشنود است و همين نارضايتى از مرگ، سبب غفلت در زندگى دنياست. معمولاً اغلب مردم از مرگ مىترسند و تنها گروهى اندك بر چهرۀ مرگ لبخند مىزنند و آن را در آغوش مىفشارند. امّا چرا مرگ و مظاهر آن و حتّى نام آن براى گروهى رنجآور است؟ دليل عمده اين است كه به زندگى پس از مرگ ايمان ندارند، يا اگر ايمان دارند اين ايمان به صورت باورى عميق درنيامده و بر افكار و عواطف آنها حاكم نشده است. وحشت انسان از فنا و نيستى طبيعى است. انسان از تاريكى شب مىترسد زيرا ظلمت، نيستىِ نور است و گاه از مرده مىترسد، زيرا آنهم در مسير فنا قرار گرفته است. امّا اگر انسان با تمام وجودش باور كند كه دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است، چنانكه در حديث آمده است:
«الدُّنيا سِجنُ المؤمِنِ وَ جَنَّةُ الكافِرِ. »
و اگر باور كند كه اين جسم خاكى قفسى است براى مرغ روح او كه وقتى اين قفس شكست آزاد مىشود و به هواى كوى دوست پر و بال مىزند، مسلّماً در آرزوى آن دم است كه از اين چهره پرده برفكنَد. آرى اگر ديدگاه انسان دربارۀ مرگ چنين باشد هرگز از آن وحشت نمىكند، در عين اينكه زندگى را براى پيمودن مسير تكامل خواهان است. لذا در تاريخ عاشورا مىخوانيم كه هرقدر حلقۀ دشمن تنگتر و فشار بر حسين عليه السلام و يارانش بيشتر مىشد چهرههايشان برافروختهتر و شكوفاتر مىگشت و حتّى پيرمردان اصحابش صبح عاشورا خندان بودند. وقتى از آنها سؤال مىشد مىگفتند: براى اينكه ساعاتى ديگر شربت شهادت مىنوشيم و حورالعين را در آغوش مىگيريم.
علّت ديگر ترس از مرگ، دلبستگى بيش از حد به دنياست، زيرا مرگ ميان او و محبوبش جدايى مىافكنَد و دل كندن از آنهمه امكاناتى كه براى زندگى مرفّه و پرعيش و نوش فراهم ساخته، براى او دشوار است.
عامل سوم، خالى بودن ستون حسنات و پر بودن ستون سيّئات نامۀ عمل است.
در حديثى مىخوانيم كه:
«كسى خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: اى رسول خدا، چرا مرگ را دوست ندارم؟
فرمود: آيا ثروتى دارى؟
گفت: آرى.
فرمود: چيزى از آن را پيش از خود فرستادهاى؟
گفت: نه.
فرمود: به همين دليل است كه مرگ را دوست ندارى، چون نامۀ اعمالت ازحسنات خالى است.»
اصولاً از جمله مسائل بسيار مهمّى كه خداپرستان را از مادّىها جدا مىسازد بينش آنان در مورد مرگ است. موحّدان مرگ را تولّدى دوباره مىدانند و آن را آغاز حياتى جديد مىشمارند و از نظر آنان مرگ جز انتقال از خانهاى به خانۀ ديگر نيست كه از قفس دنيا آزاد مىشوند و به جهان وسيع آخرت گام مىنهند، ولى مادّىها مرگ را پايان همه چيز مىدانند و ازاينرو حاضر نيستند خود را قربانى ارزشهاى بزرگ كنند مگر تحت فشار قرار گيرند، امّا خداپرستان از كشتن و كشته شدن در راه خدا باكى ندارند، ايثار مىكنند، از جان و مال مايه مىگذارند و فقط از خدا مىترسند.
از همين جاست كه درمىيابيم تا چه اندازه ايمان به معاد در تكامل انسان مؤثّر است. هيچ ايمان و عقيدهاى بعد از توحيد بهاندازۀ معاد در تكوين شخصيّت انسان دخالت ندارد و همۀ انبيا مبعوث شدند تا به اين دو مطلب دعوت كنند. بىجهت نيست كه به ما سفارش كردهاند بسيار به ياد معاد باشيم. اين حكايت را شايد شنيده باشيد كه كسى در تعريف آقای بروجردى (ره) مىگفت ايشان قيامت را باور كرده است. در ابتدا اين سخن خندهآور است مگر مىشود مسلمانى مانند آقای بروجردى (ره) به معاد اعتقاد نداشته باشد؟ امّا بايد دقيقتر شد و به عمق اين كلام بلند رسيد، زيرا منظور آن باورى است كه در زندگى بازتاب داشته باشد، باورى كه مبدأ حركت و تلاش براى كسب رضايت الهى باشد، نه باورى كه هيچ اثرى در روح و جان آدمى نگذارد. در مورد قيامت مسائل بسيار مهمّى وجود دارد و به همين جهت بايد در سخنرانىها، نوشتهها، كلاسهاى تربيتى روى مسألۀ قيامت تأكيد ورزيد. مسلمانى كه به باورهاى دينى اعتقاد راسخ دارد و زندگى دنيا را پل و مقدّمهاى براى آخرت مىداند، براى ساختن خودش بر روى مسألۀ معاد زياد تكيه مىكند.
شايد يكى از دلايلى كه ما در شبانهروز ده مرتبه جملۀ «مَالِكِ يَوْمِ الدِّين» را تكرار مىكنيم اين باشد كه «يوم الدّين» (روز قيامت) را فراموش نكنيم. وقتى فراموش نكرديم همه چيز در ما زنده مىشود. مختصر اينكه بسا كسانى در اعتقاد، الهىاند، امّا در برخورد با معاد مادّى. به عبارت ديگر، به مبدأ و معاد ايمان دارند، امّا در عمل از مرگ مىترسند. گويى مرگ را پايان همه چيز مىدانند. اين تضاد بين عقيده و عمل واقعاً فاجعه است. ما وقتى عملاً به روز قيامت باور نداشته باشيم ايثار نمىكنيم. ما با رفتار و كردارمان نشان مىدهيم كه به
آيۀ ۱۶۹ سوره مبارکه آل عمران
«وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِى سَبِيلِ اللَّهِ امْوَاتًا بَلْ احْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ
هرگز گمان مبريد كسانى كه در راه خدا كشته شدند مردهاند، بلكه زندهاند و نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند»
ايمان نداريم. چنان به اين زندگى چسبيدهايم و بر گرد هوىو هوس مىچرخيم كه از قيامت غافل شدهايم. مطابق اين حديث، كسى كه به قيامت ايمان دارد هميشه آماده است. فردا را بهطور قطع جزءِ عمرش حساب نمىكند، بلكه برعكس احتمال مىدهد كه فردا روز مرگ او باشد. لذا حسابها را صاف و خود را مهيّاى استقبال از مرگ مىكند.
در آيات قرآن آمده است كه مردم در روز قيامت، يا در مرحلۀ جان دادن، تقاضاى بازگشت مىكنند.
آیه شریفه ۹۹ و ۱۰۰ سوره مبارکه مومنون :
«حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّى أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَ مِنْ وَرَاءِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ
هنگامى كه مرگ يكى از آنان فرا رسد، مىگويد: پروردگارا، مرا بازگردانيد - شايد در آنچه ترك كردم (و كوتاهى كردم) عمل صالحى انجام دهم، (ولى به او مىگويند:) چنين نيست اين سخنى است كه او به زبان مىگويد (و اگر بازگردد همان راه را ادامه مىدهد) و در پى (مرگ) آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته شوند».
صدق الله العلی العظیم
در همۀ اين موارد، قرآن يا به صراحت يا به كنايه، جواب «كَلّا» (هرگز) داده است. قانون تكامل اجازۀ بازگشت نمىدهد. مگر جنينى كه از مادر متولّد شد ممكن است بار ديگر به رحم مادر بازگردد؟ از نظر سير تكاملى بشر محال است، خواه كامل متولّد شده باشد يا ناقص. وقتى مسأله چنين است آيا نبايد در آن دقّت بيشترى كرد؟ آيا نبايد دربارۀ آن سختگير باشيم و بيشتر دربارۀ آن بينديشيم؟ ازاينرو بايد زياد به ياد معاد باشيم و روزى از ما نگذرد كه يادى از مرگ و معاد نكنيم. و اگر درست بينديشيم و بدان انديشه جامۀ عمل بپوشانيم، تمام وجودمان از نور و صفا پر مىشود.
منبع: کتاب شریف انوار هدایت، تالیف آقای ناصر مکارم شیرازی ،انتشارات امام علی بن ابی طالب (ع)
_____________________
امام على عليه السلام -در ترغيب به جنگ-فرمود: هلا مردم! كسى كه بايستد،از چنگ مرگ نرهد و كسى كه از مرگ بگريزد،آن را عاجز نكند.از مرگ گريز و گزيرى نيست؛ كسى كه به شهادت نرسد،مىميرد.همانا برترين مرگ،شهادت است.سوگند به آن كه جان على در دست اوست،هزار ضربت شمشير آسانتر است از يك بار مردن در بستر.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: بالاى هر نيكوكارى، نيكوكار [ديگرى] است تا آن گاه كه مرد در راه خدا كشته شود.پس،چون در راه خدا كشته شد،بالاتر از آن نيكى (ارزشى) وجود ندارد.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: شرافتمندانه ترين مرگ، شهادت است
امام زين العابدين عليه السلام: هيچ قطرهاى نزد خداوند عزّوجلّ محبوبتر از دو قطره نيست:قطرۀ خونى كه در راه خدا ريخته شود،و قطرۀ اشكى كه در دل شبِ تار براى خداوند عزّوجلّ مىريزد.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: هيچ كس نيست كه به بهشت رود و [در عين حال] دوست داشته باشد به دنيا برگردد و از آنچه بر روى زمين است برخوردار شود،مگر شهيد،كه بر اثر مشاهدۀ كرامت (شهادت)،آرزو مىكند برگردد و ده بار كشته شود.
منبع: کتاب شریف میزان الحکمه ، تالیف آقای محمد محمدی ری شهری، انتشارات موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث
والعاقبه للمتقین
التماس دعا
یا مهدی
موضوعات مرتبط: سیاسی و اجتماعی
برچسبها: ناصر مکارم شیرازی , محمد ری شهری
اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
حکمت ۱۹۹ کتاب شریف نهج البلاغه :
و قال امام علی عليهالسلام
«فِي صِفَةِ الْغَوْغَاءِ:
هُمُ الَّذِينَ إِذَا اجْتَمَعُوا غَلَبُوا، وَ إِذَا تَفَرَّقُوا لَمْ يُعْرَفُوا. وَ قِيلَ بَلْ قال عليه السلام:
هُمُ الَّذِينَ إِذَا اجْتَمَعُوا ضَرُّوا، وَ إِذَا تَفَرَّقُوا نَفَعُوا.
فَقِيلَ: قَدْ عَرَفْنَا مَضَرَّةَ اجْتِمَاعِهِمْ، فَمَا مَنْفَعَةُ افْتِرَاقِهِمْ؟
فَقَالَ: يَرْجِعُ أَصْحَابُ الْمِهَنِ إِلَى مِهْنَتِهِمْ، فَيَنْتَفِعُ النَّاسُ بِهِمْ،
كَرُجُوعِ الْبَنَّاءِ إِلَى بِنَائِهِ، وَ النَّسَّاجِ إِلَى مَنْسَجِهِ،
وَ الْخَبَّازِ إِلَى مَخْبَزِهِ.»
امام عليه السلام در بيان صفت تودههاى بىبند و بارى كه گاه دست به دست هم مىدهند و مفاسدى در جامعه ايجاد مىكنند فرمود:
«آنها كسانى هستند كه هر وقت هماهنگ شوند غالب مىگردند و هنگامى كه پراكنده شوند شناخته نخواهند شد. آنها كسانى هستند كه هرگاه متحد شوند زيان مىرسانند و هر زمان متفرق گردند سود به بار مىآورند.»
كسى سؤال كرد: زيان آنها را به هنگام متحد شدن دانستيم، منفعت آنها به هنگام پراكنده شدن چيست؟
امام عليه السلام فرمود: «پيشهوران و اهل كسب (از آنها) به كارهاى خود باز مىگردند و مردم از كار آنها بهرهمند مىشوند؛ بنّا به سراغ بنّايى مىرود و بافنده مشغول بافندگى مىشود و نانوا به پخت نان مىپردازد.»
_____________________
شرح و تفسير
هياهوى اوباش
«غوغاء» در لغت چنانكه بسيارى از واژه پژوهان گفتهاند داراى دو معناست:
نخست معناى وصفى دارد و به كسانى اطلاق مىشود كه جزء قشر منحط اجتماع يا به بيان ديگر از اوباش مردماند.
افرادى هستند كه از عقل و درايت قابل توجهى برخوردار نيستند و غالباً تحت تأثير عوامل عاطفى قرار مىگيرند كه به آسانى ممكن است آنها را تحريك كرد و براى مقاصد سوئى به كار گرفت؛ كسانى كه مديران فاسد و مفسد جامعه هميشه از آنها بهره مىبرند و نمونههاى روشن آن را در حكومت بنىاميه و بنىعباس مىتوان مشاهده كرد. اين واژه مفرد است و مانند ساير اسم جمعها معناى جمعى دارد.
معناى ديگر «غوغاء» همان معناى مصدرى يا اسم مصدرى است كه به ايجاد جار و جنجال اطلاق مىشود، اين معنا در فارسى امروز ما رايج است ولى معناى اول رايج نيست.
توضيح اينكه جوامع انسانى از گروههاى مختلفى تشكيل مىشود كه سه گروه از آن را مىتوان در اينجا نام برد:
نخست افراد فهميده و باسواد و عاقل كه آلت دست اين و آن نمىشوند.
دوم تودههاى كم اطلاع و پايبند به اصول اخلاق و ايمان كه آنها نيز برپايه ايمان و اخلاقشان در گروههاى شرور شركت نمىكنند، هرچند ممكن است گاهى با نقشههايى آنها را اغفال كرد. اين گروه همانها هستند كه اميرمؤمنان على عليه السلام از آنها در عهدنامۀ مالك اشتر تعبير بليغى كرده و به عنوان «عامۀ مردم» آنان را ستوده و پناهگاه روز جنگ و صلح شمرده و به «مالك» توصيه مىكند مصالح آنها را در نظر بگيرد و مصالح خواص پرادعا و زيادهطلب را فداى مصالحشان كند.
«وَ إِنَّمَا عِمَادُ الدِّينِ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِينَ وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّةِ فَلْيَكُنْ صِغْوُكَ لَهُمْ وَ مَيْلُكَ مَعَهُمْ».
سوم گروهى كه سطح پايينى از فكر و اخلاق دارند و به اصطلاح بىبند و بار و فاقد تربيت لازم اسلامى هستند و در ميان آنها گاه افراد شرور و موذى نيز يافت مىشود. اميرمؤمنان على عليه السلام در حديث معروف كميل كه در كلام حكمتآميز ۱۴۷ گذشت دربارۀ آنها مىفرمايد:
«وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ كُلِّ نَاعِقٍ، يَمِيلُونَ مَعَ كُلِّ رِيحٍ، لَمْ يَسْتَضِيئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ، وَ لَمْ يَلْجَئُوا إِلَى رُكْنٍ وَثِيقٍ؛
و احمقانِ بى سر و پا و بى هدفى كه دنبال هر صدايى مىروند و با هر بادى حركت مىكنند؛ آنهايى كه با نور علم روشن نشدهاند و به ستون محكمى پناه نبردهاند».
اين گروهاند كه چون جمع شوند غالباً سبب ضرر و زيان مىگردند. به كمترين چيزى تحريك مىشوند و بيشترين خسارات را مىرسانند؛ ولى اگر با برنامهريزى صحيح جلوى اجتماع آنها گرفته شود و هر كدام به دنبال كار خود باشند و به شغلى كه دارند بپردازند، به جامعه منفعت مىرسانند، زيرا بسيارى از كارهاى سنگين اجتماعى معمولا بر دوش اين گروه است.
زمامداران و مديران جوامع اسلامى بايد مراقب باشند دشمنان اسلام يا افراد شرور جامعه از وجود اين گروه استفاده نكنند و آنها را در مسير اهداف شوم خود به كار نگيرند.
منبع: کتاب شریف پیام امیرالمومنین (ع) شرح نهج البلاغه ، تالیف آقای ناصر مکارم شیرازی ، انتشارات امام علی (ع)
والعاقبه للمتقین
التماس دعا
یا مهدی
موضوعات مرتبط: سیاسی و اجتماعی
برچسبها: ناصر مکارم شیرازی
اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
آیه شریفه ۲۱ سوره مبارکه روم
«وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ
و از نشانههای او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد؛ در این نشانههایی است برای گروهی که تفکّر میکنند!»
صدق الله العلی العظیم
_____________________
خداوند متعال،انسان را كه آفريد،تداوم نسل او را در خود او قرار داد.از اينرو، موجوديت انسان را در دو جنس زن و مرد قرار داد و فيزيك بدن هر يك را به گونهاى آفريد كه با اين هدف،سازگار باشد.
غريزۀ جنسى را نيز قرار داد تا زن و مرد به سوى هم،كششى داشته باشند تا نسل انسان،تداوم يابد و الا چه بسا انسانها به خاطر راحتطلبى و مسئوليتگريزى،از تشكيل خانواده،خوددارى مىكردند. از سوى ديگر،در هر يك از دو جنس زن و مرد،تفاوتهاى روانشناختى وجود دارد و ويژگىهاى روحى و عاطفى هر يك به گونهاى آفريده شده،كه با ديگرى ارضا مىشود.
همۀ اين مسائل تكوينى،موجب مىشود كه انسان به همسر،نياز داشته باشد و اگر اين نياز،برآورده نشود،انسان،آرامش نمىيابد.زمانى مىتوان به آرامش رسيد و از زندگى،لذّت برد كه اين بخش از نياز انسان نيز برآورده شده باشد ! برآورده شدن اين نياز،موجب آرامش مىشود و بدين جهت است كه ازدواج،مايۀ آرامش دانسته شده است.
و در جاى ديگر مىفرمايد:
«هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وٰاحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنْهٰا زَوْجَهٰا لِيَسْكُنَ إِلَيْهٰا.
او كسى است كه شما را از يك ماهيت آفريد و همسرش را از آن قرار داد،تا بدان وسيله،آرامش يابد.»
امام سجاد عليه السلام مىفرمايد:«خداوند،همسر را مايۀ آرامش و انس قرار داده تا انسان،در كنار او آسايش يابد.»
امام صادق عليه السلام مىفرمايد:«اگر كسى از همسر موافق و همراه،محروم باشد،ناآرام و حيران بوده،زندگى او ناتمام خواهد بود. »
البته همسر خوب،ويژگىهايى دارد كه در برخى روايات،از آن به عنوان«همسر موافق» ،«همسر صالح» و«همسرى كه پشتيبان انسان باشد» ياد شده است. آسايش و راحتى زندگى،فقط به داشتن همسرى زيبا و صاحب جاه و مال نيست.
چه بسا همسرانى كه از عنصر مال و جاه و جمال برخوردارند،اما كسى را خوشبخت نكردهاند.انسان خوشبخت،كسى است كه همسرى شايسته،همراه،ياور و پشتيبان داشته باشد.خوشبختى در زندگى،از آنِ همسرانى است كه ميان آنان«مودّت»و «رحمت»وجود داشته باشد و اين مهم،به وسيلۀ مال و جاه و جمال به دست نمىآيد.
از اينرو،دين اسلام،توصيه كرده كه همسر خود را به خاطر مال و جاه و جمال،انتخاب نكنيد كه اگر چنين شد،خداوند،شما را به همان عوامل،واگذار مىكند؛اما اگر به خاطر دين و ايمان،با كسى ازدواج كرديد،خداوند،اين عوامل را نيز به شما مىدهد. آنچه زندگى را شيرين و لذّتبخش مىكند،مال و جمال نيست؛مودّت و رحمت است و اين دو،در دست خداوند است و اوست كه ميان دلها انس و الفت برقرار مىكند و آن گاه كه چنين مىشود،آن همسر،از هر چيزى براى انسان،دوست داشتنىتر خواهد بود و اين،يعنى داشتن يك زندگى شيرين،لذّتبخش و همراه با آرامش و آسايش.
منبع: کتاب شریف رضایت از زندگی ، آقای عباس پسندیده، انتشارات موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث
والعاقبه للمتقین
التماس دعا
یا مهدی
موضوعات مرتبط: ازدواج
برچسبها: عباس پسندیده

