اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
« غياث المضطر المستکين»
نبي اکرم و اهل بيت «غياث المضطر المستکين» هستند.
ما اضطرار به خدا و اولياي خدا داريم. اگر کسي اضطرارهاي خودش را نفهميد توهم غنا در او طغيان ايجاد مي کند. «إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْني» البته غنا نيست ولي توهم غنا دارد و طغيان مي کند. اگر انسان اضطرارهاي خودش را ديد و در راه خدا مستکين (که فقري است باعث زمين گيري مي شود و امکان حرکت ندارد) شد، خداوند يک غياثي گذاشته است. تا انسان راه خدا را مي خواهد با پاي خودش برود و معجب و مغرور است ، قدم از قدم بر نمي دارد. اولياي خدا وقتي راه برايشان باز مي شود که تمام تلاششان را مي کنند و در پايان تلاششان زمين گير که مي شوند دست التجاء شان بلند مي شود و در ها برايشان باز مي شود. آن غياثي که خدا گذاشته اين است. اگر کسي به اضطرار به حضرتحق و وليش نرسد و اضطرار هاي خودش را درک نکند گرفتار است. اينکه در زيارت سيد الشهدا (ع) نقل شده «اوقفني علي مراکز الاضطراري» انسان يک نقطه اضطرارهايي دارد که نمي خواهم آنها را باز کنم. اين نقطه اضطرارهاي انسان در مناجات مسجد کوفه اميرالمومنين آمده است که «انت الحي و انا الميت وهل يرحم الميت الا الحي» اگر انسان اضطرارهاي خودش را فهيمد و به نقطه اي رسيد که در سلوک زمين گير شد يعني با قلب و پا و عقل و استاد رفت ولي به راه نرسيد و ديد خدا بزرگتر از اين ها است. که «عجزت العقول عن ادراک کنه جماله» و عقل عاجز است که کنه جمال تو را درک کنند، «وانحصرت الابصار دون النظر الي ثبات وجهک» ديدها بسيار نزديک بين تر هستند که پاکي جمال تو را درک کنند. اگر به عجز و اضطرار و مسکنت رسيد آنگاه خداوند يک غوثي گذاشته است که «و الغوث و الرحمة الواسعة» يک غياثي هست. در سلوک انسان بايد حالت غريق پيدا کند يعني وقتي که به طرف خدا مي رود به اضطرار برسد. انسان که به مسکنت رسيد و در دامنه اين کوه همه وجودش زمين گير شد و ديد که نمي شود اين راه را رفت وقتي به اينجا رسيد خدا دستش را مي گيرد.
منبع: آقای سید محمد مهدی میرباقری،برنامه سمت خدا
_____________________
ارزشمند ترین نوع اضطرار این است که آدم اضطرار به ولی خدا پیدا کند به خاطر خدا یعنی چون درد خدا دارد، نه درد دنیا و حوائج دنیا، و گرفتاریهای دنیا، نه درد آخرت، رسیدن بهشت و نرفتن به جهنم، بلکه درد خدا دارد. میخواهد به خدا برسد. مگر نمیشود یک کسی درد دوستش را داشته باشد که دور از او است. مگر نمیشود کسی که دوست خدا شود، کسی که دوست خدا و محب خدا بشود و عاشق خدا شود، خوب درد دارد. این دردش اصلاً از همهی دردها هم بیشتر است. این درد از همهی دردها هم بیشتر است.
آن وقت طبیعتاً میداند که اگر بخواهد، به خدا برسد، از راهش باید برود. از هر راهی که نمیشود به خدا رسید. شیطان هم میخواست از خودش یک راه من درآوردی در بیاورد، و به خدا برسد، ولی جز رَجم هیچی نصیب او نشد با وجود شش هزار سال عبادت. از هر راهی نمیشود. صراط یکی بیشتر نیست. صراط مستقیم یکی بیشتر نیست. و قطعاً در آن یکی اهلبیت علیهم السلام هستند. مگر میشود آدم ترسیم کند صراط مستقیم این است که آدم را به خدا برساند ولی اهلبیت در آن نیستند. خوب اگر اهلبیت علیهم السلام هستند باید با اینها رفت. مضطر او شد و دست به دامن او شد که او تو را به خدا میرساند.
کسانی که درد خود خدا را دارند، اینها کسانی هستند که کارهایی را که در زندگیشان انجام میدهند، کارهایشان برای رضایت خداست. من این کار را انجام میدهم، دنبال این نیستم که چیزی به من بدهند یا ندهند، دادند دادند، ندادند، نداند. همین هم خدا خوشش میآید. من این کار را انجام میدهم چون میدانم روی لب امام عصر عج لبخند میآید. ببینید کارها روی دوستی است. اصلاً منتظر نیست چیزی به من بدهند. همین که او خوشش بیاید. نه من به جایی برسم. او خوشش بیاید. این نوع خیلی خالص است. این شدنی است، و فقط برای معصومین نیست. فکر نکنیم این فقط در حد حضرت امیر(ع) و معصومین بوده است. نه! شدنی است. که آدم دوستی و محبتش به حدی برسد، که عرض کردم کار را انجام میدهد، همین که امام عصر (عج) خوشش بیاید، برای من بس است. من مزدم را گرفتم.
آنهایی که در مسیر بندگی اینقدر بندگی کردند و تمرین کردند که یاد گرفتند پا روی خودشان بگذارند، و دوستی در وجودشان به شکلی شده که اگر هم درد دارند، درد دوستیشان را دارند. و اگر درد دارند، درد فراق او را دارند. و اگر لذتی دارند، لذت وصل به او را دارند. نه اینکه از بهشت، بهشت حور و قصور و امثال اینها، شوق به او ندارند، نه اینکه از جهنم بدشان نمیآید و نمیترسند، نه! بهشت و جهنمشان یک چیز دیگر شده است. بهشتشان و لذتشان با او بودن شده است. با دوست بودن! جهنمشان فراق شده است.
میدانید بدترین جای جهنم کجاست؟ بدترین جای جهنم آتش و فرض کنید سیخ و میخ و اینطور چیزها نیست، بدترین جای جهنم یک جایی است، که خدا به یک عده میگوید: من با شما قهر هستم. نه با شما حرف میزنم و نه دیگر نگاهتان میکنم. بدترین جای جهنم، جهنم فراق است. که خدا با یک عده قهر است. قرآن میگوید: « ِ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَه» (سوره مبارکه آلعمران/آیه شریفه ۷۷) در روز قیامت خدا با یک عده قهر است. این دردش از همهجا بالاتر و بیشتر است. بالاترین جای بهشت که لذتش از همها بیشتر است، سیب و گلابی و حور و غسور با همهی ارزششان نیست، بالاترین جایش «رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ» است. و رضوان، بهشت رضوان. « وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَر» (سوره مبارکه توبه/ آیه شریفه۷۲) این دستهی سوم کسانی هستند که از جهنم فراق دردشان میآید، ار فراق! آنچه برایشان لذت دارد بهشت وصل است.
آدمهایی هستند که همتشان بالا رفته است، او را هدف قرار میدهند. دردشان او است. و به خاطر اینکه به خدا برسند از طریق ولی خدا زانو زدند که به او برسد.
همت مؤمنین باید تا اینجا باشد، خداوند متعال اصلاً تمام نیازهایی که در ما گذاشته است، حتی نیازهای مادی. حتی نیاز به خواب و خوراک و غذا و همهی اینها، برای اینکه انسان عجز پیدا کند به خدا و زانو بزند به جلوی پیشگاه پروردگار عالم، و به اضطرار او برسد. تمام نیازها در انسان، چه نیازهای مادی، چه نیازهای معنوی، همه فقر به خدا را میخواهد برای ما ایجاد کند. «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ» ( سوره مبارکه فاطر/ آیه شریفه ۱۵) این ماحصل نیازهایی است که خدا به ما گذاشته است. اگر ما نیازمند نمیبودیم، شاید مستکبرانه احساس استغناء میکردیم و خودمان را غنی میدانستیم، زانو نمیزدیم. این نیاز را در ما گذاشته است. خوب وقتی ما به خدا نیاز داریم، باید از طریق آن کسی که « بابُ الله الذی منه یؤتی»؛ است ، و میتواند ما را به او برساند، یعنی ولی خدا را برسیم و غیر از ان راهی نیست.
منبع: کتاب شریف مسئله مهدویت،ویژگی های امام عصر (عج) ، مباحث مهدویت آقای مسعود عالی در برنامه سمت خدا ،انتشارات عطش
والعاقبه للمتقین
التماس دعا
یا مهدی
موضوعات مرتبط: سیر و سلوک ، مهدویت
برچسبها: محمد مهدی میرباقری , مسعود عالی

