حكمت

حكمت | ناصرمکارم شیرازی

سرباز حضرت ولی عصر (عج)
حكمت

تفاوت مهم ارتکاب، اشاعه و اقامه معروف و منکر

اعوذبالله من الشیطان الرجیم 
بسم الله الرحمن الرحیم 
سلام علیکم 

آیه شریفه ۱۹ سوره مبارکه نور:

«إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۚ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»

«کسانی که دوست دارند زشتیها در میان مردم با ایمان شیوع یابد، عذاب دردناکی برای آنان در دنیا و آخرت است؛ و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید!»

صدق الله العلی العظیم 

_____________________

تقسیم بندی عمل به سه سطح ارتکاب، اشاعه و اقامه

در بحث امر به معروف چند نکته قابل توجه است؛ نخست اینکه معروف و منکر سه مرحله دارد؛ مرحله نخست ارتکاب است؛ مرحله دوم اشاعه است و مرحله سوم اقامه است؛ در مرحله ارتکاب انسان عامل به معروف است و به خوبی ها عمل می کند؛ اهل صلاح و زکات و حج و جهاد و احسان است؛ این معنی عمل به خوبی هاست؛ بعضی علاوه بر اینکه عمل می کنند، آن را اشاعه هم می دهند؛ یعنی مسجد می سازند؛ نه فقط خودش نماز می خواند، بلکه مسجد هم می سازد؛ مرحله بالاتر نیز مرحله اقامه است که براساس آن فرهنگ بندگی را در جامعه احیاء می کنند؛ از طریق اقامه، بندگی خدا شناخته می شود، جاذبه پیدا می کند، عزت می یابد و معصیت در نگاه مردم تحقیر می شود؛ این همان مرحله اقامه است.

 

اقامه منکر مهم ترین سطح منکر

در دوران معاصر نیز چنین مراحلی رخ داده است؛ مثلاً در دوره رضا خان سعی کردند با توسل به زور فرهنگ حجاب را از بین ببرند؛ به زور چادرها را از سرها برداشتند و لباس مردان را متحد الشکل کردند؛ البته مردم در برابر این امر مقاومت کردند و کشته ها دادند؛ ولی در دوره محمدرضا با شیطنت و برنامه ریزی سعی کردند فرهنگ بی عفتی را اقامه کنند؛ در این برنامه حجاب تحقیر می شود و دیگر نیازی به اعمال تهدید و زور علیه حجاب زنان نیست؛ بلکه بسترهای اجتماعی انسان را وادار به بی حجابی می کند؛ دهه ۵۰ در دانشگاه تهران و در مهد تشیع، جوانان با حجاب وارد دانشگاه می شدند و بی حجاب خارج می شدند؛ بدون اینکه کسی بی حجابی را به آن ها تحمیل کند؛ فضای اجتماهی آن دوران فضای سنگینی بود که در آن، حجاب و عفاف و روابط تعریف شده دینی تحقیر می شد و روابط غیر دینی علامت روشنگری و تجدد و پیشرفت و تمدن بود.

بنابراین بستر اقامه ایجاد می کنند؛ اقامه یعنی ایجاد فضایی که ارزش های دینی و معنوی در آن تحقیر شده و ارزش های مادی تجلیل می شود؛ در چنین جامعه ای اگر کسی طبق اخلاق مادی عمل کند، تکریم می شود و اگر طبق اخلاق الهی عمل کند، تحقیر. این به معنی اقامه منکر، اقامه بت پرستی و اقامه دنیا پرستی است؛ نبی اکرم صلی الله علیه و آله جامعه ای ایجاد کردند که در آن توجه به شئون دنیا ضد ارزش است؛ در این جامعه کسی که دلش به سمت دنیا نباشد، تحقیر می شود و خجالت می کشد؛ پس منکری که اتفاق افتاده این است که اقامه منکر شده است؛ یعنی ارزش هایی که نبی اکرم صلی الله علیه و آله آورده اند، تحقیر شده و ارزش های دیگری حاکم شده است.

آیا امروز حال و هوای حیات اجتماعی مردم حالا و هوای آن زمان نیست؟ زمانی که حضرت در رؤیای صادقه دیدند که بنی امیه و بنی تمیم بر منبر ایشان بالا می روند و مردم را به قهقرا بر می گردانند؛ به سخن دیگر حضرت قلوب را به سمت توحید و خدا برگرداندند و بت پرستی را از بین بردند ولی اولیاء طاغوت بار دیگر بت پرستی را به شکل جدید احیاء کردند تا ارزش های مادی احیاء شود.

برای مثال در تمدن غربی، که با ایده توسعه همه دنیا را گرفته، خداپرستی را تحقیر می کنند؛ البته بگذریم که از چند دهه گذشته، مجبور شده اند نوعی آشتی میان دین و تمدن و علم و تکنولوژی ایجاد کنند؛ ولی تا پیش از این با صدای بلند می گفتند: دین ضد علم است، با جهالت سازگار است یا افیون ملت هاست؛ در این دیدگاه کسی که خدا را می پرستد، جاهل است و اعتقاد به خدا ناشی از جهل تاریخی بشر است؛ از نظر آن ها بشر دوران اسطوره و فلسفه را گذرانده و هم اکنون در دوران علم به سر می برد؛ دین هم مربوط به دوره اسطوره هاست؛ امروزه هم در ادبیات علمی به شکل های گوناگون دین را تحقیر می کنند.

سال ۱۳۵۰ در شیراز جشن هنر برگزار شد؛ همه هنرهای کشور در این جشنواره شرکت کرده بودند؛ غرفه های فراوانی در محل این جشنواره وجود داشت که در هر یک هنر خاصی نمایش داده می شد؛ یک غرفه هم ویژه عزاداری سنتی بود که در آن عده ای زنجیر و سینه می زدند؛ در برخی غرفه ها هم هنر مدرن نمایش داده می شد. در پایان جشنواره هم جایزه اول را به هنر مدرن اعطا کردند؛ این یعنی عزاداری امام حسین علیه السلام یک هنر سنتی است که دورانش گذشته و دوره کنونی دوران هنر مدرن است؛ آن ها در تحلیل روان شناختی خود عزاداری سیدالشهداء علیه السلام را مازوخیسم می نامند؛ یعنی عزاداری را نوعی خودآزاری و عزاداران را بیمارانی می دانند که از آزار خود لذت می برند، بی دلیل گریه می کنند و به سر و سینه می زنند؛ این معنی اقامه است؛ در دانشگاه تهران از خجالت باید مخفیانه نماز می خواندند؛ چه برسد به خواندن دعای کمیل! الان هم این دوره به تدریج در حال بازگشت است؛ امروز هم نماز و دعا و عزاداری را نشانه عقب افتادگی می دانند؛ ایجاد چنین بستری به معنی اقامه است. رضا خان حسینه ها را به زور بست ولی در دوران فرزندش به زور نمی بستند؛ بلکه حسینیه تحقیر می شد؛ در آن دوره جوان طرف دار امام حسین علیه السلام که باید سخنرانی انقلابی گوش می داد و آدم می شد، به قول شهید مطهری، پای روضه مارکسیستی امام حسین علیه السلام  می نشست.

بنابراین اقامه منکر یعنی ارزش ها به ضد ارزش تبدیل شوند و ضد ارزش ها به ارزش؛ نبی اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: در آخر الزمان کار به جایی می رسد که معروف به منکر تبدیل می شود و منکر به معروف؛ همچنان که تمدن غرب نیز بعد از رنسانس خودپرستی را احیاء کرد؛ چنان که خداپرستی هم ضد ارزش معرفی می شود و کسی نمی تواند به راحتی نامی از خداپرستی ببرد؛ این جامعه بر مدار نفس انسان است و در حکومت سیاسی چنین جامعه ای مؤمنین و مذهب و عبادتشان تحقیر می شود؛ نقل شده که در کلاس یکی از اساتید کمونیست دانشگاه، جوان دانشجو از استاد اجاره می گیرد که بیرون برود؛ استاد می پرسد: چرا؟ جواب  می دهد: تا حالا احمق بودم، روزه گرفته ام؛ می روم روزه ام را بخورم؛ این یعنی ضد ارزش شدن ارزش ها.

 

 بسترسازی اقامه منکر در دنیای معاصر

کسی که مواد مخدر مصرف می کند، کار بدی انجام داده است؛ این به معنی ارتکاب است؛ گاهی کسی شبکه توزیع مواد مخدر ایجاد می کند  و منکر را اشاعه می دهد؛ ولی گاهی کسی فرهنگ عیاشی و خوشگذرانی و فرهنگ نیهیلیسم را اشاعه می دهد؛ این به معنی اقامه منکر است؛ پایان پوچی گری هم این است که فرد خودش را از هر چیزی رها کند؛ مثلاً مواد روان گردان استفاده کند تا از نگرانی رها شود؛ کسانی که فرهنگ پوچی گری را احیاء می کنند، در حقیقت فیلسوفان غرب هستند؛ بعضی هم متأسفانه در داخل با افتخار نام آن ها را به زبان می آورند! همین فیلسوفان غربی منکر را اقامه می کنند ولی ما آن کسی را که مواد مخدر مصرف می کند، مجازات می کنیم! برخی در دانشگاه های فلسفه کسانی را که فلسفه پوچی گری را احیاء می کنند، فیلسوف و دانشمند می نامند و به بزرگی یاد کرده، در مقابلشان احساس حقارت می کنند.

دستگاه تمدن غرب معروف را به منکر تبدیل کرده و منکر را به معروف؛ یکی از روسای جمهور ایران در جمع دانشگاهیان آمریکا صحبت می کرد؛ از او پرسیدند: شما چرا با همجنس گرایی مخالف هستید؟ گفت: ملت ما این عمل را نمی پسندد؛ حاضرین به شدت او را هو کردند! آیا این غربی ها متمدن هستند؟! آیا معنی تمدن این است؟! این [تغییر ارزش] به معنی اقامه است؛ این تمدن عملی را که قرآن به شدت آن را مذمت می کند، به یک ارزش تبدیل کرده است؛ این تمدن با افتخار از رفتاری که حتی برخی حیوانات هم آشکارا انجام نمی دهند، دفاع می کند! در کشورهای غربی حتی اگر کسی در نهی از این رفتار به کسی تذکر دهد، مجرم خواهد بود و خلاف قوانین اجتماعی عمل کرده است؛ ولی تمدن غرب در فضای اجتماعی بار دیگر این عمل را اقامه می کند؛ تا جایی که این عمل شرافت محسوب می شود و اعتراض به آن جرم؛ استاد ما می فرمودند: برخی مستراح های مکه رو به قبله ساخته شده اند! با اینکه تخلی رو به قبله حرام است؛ کسانی که به این حرام معتقد هستند در مکه دچار سختی و مشکل می شوند؛ ولی بعد از چند روز تحمل سختی، بالاخره رو به قبله تخلی می کنند! ولی اگر مستراح را رو به قبله نسازند کسی که می خواهد چنین معصیتی کند، دچار سختی می شود.

بسترهای اجتماعی این گونه هستند؛ بعضی ساختارهای اجتماعی ارتکاب به گناه را آسان می کنند و عبادت را سخت؛ مرحله نخست، سختی فیزیکی است؛ سپس ساختارهای نرم است؛ برای مثال: هنگام ورود به حرم باید چند بار بپیچیم تا به ضریح برسیم؛ این ساختارهای سخت قابل دیدن است؛ ولی گاهی ساختارهای نرم وجود دارد؛ فرهنگ نوعی ساختار نرم اجتماعی است؛ جاده ای ایجاد می کنند که جاده فرهنگی است؛ اگر کسی نخواهد از این جاده عبور کند، مدام با مانع مواجه می شود.

 

محور حقیقی معروف و منکر

کسانی که معروف را اقامه می کنند خود، عین کلمه معروف هستند؛ یعنی همه خوبی ها فرع آن هاست؛ «نِيَّةُ الْمُؤْمِنِ‏ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِه‏»؛ نیت مؤمن از عملش بهتر است و خودش از نیتش بهتر؛ همچنان که نیت کافر از عملش بدتر و خودش هم از نیتش بدتر است؛ منکر حقیقی اراده ای است که در برابر خدا استکبار کرده و مستکبر الی الله شده است؛ طاغوت می خواهد این منکر را اشاعه دهد و برای خودش طرف دار جمع کند؛ آن ها می خواستند بت پرستی را در قالبی جدید دوباره احیاء کنند؛ مثل بت پرستی امروز؛ آدم در دوره گذشته یک تکه چوب را می پرستید ولی امروز بتی به وسعت دنیای مدرن را می پرستد؛‌ آیا در سخنرانی یک رئیس جمهور غربی حرفی از خدا می شنوید؟ این ها مدیران جامعه جهانی هستند! در حالی که علما و مراجع گذشته ما و امام راحل(ره) سراسر از خدا و اسلام و پیغمبر سخن می گفتند؛ البته این ها فقط در حد حرف نبود؛ بلکه می خواستند جامعه را به سمت خدا ببرند؛ ولی بعضی فیلسوفان غربی با صدای بلند حرف های عجیب می زنند؛ العیاذ بالله برخی از آن ها می گویند: «هنوز خدا نمرده است؛ خدا باید بمیرد؛ یکی از روشن فکران در کشور ما گفته بود: «چطور می گویید در ایران دموکراسی احیاء شده است! در حالی که هنوز خدا در اینجا نمرده است»؛ این تعبیر صریح آن فیلسوف غربی است که این روشن فکر آن را تکرار می کند؛ این نمونه دیگری از اقامه منکر است.

در غرب معتقدند که نباید به بشر حکم کرد؛ بلکه باید کاری کرد که برخلاف فطرتش تصور کند به شرطی سعادتمند است که به انبیاء علیهم السلام پشت کند و همه ارزش های دینی را لگدمال نماید؛ [ترویج این نگرش] نمونه ای از اقامه منکر است؛ این در حالی است که ما با  فرد مرتکب منکر برخورد کرده ولی کسی را که اقامه کننده منکر است، رها می کنیم.

منبع: آقای سید محمد مهدی میرباقری 

_____________________

سنت حسنه و سيئه

براى انجام يك عمل قطعا مقدمات زيادى لازم است، و در اين ميان نقش رهبران و ارشاد كنندگان و يا وسوسه‌گران، نقش مهمى است، همچنين نقش سنتهاى خوب يا زشت و ننگين كه زمينه فكرى و اجتماعى را براى اين گونه اعمال فراهم مى‌كند نمى‌توان از نظر دور داشت، بلكه گاه مى‌شود كه نقش رهبران، و يا سنت‌گذاران بر همه عوامل ديگر پيشى مى‌گيرد.

از اين رو هيچ دليلى ندارد كه آنها شريك جرم و يا شريك در نيكيها نباشند.

روى همين منطق در آيات قرآن و روايات اسلامى به مساله "دلالت بر نيكى و بدى" و يا "سنت گذاردن، اعم از نيك و بد" تكيه فراوان شده است.

اين موضوع تا آنجا مورد اهميت، كه به فرموده پيامبر اسلام (ص):

«إِنَّ الدَّالَّ عَلَى الْخَيْرِ كَفَاعِلِهِ»

 «آن كس كه دعوت به نيكى مى‌كند همانند فاعل آنست»

در حديثى كه در ذيل آيات فوق، از پيامبر ص نقل شده مى‌خوانيم:

«أَيُّمَا دَاعٍ دَعَا إِلَى اَلْهُدَى فَاتُّبِعَ فَلَهُ مِثْلُ أُجُورِهِمْ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْقُصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَيْءٌ وَ أَيُّمَا دَاعٍ دَعَا إِلَى ضَلاَلَةٍ فَاتُّبِعَ عَلَيْهِ فَإِنَّ عَلَيْهِ مِثْلَ أَوْزَارِ مَنِ اِتَّبَعَهُ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْقُصَ مِنْ أَوْزَارِهِمْ»

«هر كسى دعوت به هدايت كند و از او پيروى كنند، پاداشى همچون پاداش پيروانش خواهد داشت، بى آنكه از پاداش آنها چيزى كاسته شود. و هر كس دعوت به ضلالت كند و از او پيروى كنند همانند كيفر پيروانش را خواهد داشت، بى آنكه از كيفر آنها كاسته شود.»

و از امام باقر (ع) چنين نقل شده:

«مَنِ اِسْتَنَّ بِسُنَّةِ عَدْلٍ فَاتُّبِعَ كَانَ لَهُ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْقُصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَيْءٌ وَ مَنِ اِسْتَنَّ بِسُنَّةِ جَوْرٍ فَاتُّبِعَ كَانَ لَهُ مِثْلُ وِزْرِ مَنْ عَمِلَ بِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ يُنْقَصَ مِنْ أَوْزَارِهِمْ شَيْءٌ.»

«كسى كه سنت عدلى ايجاد كند و از آن پيروى شود همانند پاداش كسانى را كه به آن عمل مى‌كنند خواهد داشت، بى آنكه از پاداش آنها كم شود و كسى كه سنت ظلمى بگذارد و از آن پيروى شود همانند گناه كسانى كه به آن عمل مى‌كنند خواهد داشت، بى آنكه چيزى از گناهان آنها كاسته شود»

 اينجا سؤالى پيش مى‌آيد كه اين احاديث و مانند آن از آيات قرآن، با آيه شریفه ۱۶۴ سوره مبارکه انعام وَ لاٰ تَزِرُ وٰازِرَةٌ‌ وِزْرَ أُخْرىٰ‌ (كسى گناه ديگرى را بر دوش نمى‌كشد) چگونه سازگار است‌؟ پاسخ اين سؤال با توجه به يك نكته كاملا روشن است، و آن اينكه اينها مسئول گناهان ديگرى نيستند بلكه مسئول گناهان خويشند، زيرا در تحقق گناه ديگران شركت داشتند و از يك نظر گناه خودشان محسوب مى‌شود.

_____________________

آیه شریفه ۲۵ سوره مبارکه نحل:

«لِيَحْمِلُوا أَوْزٰارَهُمْ‌ كٰامِلَةً‌ يَوْمَ‌ الْقِيٰامَةِ‌ وَ مِنْ‌ أَوْزٰارِ الَّذِينَ‌ يُضِلُّونَهُمْ‌ بِغَيْرِ عِلْمٍ‌ أَلاٰ سٰاءَ مٰا يَزِرُونَ‌»

«بايد روز قيامت بار گناهان خود را بطور كامل بر دوش كشند، و هم سهمى از گناهان كسانى را كه بخاطر جهل گمراهشان ساختند، بدانيد بار سنگين بدى بر دوش مى‌كشند.»

صدق الله العلی العظیم

"بايد روز رستاخيز هم بار گناهان خود را به طور كامل بر دوش بكشند و هم سهمى از گناهان كسانى را كه بخاطر جهل گمراه كرده‌اند"!(لِيَحْمِلُوا أَوْزٰارَهُمْ‌ كٰامِلَةً‌ يَوْمَ‌ الْقِيٰامَةِ‌ وَ مِنْ‌ أَوْزٰارِ الَّذِينَ‌ يُضِلُّونَهُمْ‌ بِغَيْرِ عِلْمٍ‌).

"بدانيد آنها بدترين وزر و مسئوليت را بر دوش مى‌كشند" (أَلاٰ سٰاءَ مٰا يَزِرُونَ‌).

چرا كه گاهى گفتار و کردار و نوشته انسان سبب گمراهى هزاران نفر مى‌شود، چقدر دشوار است كه انسان هم بار گناهان خود را بر دوش كشد و هم بار گناهان هزاران نفر ديگر را، و هر گاه سخنان گمراه كننده باقى بماند و سرچشمه گمراهى نسلها شود بار آنها نيز بر دوش انسان سنگينى مى‌كند! جمله "ليحملوا" (بايد اين بار را بر دوش كشند) به صورت امر است، مفهومش بيان نتيجه و عاقبت كار است، درست همانند اينكه به كسى مى‌گوئيم اكنون كه اين عمل خلاف را انجام دادى بايد نتيجه آن را تحمل كنى و تلخى آن را بچشى (بعضى از مفسران نيز احتمال داده‌اند كه "لام" ليحملوا لام عاقبت باشد).

"اوزار" جمع "وزر" به معنى بار سنگين و نيز به معنى گناه آمده است و اينكه به وزير، "وزير" گفته مى‌شود براى اينكه مسئوليت سنگينى به دوش مى‌كشد.

در اينجا اين سؤال پيش مى‌آيد كه چگونه قرآن گفته است "قسمتى از بار گناهان كسانى را كه گمراه كرده‌اند بر دوش دارند" و نگفته همه بار گناهان آنها را، با اينكه در روايات مى‌خوانيم اگر كسى سنت بدى بگذارد تمام گناهان كسانى كه به آن عمل كرده‌اند بر دوش مى‌كشد.

بعضى از مفسران در پاسخ اين سؤال گفته‌اند كه "پيروان گمراه" دو نوع گناه دارند گناهانى را كه به عنوان پيروى از رهبرانشان مرتكب مى‌شوند، و گناهانى را كه مستقلا دارند، آنچه بر دوش رهبران سنگينى مى‌كند نوع اول است.

و بعضى "من" را در آيه فوق براى تبعيض نگرفته‌اند بلكه براى بيان اينكه گناهان پيروان بر دوش رهبران است دانسته‌اند.

تفسير ديگر، آن اينكه پيروان گمراه دو حالت دارند، گاهى آگاهانه به دنبال اين رهبران منحرف مى‌افتند كه نظيرش را در طول تاريخ فراوان ديده‌ايم، در اين صورت عامل گناه هم دستور رهبران است و هم تصميم خودشان، و در اينجا است كه يك سهم از مسئوليت گناهانشان بر دوش رهبران است (بى آنكه چيزى از گناهان آنها كاسته شود).

اما گاه مى‌شود كه پيروان بدون اينكه مايل باشند اغفال مى‌شوند و تحت تاثير وسوسه‌هاى رهبران گمراه قرار مى‌گيرند كه نمونه آن در ميان مردم عوام در بسيارى از جوامع ديده مى‌شوند، آنها حتى ممكن است با قصد "تقرب الى اللّٰه" به دنبال چنين برنامه‌هايى حركت كنند، در اين صورت همه بار گناهانشان بر دوش پيشوايان گمراه است، و خودشان اگر در تحقيق كوتاهى نكرده باشند مسئوليتى ندارند، ولى دسته اول كه با علم و آگاهى تبعيت كرده‌اند مسلما سر سوزنى از گناهشان كم نمى‌شود در عين اينكه پيشوايانشان سهمى از مسئوليت را بر دوش مى‌كشند.ذكر اين نكته نيز لازم است كه تعبير "بِغَيْرِ عِلْمٍ‌" دليل بر آن نيست كه پيروان اين گمراهان هيچگونه آگاهى از وضع رهبرانشان نداشتند و به طور كلى اغفال شده بودند تا هيچگونه مسئوليتى شخصا نداشته باشند، بلكه اين تعبير همانند آنست كه مى‌گوئيم افراد جاهل و نادان زود به دام اغواگران مى‌افتند، اما افراد دانا بسيار دير.

لذا قرآن در آيات ديگر اين پيروان را تبرئه نكرده و سهمى از مسئوليت را نيز براى آنان قائل شده است، چنان كه در آيه ۴۷ و ۴۸ سوره مؤمن مى‌خوانيم وَ إِذْ يَتَحٰاجُّونَ‌ فِي النّٰارِ فَيَقُولُ‌ الضُّعَفٰاءُ لِلَّذِينَ‌ اسْتَكْبَرُوا إِنّٰا كُنّٰا لَكُمْ‌ تَبَعاً فَهَلْ‌ أَنْتُمْ‌ مُغْنُونَ‌ عَنّٰا نَصِيباً مِنَ‌ النّٰارِ - قٰالَ‌ الَّذِينَ‌ اسْتَكْبَرُوا إِنّٰا كُلٌّ‌ فِيهٰا إِنَّ‌ اللّٰهَ‌ قَدْ حَكَمَ‌ بَيْنَ‌ الْعِبٰادِ: "گمراه كنندگان و گمراه شوندگان در دوزخ با هم بحث و جدل مى‌كنند، پيروان نادان و ضعيف به مستكبرين مى‌گويند ما پيرو شما بوديم، آيا سهمى از آتش را به جاى ما مى‌پذيريد؟! آنها پاسخ مى‌دهند ما همگى در دوزخيم خداوند حكم (عادلانه‌اى) بين بندگانش كرده است"!

منبع: کتاب شریف تفسیر نمونه، تالیف آقای ناصر مکارم شیرازی،جلد ۱۱، تفسیر سوره مبارکه نحل، انتشارات امام علی علیه السلام 


والعاقبه للمتقين 
التماس دعا 
يا مهدي


موضوعات مرتبط: نقد مدرنیته
برچسب‌ها: محمد مهدی میرباقری , ناصرمکارم شیرازی

تاريخ : شنبه پنجم مرداد ۱۳۹۸ | 1:20 | نویسنده : سرباز حضرت ولی عصر (عج) |
.: Weblog Themes By Mahskin.ir:.